eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مجید #سخت کار کردن و دست و دل بازی‌اش بود. ❣خیلی کار می‌کرد و شب که به
🍃✨🍃✨🍃✨ تا پیش از خیلی پسر شری بود، همیشه چاقو در جیبش بود، خالکوبی هم داشت. وقتی از سفر کربلا برگشت مادرش ازش پرسیده بود چه چیزی از امام حسین ع خواستی؟! مجید گفته بود یه نگاه به گنبد امام حسین ع کردم و یه نگاه به گنبد حضرت عباس ع انداختم و گفتم سه چهار ماه قبل رفتن به سوریه به کلی شد، بعد از اون همیشه در حال دعا و گریه بود. نمازهایش را اول وقت میخواند خودش همیشه میگفت نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و در حال عبادت باشم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃✨🍃✨🍃✨ تا پیش از #سفر_کربلا خیلی پسر شری بود، همیشه چاقو در جیبش بود، خالکوبی هم داشت. وقتی از سفر
8⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 💠ماجرای خواب حضرت زهرای 🔰همه این‌ها بهانه‌های مجید بود و داشت دوران می‌گذراند. آن‌جا بهش گفته بودند باید سریع باشید👌 و خوب بتوانید بدوید🏃 چون تو می‌کشی، نفس کم‌ می‌آری. 🔰بعد از هشت روز به پدرش گفت: آقا دیدید قلیان نکشیدم🚭 بابایش هم خوشحال شد. به گفتم به خدا مجید کار‌هایی انجام می‌دهد که ما متوجه آن نشویم❌ پدرش هم گفت: نه، مجید می‌خواهد من باشم. 🔰کم‌کم دیدیم مجید شب‌ها🌙 نمی‌رود، اما خانه🏡 هم نیست، فکر می‌کردیم با دوست‌هایش سولقان و کن می‌رود، اما مجید تمام آن شب‌ها آموزشی برای می‌رفت. 🔰دو👥 یا سه نفر به ما گفتند مجید می‌خواهد برود، خیلی بهم ریختیم. چون آشنا داشتیم این پادگان و آن پادگان زنگ زدیم☎️ که راست است می‌خواهد سوریه برود؟! گفتند بله. 🔰به تک تک زنگ زدیم که اگر مجید قرار شد برود تمام مسیر‌ها به رویش بسته باشد⛔️ و ما اجازه ندادیم که برود. ولی به ما گفتند که حالا ایرادی ندارد حالا که را کنار گذاشته اجازه دهید در این دوره ها باشد✅ 🔰ولی کم کم جدی شد و به همه اطرافیان گفت هوای را داشته باشید من عازم هستم🚌 آن شب پای چپم گرفت و اصلا حرکت نکرد و خیلی جدی درد⚡️ گرفت و بیمارستان رفتیم. آن‌جا با هر آمپولی که به پای من زدند باز نمی‌شد🚫 🔰گفته بود خواب (س) را دیده است. به مجید گفتم، داداش بگو که نمی‌روم، اما نگفت که نگفت😔 هر شب یکی از به خانه می‌آمد تا من را راضی کند و برای رفتن مجید بدهم. 🔰بعد از این ماجرا‌ها همه می‌دانستیم مجید شب‌ها می‌رود، یک شب لباس‌هایش🛁 را خیس کردم و‌ گفتم اگر خانه آمد🏘 می‌گویم لباس‌ها است و بهت نمی‌دهم. 🔰یک روز آمد خانه و گفت: راحت شدید؛ همه رفتند. ما هم گفتیم خدا را شکر که . 💥اما مجید چیز دیگری بود و مجید قرار بود با پرواز بعدی🛫 به سوریه اعزام شود. 🔰متوجه شد که چاره‌ای نیست و هر بار که حرف از رفتن می‌زند من می‌شوم و هم رضایت نمی‌دهد❌ گذشت تا زمانی که یک روز سرخاک‌⚰ یکی از آشناهایمان رفته بودیم. همه بهش گفته بودند در بازار آهن تنهاست و تو تک پسر👱 خانه هستی، چه طوری دلت می‌آید بروی⁉️ 🔰گفته بود: حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیدم و بهم گفتند: یک بعد از اینکه بیای سوریه، میای پیش خودم💞 می‌دیدم که تا این اندازه شیطون و سرحال بود و می‌خندید، این هفته‌های آخر خیلی اشک می‌ریخت😭 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #شهید_مجید_قربانخانی 🌸}• 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker
🌷شهید نظرزاده 🌷
سردار رحیم صفوی درباره #شهید_همت چنین میگوید: «او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و #اخلاص در عمل
✍ #خاطرات_شهدا 🌷 از وقتي‌ اين‌ ظرف‌هاي‌ #تفلون‌ را خريده‌ بوديم‌، چند بار گفته‌ بود «يادت‌نره‌! فقط‌ قاشق‌ #چوبي‌ بهش‌ بزني‌.» ديگر داشت‌ بهِم‌ بر مي‌خورد. با دل‌خوري‌ گفتم‌ :«ابراهيم‌! تو كه‌ اين‌قدر #خسيس‌ نبودي‌.» براي‌ اين‌ كه‌ سوء تفاهم‌ نشود، زود گفت‌ «نه‌! آدم‌ تا اون‌جا كه‌ مي‌تونه‌،بايد همه‌ چيز رو حفظ‌ كنه‌. بايد طوري‌ زندگي‌ كنه‌ كه‌ #كوچك‌ترين_گناهي‌ نكنه‌.» #شهید_محمدابراهیم_همت🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_65362675.mp3
5.97M
با خدا 🍃اومدم یکم باهات حرف بزنم سبک بشم 🍃با زبون مناجات حرف بزنم سبک بشم 🎤 👌بسیار دلنشین 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠گزیده ای از کتاب #قصه_دلبری: ✍به روایت همسر شهید 💟وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم، شانس آوردم کسی آن دور
❤️ ❣زایمانم در بیمارستان خصوصی بود لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق ❣به نظرم پرنسل بیمارستان فکر می کردند الان گوشه ای می نشیند و لام تا کام حرف نمیزند ❣برعکس روی پایش بند نبود، هی قربان صدقه ام می رفت ❣برای کادر بیمارستان خیلی بود که آدم و اینقدر تقلا و جنب و جوش ❣با گوشی فیلم می گرفت؛ یکی از می گفت: کاش می شد ازین صحنه ها فیلم بگیری به بقیه هم نشون بدی تا یاد بگیرن 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 🌸شبیه قصه نویسی شدم که در همه عمرش 🌸پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را 🌸برای دیدن تو سال هاست روزه گرفتم 🌸چگونه باز کنم روزه ها ی بی سحری را 💜اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💜 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸 🌸شبیه قصه نویسی شدم که در همه عمرش 🌸پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را 🌸برای دیدن تو سال هاست ر
🌷☘🌷☘ 💓یا ابا صالح المهدی ☀️مولایم هرگاه نام زیبای ترا از ته دل صدا می زنم قلبم آرام می گیرد. 😔هرگاه یاد غربت تو می افتم سنگینی گناهانم بیشتر عذابم می دهد. 😔هر گاه علت ندیدنت را جویا می شوم به حجاب های خودساخته ام بر می خورم و به عقب رانده می شوم. 👌اما .... 💞اما تو چه مهربانی که من سراپا سیاهی را می بینی و مورد لطف قرار می دهی... ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ 🌺التماس دعای فرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5908857805011420141.mp3
8.15M
🌺🌺 "بسوی موعود" 🎤🎤 #علیرضا_بیرانوند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
اذان گریہ بلند است از منارہ ی چشم بہ روزہ دارِ سڪوتت بگو ڪہ افطار است . . . 🌹 مشغول آمادہ‌سازی سفرہ‌ افطاری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh