eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شور و شعف شهید ، هنگام اعزام به خانطومان 🌾در کربلای از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد، موقع عقب نشینی داشت از رد می شد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یا زهرا (س) و با صورت از بالای خاکریز زمین افتاد تیر☄ خورده بود توی شش و سینه اش و خس‌خس میکرد و یا حسین و یا زهرا میگفت 🌾بهم گفت آب داری⁉️گفتم نه، گفت پس جیب خشاب رو باز کن داره رو سینم سنگینی میکنه جیب رو باز کردم شروع کرد به شهادتین گفتن، گفتم شیخ مجید من میرم کمک بیارم ببرمت، گفت نمیخواد و لحظاتی بعد شد پیکر مطهرش هم همونجا موند... 🌾قسمتی از شهید حجت الاسلام مجید سلمانیان؛اگر خواستید نذر کنید فقط گناه نکنید بگید نذر می کنم یه روز گناه 🔞نمی‌کنم هدیه به حضرت صاحب الزمان از طرف مجید، یعنی از طرف من این رو انجام بدید... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page361.mp3
728.9K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه فرقان✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌻مردم را دوست داشتند اما اهل هزینه کردن نبودند! 💥 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔰اولین تفحص شده در که بود⁉️👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰اولین #شهید تفحص شده در #شلمچه که بود⁉️👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣6⃣3⃣1⃣🌷‍ 🌸 📝 🔰 16 ساله بود و روزهای پایانی سال که برای اجازه از مادر به خانه🏚 آمد و گفت که می خواهد برود. مادر که رفتن برای همیشه را از های فرزندش خوانده بود، از او خواست تا چند وقت دیگر صبر کند که امتحان هایش نصفه و نیمه نماند و مهرداد سر تسلیم فرود آورد و برای 40 ـ 50 روز دیگر تا دل 💞مادر را به دست آورد. 🔰بیست و اردیبهشت📅 سال 61 بود و این بار دیگر مهرداد باید می رفت، چند روزی بود که از شروع عملیات می گذشت، بوی رفتن می داد و به دل مادر برات شده بود که این آخرین دیدار میان او و مهرداد است. 🔰عملیات به پیش می رفت و نهایت امر خرمشهر پیروز شد و دل همه ایرانیان شاد. چند روزی گذشت که خبر شدن مهرداد به مادر رسید. او برای یافتن همه جا را زیر پا گذاشت اما هیچ نشانی از مهرداد نیافت که نیافت.💥 🔰سال ها ، جنگ ☄تمام شد، بچه ها برای پیدا کردن دوستان و رفیقانشان خود را کردند، جمعی خود را به کناره نهر خین رساندند، کانال ها، مین ها، خاردارها همه و همه بوی روزهای با هم بودنشان را می داد. معبری پر از مین در مقابلشان خودنمایی می کرد، یاد شب🌙 های عملیات در ذهنشان رژه می رفت، باید دوباره خط شکن می شدند، یک به یک مین ها را خنثی می کردند و مدام به هم تذکر می دادند که باشند، نکند مینی منفجر شود.☄ 🔰... پیشانی بند مهرداد خودنمایی می کرد، تیر درست وسط پیشانی اش را گرفته بود، نیمی از پیکرش زیر خاک و نیمی دیگر بر روی آن... یک کارت شناسایی، اندکی پول و تکه کاغذی که بر روی آن شده بود: اگر شدم با این شماره... تماس بگیرید و به خانواده ام خبر دهید، بود که در جیبش یافت شد. 🔰هشت سالی از مهرداد می گذشت و او اولین شهیدی بود که پیکر بعد از جنگ در شلمچه پیدا شد.خبر به گوش مادر رسید و انتظار هشت سال و ماه و 16 روزه اش به پایان رسید. حالا دیگر دلتنگی هایش را به 26 بهشت 🌸زهرا(س) می برد و خود را آرام می کرد... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
° #عاشقانہ_شهدا💕 #ﺷﺎﻳـﺪ بهترین لحظہ هایے ﻛہ با ﻫـﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻴمـ🍃 نمازاے دو #نفره مون بود...📿😍 #ﺍﻳݧ کہ
🕊🌾🕊🌾🕊🌾🕊 ✍روایت_شهداء⚘🍃🌸 🌿چه رازی نهفته در برادران باکری⁉️سه برادر، هر سه شهید، هر سه مفقود . . .👈از راست: شهید که در ایام انقلاب توسط ساواک دستگیر و تکه تکه شد و هیچ‌گاه پیکرش بازنگشت،نفر دوم شهید‌ که در عملیات بدر در جزیره مجنون مجروح شد و وقتی او را در قایق گذاشتند که به عقب برگردانند قایق را با آر پی جی زدند و پیکر مهدی را دجله برای همیشه برد، 🌿نفر سمت چپ هم که در عملیات خیبر در جزیره مجنون شهید شد و وقتی خواستند فقط پیکر او را برگردانند، برادرش مهدی گفت: هر موقع سایر شهداء را برگرداندید او را هم بر می‌گردانیم و پیکر حمید تا به همین امروز مانده است در جزیره مجنون... 🌷 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 3⃣5⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨ #حتما_بخونید ✍هیچ میدانید که در هر لحظه و هر زمان چهار دوربین زنده در
❣﷽❣ 4⃣5⃣✨ ⭕️ دو در قرآن ✍ قرآن میگه اگه کسی به شما خوبی کرد، شما با خوبی بیشتر جوابش رو بدید... اما اگه کسی به شما بدی کرد، اگه جای عفو و گذشت هست، گذشت کنید، ولی اگه خواستید جواب بدی‌اش رو بدید، به همون اندازه مجازات کنید نه بیشتر... ⭕️ درباره جواب خوبی دیگران، در سوره نساء آیه ۸۶ می‌فرماید: ◀️ وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا. 👈 هنگامی که کسی به شما تحیّتی گوید، و محبتی کند، شما این محبّتِ او را به طور بهتر، یا لااقل به همان گونه پاسخ بگوئید. 💦🌾💦🌾💦🌾💦🌾 ⭕️ در مقابل، درباره پاسخ بدی دیگران در سوره شوری آیه ۴۰ می‌فرماید: ◀️ (وَ جَزٰاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهٰا). 👈 کیفر بدی مجازاتی همانند آن است اما بلافاصله در ادامه آیه می‌فرماید: ◀ ️(فَمَنْ عَفٰا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اَللّٰهِ) 👈 هر کس عفو و اصلاح کند، اجر و پاداش او با خدا است. 🔹 تو از خطاهای دیگران بگذر، اجرت با خود خداست... 🔹 خصلت انسانهای نجیب، و پایه بیداری معنوی است. 🔹 با ، شما چیزی را از دست نمی‌دهید بلکه بدست می‌آورید. 🔹 اگر با ، کسی کوچک می‌شد، خدا تا این اندازه بزرگ نبود! 🔹 ، بار سنگین دشمنی و کینه‌توزی را از دوش شما برمی‌دارد، و فضای ذهن‌تان را برای اندیشه‌های مثبت و سازنده، پاک و روشن می‌سازد. ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مهارتهای کلامی_16.mp3
12.64M
۱۶ 🔰سخن چینی ؛ نجاستی است که جز فرد حقیر، به آن تن نمی‌دهد! چرا که سه نفر را درگیرِ این نجاست میکند؛ گوینده، شنونده، و کسی که مورد بدگویی قرار می‌گیرد! 🔰سخن چینی ؛ ـ اگر راست باشد؛ غیبت است ... ـ اگر دروغ باشد ؛ تهمت است ... مراقب این خنجر زهرآلود شیطان باشیم. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🕊|شهید جواد الله کرم : 💢شعارش این بود.. 🔹مهم نیست چه داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم. 🥀 یاد شهدا با ذکر 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣6⃣#قسمت_شصت_نه 💢وفریاد مى زند: _جلاد! بیا و گردن این
📚 ⛅️ 0⃣7⃣ 💢مامور و به دیگرى مى گوید:_اینها را نگاه کن ! قرار است فردا همگى کشته شوند و امروز نگران فروریختن سقف اند. که این کلام، رعب و وحشت را بیشتر کند... اما تسلى و آرامششان مى بخشد: _✨عزیزانم ! مطمئن باشید که ما کشته نخواهیم شد. ما به عزیمت مى کنیم و شما باز مى گردید. 🖤دلهاى💗 بچه ها به امید آینده آرام مى گیرد.... اما به هر حال، خرابه، خرابه است و جاى زندگى کردن نیست... چهره هایى که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده، باید در هجوم سرماى شب بسوزند... و در تابش مستقیم آفتاب ظهر پوست بیندازند.... انگار که لطیف ترین گلهاى گلخانه اى را به کویرى ترین نقطه جهان ، تبعید کرده باشند.... 💢تو هنوز زنها و بچه ها را در خرابه اسکان نداده اى، هنوز اشکهایشان را نسترده اى ، هنوز آرامشان نکرده اى... و هنوز گرد و غبار راه از سر و رویشان نگرفته اى... که با ظرفى از غذا وارد خرابه مى شود.... به تو سلام مى کند و ظرف غذا را پیش رویت مى نهد. بوى غذاى گرم در فضاى خرابه مى پیچد و توجه کودکانى را که مدتهاست جز گرسنگى نکشیده اند و جز نان خشک نچشیده اند، به خود جلب مى کند. تو زن را مى کنى و ظرف غذا را پس مى زنى و به زن مى گویى: _✨مگر نمى دانى که بر ما است؟ 🖤زن مى گوید: _به خدا قسم که این صدقه نیست ، است بر عهده من که هر و را شامل مى شود. تو مى پرسى که:_✨این چه عهد و نذرى است ؟! و او توضیح مى دهد که: _در زندگى مى کردیم و من بودم که به گرفتار شدم. پدر و مادرم مرا به خانه بنت رسول الله بردند تا او و على براى شفاى من دعا کنند. در این هنگام خوش سیما وارد خانه شد. او فرزند آنها بود.... على او را صدا کرد و گفت: 💢''حسین جان ! دستت را بر سر این دختر قرار ده و شفاى او را از خدا بخواه. حسین، دست بر سر من گذاشت و من شفا یافتم و آنچنان شفا یافتم که تا کنون به بیمارى مبتلا نشده ام.... گردش روزگار، مرا از مدینه و آن خاندان دور کرد و در اطراف داد.... من از آن زمان کرده ام که براى آقا حسین به اسیران و غریبان ، احسان کنم تا مگر جمال آن عزیز را ببینم. تو همین را کم داشتى زینب..! 🖤که از دل بکشى... و پاره هاى جگرت را از دیدگانت فرو بریزى. و حالا این است که باید تو را آرام کند... و این که باید به دلدارى تو بیایند... در میان ضجه ها و گریه هایت به زن مى گویى:_✨حاجت روا شدى زن! به وصال خود رسیدى. من زینبم، دختر فاطمه و على وخواهرحسین و این سر که بر سر دارالاماره نصب شده، سر همان حسینى است که تو به دنبالش مى گردى و این کودکان ، فرزندان حسین اند. نذرت تمام شد و کارت به سرانجام رسید. 💢زن نعره اى از جگر مى کشد و بر زمین مى افتد.... تو پیش پیکر نیمه جان او زانو مى زنى و اشکهاى مدامت را بر سر و صورت او مى پاشى... زن به هوش مى آید،... گریه مى کند، زار مى زند، گیسوانش را مى کند، بر سر و صورت مى کوبد. و دوباره از هوش مى رود. باز به هوش مى آید،.... ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - یه مادر شهیدمو ، دلم رو پرپر میکنم - نریمانی.mp3
12.22M
🍃یه مادر شهیدمو ، دلم رو پرپر میکنم 🍃فقط با یاد پسرم ، زندگیمو سر میکنم 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💜🌟💜🌟💜 🌸لالا ، لالا ، گل🌼 🌱بخــواب ای نازنین دلـ💓بر ، 🌸لالایی نغمه های زیبایی 🌱است که از لبان ،به گوش 🌸ما رسیده . . . مدافع حرم 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻از قعر زمین به افلاک سلام از من به حضورحضرت یارسلام 🌻صب⛅️ح است دلم 💕هواییت شد مولااز جانب من بر آن یار سلام 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهادٺـــــ🥀 یعنےمٺفاوٺـــــ بہ رسیدن وگرنہ مرگ # پایان همہ قصہ هاسٺـــــ .... 🌷 🌺🌱 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸کتاب #یادت_باشه رو خانمم قبل محرم میخوند، میگفت خیلی قشنگه😍 #اربعین امسال برای اولین بار رفتیم کربل
✨🌱 🌾عاشقانه💞 های شہید←سیاهکالے پیام داد:« از به برج مراقبت. توے قلب شما جا هسٺ فرود بیایم یا باز باید دورتون بگردیم⁉️» 🌾منم جواب دادم:« فعلا یڪ بار دور ما بگرد تا ببینیم بعدے چیه!» دلم نمی آمد خیلی اذیتش کنم. بلافاصݪه بعدش نوشتم:« تشریف بیارید، قلب ما مال شماسٺ!» ⁦♥️⁩🍃 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌸🖤🌸🖤🌸🖤 ☆به نام یار☆ 🔆گمان کنیم اکنون، سال ۱۱هجری ست. این روزها خورشید☀️ فروزان سرد است، آسمان 🌫ناله می کند، زمین بی تاب است و جریان درخت🌳، به احترام می ایستد😓 ⚜این روزها، دلتنگ 💔است. دلتنگ مردی که از نگاهش، چکه می کرد. مردی که تبسمش، عطر 🌸 داشت. این روزها، (س)دلتنگ است. پدری که دختر نازدانه اش را، می بویید و می بوسید و اش می داشت.پدری که از عمق جان، کوشید و از هیچ چیز، بهر رواج دریغ نکرد 🔆 این روزها، (ع) است. دلتنگ که پشت به پشت یکدیگر، به کارزار قدم نهادند و بیرق را برافراشتند.برادری دلسوز، که ذره ذره ی محو تماشایش بودند این روز ها رزق جهان، است. بغضی تلخ از فراق رسول مهر.از فراق فراق ⚜به هجران، زارى دلهاى 💗خونين   ز حد بگذشت ز اشك 😢و آه مهجوران بيتاب جهانى غوطه زد در آتش🔥 و آب💧* و اگر به مهر ۱۳۹۹ هجری هم باز گردیم، عُشّاق اند. اما این دلتنگی و رنج، آن دم معنا می یابد که ره در پیش گیرند و بشوند مرید . بشوند یاور مقبول🌹✨ پ.ن:شیخ حزین لاهیجی🌸 🕊به مناسبت سالروز (ص) ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◾️چند ساعتی⏰ از افطار گذشته و آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند. می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است غربت میراث دیروز میان امروز میان خانه 🏡 فردا میان و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی شده است 🍂نگاه تارَش به آب 💧اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در برادرانه. (علیه‌السلام) سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند. برادر را می‌گیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔 ◾️کمی آنطرف تر مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد⁉️😥 چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"حسین لب تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، 🍂آن روز کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش علی با ☺️ نگاهش می‌کنند. زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند ◾️پیکرِ تیرش☄ را به خاک می‌سپارند وماتم را به آغوش می‌کشد😭 زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری،برادرش را خاک کند. به مناسبت سالروز شهادت (ع) ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh