عشقدیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #صد_وشصت عماد_ من کاری نکردم صحرا.. یعنی به عنوان یه بردار هم نمیت
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه
#صد_وشصتویک
خدایا این دیگه چه سرنوشت شومیه که نصیب من کردی.. مهراد اینجا چیکار میکنه!!
بالکنت گفتم:
_م..م..مهراد..
عماد بی توجه به چشم های به خون نشسته ی مهراد بهش شونه ای محکم زد وازبش رد شد..
امامهراد حتی برگشت جواب شونه ای که بهش زده بودو بده..
فقط با چشمای غمگینش نگاهم میکرد..
سرخ شده بود.. مثل یه دریای خروشان وآرامشی ازجنس آرامش قبل طوفان...
_بیاتواتاق!
مهراد_ بپوش بریم!
_اشتباه فکرمیکنی!
سرشو پایین انداخت وبا سربهم اشاره کرد که بریم!
_مهراد به ارواح خاک بابا...
مهراد_ششششش راه بیفت!
اشک توچشمام جمع شد.. واقعا سزاور این همه عذاب نبودم.. نمیدونم گناهم چی بوده که اینجوری دارم تاوانشو پس میدم.. شاید دارم تاوان تند تپیدن قلب عمادو پس میدم!!
لباس هامو پوشیدم ورفتم که خداحافظی کنم!
مامان_ کجا؟ الان اومدی بازم داری میری؟
بی تفاوت گفتم:
_یه مسئله مهمه که باید برم. فعلا خداحافظ!
@Sekans_Eshgh
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥