عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #96 _بله حتما بعد با صدای بلندی فریاد زد ییلماز بیا کمک چمدون
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#97
_چرا اخلاق داره خیلی هم خوش اخلاقه اما دوست نداره از یه زن ضعیف کار بکشه
بعد بدون اینکه اجازه بدم حرفی بزنه به طرف پله ها رفتم که دیدم
دختره و آرشام منتظر من ایستادن
وقتی آرشام منو دید با مهربانی لبخندی زد و از پله ها بالا رفت
پس حرف هام رو شنیده
وقتی لبخند میزد قیافه اش جذاب تر میشد
از پله ها بالا رفتیم یه سالن بزرگ بود که چند تا اتاق داشت
دختره یکی از اتاق ها رو که ته سالن بود بهمون نشون داد و گفت :
_اتاق شما اینجاست
آرشام سری تکون داد و گفت:
_ممنون یه سوال داشتم اتاق آقای صمدی هم تو این سالن هست؟
خدمتکار_نه آقا اتاق ایشون و اتاق جلسه و اتاق کار طبقه بالا هست
آرشام سری تکون داد و باز تشکر کرد
وارد اتاق شدیم در رو بستیم خواستم چمدون ها رو ازش بگیرم که گفت:
_خب پس تو میتونی حرف های قشنگ هم بزنی ،
تعجب کردم از تو کاملا بعیده...
لبخند ریزی زدم و یکی از ابروهام رو بالا انداختم و گفتم:
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀