eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
7⃣2⃣1⃣1⃣ 🌷 💠 ادامه جلسه خواستگاری/ کتاب 🌷گفت: این‌که خیلی خوبه، من هم دوست دارم رعایت کنیم؛ بعد پرسید: شما با شغل من مشکل نداری؟! من ، ممکنه بعضی روزا ماموریت داشته باشم، شب‌ها افسر نگهبان بایستم، بعضی شب‌ها ممکنه بمونید، جواب دادم: با شغل شما هیچ مشکلی ندارم، خودم بچه پاسدارم، میدونم شرایط زندگی یه آدم نظامی چه شکلیه، اتفاقا من شغل شما رو خیلی هم دوست دارم. 🌷بعد گفت: حتما از خبر دارین؟ دوست ندارم بعدا سر این چیزا به مشکل بخوریم، از حقوق ما چیز زیادی در نمیاد، گفتم: برای من این چیزا مهم نیست، من با همین حقوق بزرگ شدم، فکر کنم بتونم با کم و زیاد زندگی بسازم. همان جا یاد خاطره‌ای از افتادم و ادامه دادم: من حاضرم حتی تو خونه‌ای باشم که دیوار کاه‌گلی داشته باشه، دیوارها رو ملافه بزنیم، ولی زندگی و داشته باشیم 🌷حمید خندید و گفت: با این حال حقوقمو بهتون میگم تا شما باز فکراتون رو بکنین، ماهی ششصد و پنجاه‌هزار تومن چیزیه که دست ما رو می‌گیره. زیاد برایم مهم نبود، فقط برای اینکه جو صحبت‌هایمان از این حالت و رسمی خارج بشود، پرسیدم: اون‌وقت چقدر دارین؟ گفت: چیز زیادی نیست، حدود شیش میلیون تومن، پرسیدم: شما با شیش میلیون تومن میخوای زن بگیری؟ در حالی که می‌خندید سرش را پایین انداخت و گفت: با به خدا همه چی جور میشه 🌷بعد ادامه داد: بعضی شب‌ها میرم، امکان داره دیر بیام، گفتم: اشکال نداره، هیئت رو میتونین برین، ولی شب هر جا هستین برگردین خونه، حتی شده نصفه شب. قبل از شروع صحبتمان اصلا فکر نمی‌کردم موضوع این‌همه جدی پیش برود، هر چیزی که حمید می‌گفت مورد من بود و هر چیزی که من می‌گفتم حمید تایید می‌کرد، پیش خودم گفتم: این‌طوری که نمیشه، باید یه بگیرم که حمید بره، با این وضع که داره پیش میره باید دستی دستی دنبال لباس باشم. 🌷به ذهنم خطور کرد... 🔻ادامه ماجرا رو میتونید با خرید و مطالعه کتاب جذاب و عاشقانه دنبال کنید. لینک خرید کتاب↙️ https://payping.ir/d/Vyqf 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
ثبت نام با تسهیلات ویژه مهلت ثبت نام تا فردا ( ۲۷ خرداد ) اعزام به صورت زمینی و هوایی جهت ڪسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به لینڪ زیر مراجعه کنید ↙️ samaneh.labbayk.ir 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‍ ‌‌‏ 9⃣6⃣ #خاطرات_شهدا🌷 ‌‌💠 راز شهادت #شهید_محمد_مهدی_مالامیری، بعد از سه سال از زبان پدر 🌷☘🌷☘
#عاشقانه_شهدا❣ 💞محمدمهدی همیشه تاکید داشت #شاد زندگی کنیم! یکی از برنامه هایی که داشتیم #پیاده روی بود. و همیشه تو پیاده روی هامون یک #مسجد رو مقصد قرار میدادیم که یک ساعت پیاده رویمون ختم به #مسجد و #اذان میشد... #عشق_رسوایی_محض_است_که_حاشا_نشود #عاشقی_با_اگر_و_شاید_و_اما_نشود 💞هیچ کدوم از #خوشی هامون خرج بردار نبود و اصراری نداشتیم که حتما با #پول خوشی کنیم، سعی میکردیم تو لحظه خوش باشیم... از کوچیکترین اتفاقات زندگی، حتی غذاخوردنمون هم، برای خودمون #خوشی میساختیم... مثلا اگر برنج درست میکردم و ته دیگ داشت برنج رو پشت و رو میکردیم و روش #شمع میزاشتیم و #تولد میگرفتیم...🎂 💞همیشه اول سفرمون #تولدت_مبارک داشتیم و هفته ای سه چهار بار ما #تولد داشتیم... و همسایه ها هم همیشه میگفتند چقدر شما #تولد میگیرید و چقد #شادید... #شهید_محمدمهدی_مالامیری #سالروز_ولادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ * ....* 1 💕◈•══•💖•══•◈💞 مقدمه به نام پروردگار عالم... 🌺 هر کدوم از ما آدما دوست داریم به بالاترین لذت های دنیا برسیم.☺️ 🔹معمولا تلاش هایی که میکنیم برای رسیدن به این خواسته ی قلبیمون هست. 🌷 اگه ته دل همه ی آدما رو ببینید، همشون در نهایت یه چیز رو میخوان: 💕یه آغوش گرم....💖 🌹 آغوش قدرتمندترین و مهربان ترین موجود عالم هستی... 💕همه ی انسان ها، لذت آغوش خداوند مهربان رو میخوان... و خداوند هم دقیقا همین راه رو برای ما انتخاب کرده.👌✅ 🏵 برای رسیدن به این لذت بی نهایت، به یه مسیر درست و مطمئن نیازه. 💢که پذیرش برخی رنج ها و عبور از برخی خواسته ها مقدمه ی راه هست. 🔹به حول و قوه ی الهی، قدم گذاشتن در این راه رو با یه استاد دلسوز آغاز میکنیم... ❇️ مجموعه ی لذت آغوش خدا، مطالب کتاب تنهامسیر آرامشه که برگرفته از صحبت های حکیمانه و زیبای هست. 🌷 ملتمس دعای خیر شما عزیزان هستیم.... ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
امام زمانی - 1_mixdown.mp3
3.27M
77 و تو تنهــا خورشیـ🌞ـدِ عالَمی! وای بر من، آنقدر به ستاره های دور و برم خو گرفته ام، که انگار اصلاً نمی بینمت! ✨تا دیـر نشـده... چشمانم را برای دیدنت بینا کن👆👆 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷وداع مردم تهران با پیکر‌های #110_شهید دوران دفاع مقدس 🏴در آستانه سالروز #شهادت امام جعفر صادق (ع)، مراسم #وداع با پیکر‌های ۱۱۰ شهید⚰ تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس در موزه انقلاب اسلامی برگزار خواهد شد. 🔸این مراسم 📂روز #چهارشنبه مورخ ۵ تیرماه ۱۳۹۸ ⏰ بعد از نماز مغرب و عشاء 🚏در نشانی میدان #ونک، بزرگراه شهید حقانی، خیابان سرو، موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میزبان شهروندان خواهد بود🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دختر_یا_پسر ❣بعد از چند ماه #انتظار می خواستم خبرِ #پدر_شدنشو بدم اما وقتی از منطقه اومد فورا رفت
💢 #کاوه در منطقه کردستان برای مبارزه با ضد انقلاب👿 که از حمایت‌های خارجی برخوردار بود و با انجام جنایاتی هولناک💥 توطئه #شوم جدایی این منطقه از میهن اسلامی را در ذهن می‌پروراند، شب و روز🌓 نداشت 💢و به دلیل #تلاش بسیار زیاد، جدیت و پشتکار، شجاعتی💪 که داشت، پس از مدت کوتاهی، به سمت #فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد✅ در این زمان در عین ناباوری، همراه تعداد کمی نیرو و با شهامتی وصف‌ناپذیر، عملیات آزادسازی منطقه مرزی #بسطام را طرح‌ریزی و45 کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض بیست وچهار ساعت⏰ آن هم در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب، #آزاد_نمود. #شهید_محمود_کاوه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢 #کاوه در منطقه کردستان برای مبارزه با ضد انقلاب👿 که از حمایت‌های خارجی برخوردار بود و با انجام جنا
8⃣2⃣1⃣1⃣ 🌷 💠سیره شهدا 🔰شبی🌒 از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف📝 رفتم برای صدایش کنم، گفت: گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله . معلم، توپ چهل‌تکه⚽️ جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را شام بی‌شام⛔️ 🔰بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت🕰 بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز است. صدایش کردم؛ متوجه نشد✘ گرم کاری میشد، چنان دل می‌داد که تا تکانش نمی‌دادی، سر و صدای اطرافیان نمیشد❌ نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد. 🔰حاجی نرفته برگشت😕 و دیدم با یک دارد می‌رود اتاق محمود! صبح برای نماز📿 از خواب بلندش کردم؛ شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم را حل کردی یا نه⁉️ خندید و گفت: حل کردم آنهم چه‌جور😍👌برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به رسیدم! 🔰محمود عاشق بود. توپ چهل‌تکه⚽️ هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: پس جایزه‌ات🎁 کو؟ از جواب طفره رفت! (تا اینجا را حالا شما داشته باشید) 🔰۴۰ روز از محمود گذشته بود که زنگ🔔 خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. مردی پشت در بود؛ من محمود بودم. کلی هم گشتم🏘 تا خانه شما را پیدا کنم.حاجی دعوتش کرد بیاید تو. نه آورد؛ «قصد ندارم!» 🔰و بعد ادامه داد؛ «من سه سال🗓 دبیر ریاضی بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد✅ اما صبح☀️زودتر می‌آمد کلاس، مسئله را هر بار به یکی از دانش‌آموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌داد و جایزه🎁 هم اغلب به همان می‌رسید، چون محمود از چند راه به جواب می‌رسید. 🔰من به طریقی سال که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود😟 چرا محمود که همیشه را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شود⁉️ کشیدمش کنار👥 «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را حل کرده‌ای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! چرا؟ 🔰جواب داد:همین فلانی، اولا یک ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. اینکار بدی است آقا معلم❓ ثانیا جایزه کتانی👞 بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟ من آنجا فهمیدم چه روح بلندی😇 دارداین محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تااز ، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم❌ راوی: مادر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃 🔸بچه های زینبیون میگفتند: #پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای خانواده شهدا🌷 و #جانبازان مشکلی
سردار سلیمانی در وصف شهید جنتی میگوید: چند روز قبل یکی از بهترین آنها را (شهید جنتی) را از دست داده ام. در حالی که در آرزوی یکی از آن صدها شیر دیروز له له میزنم و به درد چه کنم دچار شدم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6016902547770442251.mp3
4.3M
🔻 #مادر بیا، ببین چقدر #پیر شدم 🎤🎤 حامد #زمانی 👈به یاد مادران چشم انتظار #شهدا❤️ #بسیار_زیبا👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh