eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 سلام امام زمانم 💚 از شما می گویم! برای شما! به خاطر شما!🌙 به امید دیدن لبخندی که روز ظهور بر لبانتان خواهد نشست!💫 هیچ کس و هیچ چیز مهمتر از شما نیست...♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای شـــــهید🌷شدن چه کار‌ کنیم؟ ♦️همراه با سخنان رهبر معظم انقلاب ♦️صدای حاج حسین خرازی بسیار زیبا حتما ببینید پیشنهاد دانلود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 مراسم عزاداری پنج شب آخر ماه صفر در جوار مزار شهدای گمنام 💺سخنران: حجت الاسلام صالح پرور 🎤مداح: کربلایی حسین شیرمحمدی کربلایی سعید پورمحمد 📆زمان: از یکشنبه شب ۱۱ مهرماه تا پنجشنبه شب ۱۵ مهرماه ساعت شروع ۱۹:۰۰ 🚪مکان: ، انتهای بلوار اندیشه ، پارک نیلوفر آبی ، مزار شهدای گمنام خواهران برادران دانش آموزی بچه های امام حسن (علیه السلام) (علیه السلام) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید علیرضا قنواتی🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و ، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و حسرتی بود بر دلش💔 🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟ 🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و دل می سوزانیم و میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان‌ و آرام خود را به سایه می کشند😞 🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای . نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺 🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان... مثل که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند: کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش منتظرش برگشت...😔 🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به و هیئت...این روزها زینب می خواند ؟ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : روستای جایزان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید رحیم کابلی💐 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃پرواز پرستو ها به هنگامهٔ بهار، در آسمان آبی و هوای اردیبهشت ماه آنچنان برایم لذت بخش و زیباست که نمیتوانم چشم بردارم از این صحنه ناب. 🍃حقیقت زیبایی این صحنه، پرستوهایش هستند که و همراه با هم‌بالان خود به اوج آسمان می‌روند و میچرخند. به گمانم تا آسمان هفتم پرواز میکنند! 🍃پرستوهای نگاه من فرزندان آدم هستند، بر زمین. بال نمیخواهند همان یک‌جفت پوتین و لباس رزمشان بالی میشود که در هرجای این صفحه جغرافیا پرواز کنند، به مقصد میرسند. 🍃اینبار هم یک جفت و یک دست لباس بالی شدند برای سبک پریدن رزمنده ای به نام رحیم کابلی! خستگی و ناامیدی واژه های غریبی با روح او بودند، برای اویی که هشت سال را کنار همرزمانش جنگید و حراست از این خاک را عهده دار شد. 🍃زمانی هم که زنگ تفریح را زدند دور استراحت خط کشید و بار سفر بست به جایی که (س) در آن آرام گرفته بود. آن روزها فصل کوچ کردن پرستو های بیقرار به بود! 🍃خلاصه بگویم از زندگانیش، میرسم به ، و آسمانی شدن به رسم حضرت مادر. رفاقت دیرینه ای با بلباسی داشت. رفاقتی از جنس آسمان! 🍃 بهتر بگویم؛ عهدشان تا بهشت بود! و هردو آن لحظه الوعده وفا گفتند که در یک خاک آرام گرفتند، روحشان پیوند خورد و به آسمان پرواز کرد. اما تقدیر چند سال بعد چیز دیگری را رقم زد، بلباسی از خانطومان دل کند و به دیار خود برگشت ولی $رحیم... 🍃همسایه عقیله بنی هاشم شد و به رسم بی نشان ماند. سالروز تولدت مبارک *! پ.ن*در وصیت نامه اول خود شهید( به تاریخ۹ آذر ۹۴)آمده که روی قبرم بنویسید فدایی ولایت، نوکر حرم. ✍نویسنده : ♡ به مناسبت سالروز ♡ 📅تاریخ تولد : ۱۱ مهر ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ اردیبهشت ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد رضا زارعی❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡شهید محمد رضا زارعی♡ 🍃شهید آبان سال ۱۳۲۶ در شهرستان ساوه روستای طاهره خاتون دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع دوم متوسطه رشته طبیعی در ساوه گذراند سپس وارد کادر با عنوان ستوان یکم شد. سال ۵۲ ازدواج کرد. خداوند به او دو پسر و یک دختر هدیه داد. 🍃در اوایل حمله صدام به مرزها، شهید محمد در شهر دزفول با سمت گروهان از لشکر ۲۱ حمزه با دشمن به نبرد پرداخت. ولی مدت نبرد او به دوازده روز نرسید 🍃شهید محمد تاریخ ۵۹.۷.۱۱ در شهر به شهادت رسید. شهید محمد در همان اوایل جنگ وصیتنامه پر محتوایی از خود به جا گذاشته است؛ توصیه ام به پدر و مادر و همسر و فرزندانم: در مقابل مشکلات زندگی و پایدار باشید. در مقابله با دشمن سستی از خود نشان ندهید. همواره پیرو راه حق و عزیز باشید که راه انبیا است. از همسرم میخواهم فرزندانم را خوب تربیت کند و به جامعه تحویل نماید تا راه مرا ادامه دهند... ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۲۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : دزفول 🕊محل شهادت : ساوه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
روزگارمن (2) کارهای ثبت نام انجام دادیم. خدا رو شکر مدرسه فاصله چندانی تا خونمون نداشت. روز اول مدرسه رسید من امسال سوم دبیرستان بودم با رشته تجربی کم و بیش با معلما و بچه ها اشنا شدم. تو مسیر برگشت به خونه سر کوچه بودم که یکی از بچه های کلاس و دیدم.👀 اونم با دیدن من اومد🚶 سمتم وقتی بهم رسید سلام کردو دستشو دراز کرد طرفتم ، سلام من سحرم اگه اشتباه نکنم باهم تو یه کلاسیم خوشبختم منم در حالی که با نگاهم ظاهر سحرو برنداز میکردم جواب دادم سلام منم فرزانم ،اره درسته تو کلاس دیدمت ما تازه اومدیم این محله خونمون هم اون در سبزه هست . عه !!! چه جالب پس باهم همسایه هم هستیم خونه ما هم اون در سفیده روبه رویییه ما میتونیم دوستای خوبی براهم باشیم . منم در پاسخ با لبخندی ملایم گفتم درسته 😊 سحر بر خلاف من که فقط یه خرده از ریشه های موهام دیده میشد و یه مانتو مدرسه تا یه خرده زیر زانو پوشیده بودم اون موهاشو یه طرفی از مقنعش زده بود بیرون و مانتوشم تا بالای زانوش بود آستینای مانتوشم تا کرده بود و نگینهای صورتیه بند ساعتش خود نمایی میکرد زیر افتاب. من یه دختر بور با چشمان عسلی بودم سحرم یه دختر چشم ابرو مشکی 👭👭👭 خلاصه از هم خدا حافظی کردیم رفتیم خونمون از پله های خونه که بالا میرفتم بوی قرمه سبزی پیچیده بود تو خونه یه بویی کشیدم و ذوق کنان رفتم خونه سلااااام من اومدم. مامان از اشپزخونه با صدای بلند گفت : خوش اومدی ناز گلم کیفمو گذاشتم رو اپن و رفتم پیش مامان ای جانم مامانم چیکرده خیلی گشنم بود مامان، بوی غذای تو هم گشنه ترم کرده .در قابلمه رو برداشتم تا یه کوچولو بچشم که مامان گفت آیییی فرزااانه ناخنک نداریم .بابا از سر کار برگشت بابامم کارمند ساده ی اداره ی بیمه بود . سر سفره پر حرفیم گل کرده بود از مدرسه و روز اولش حرف میزدم و اشناییم با سحر که غذا پرید تو گلووم شروع کردم به سرفه کردن چشام پره اشک شد مامانم :دختر یواش چته کشتی خودتو بابا زود لیوان اب و داد دستم از یه طرفم دوتایی میکوبیدن به پشتم اخه من تک فرزندم اوناهستم روم حساسن😉😉😉... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 @ShahidNazarzadeh
❤️ ✅ شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی): طریقت حقیر بر این سه پایه استوار است 👇 1⃣ غذای حلال 2⃣ توجه به نماز و حضور قلب در هنگام نماز 3⃣ بیداری قبل از اذان صبح 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh