💚 سلام امام زمانم 💚
از شما می گویم!
برای شما!
به خاطر شما!🌙
به امید دیدن
لبخندی که روز ظهور
بر لبانتان خواهد نشست!💫
هیچ کس و هیچ چیز
مهمتر از شما نیست...♥️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای شـــــهید🌷شدن چه کار کنیم؟
♦️همراه با سخنان رهبر معظم انقلاب
♦️صدای حاج حسین خرازی
بسیار زیبا حتما ببینید پیشنهاد دانلود
#سلام_صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚩 مراسم عزاداری پنج شب آخر ماه صفر در جوار مزار شهدای گمنام
💺سخنران:
حجت الاسلام صالح پرور
🎤مداح:
کربلایی حسین شیرمحمدی
کربلایی سعید پورمحمد
📆زمان:
از یکشنبه شب ۱۱ مهرماه تا پنجشنبه شب ۱۵ مهرماه ساعت شروع ۱۹:۰۰
🚪مکان:
#مشهد ، انتهای بلوار اندیشه ، پارک نیلوفر آبی ، مزار شهدای گمنام
خواهران برادران
#هیئت دانش آموزی بچه های امام حسن (علیه السلام)
#هیئت_محبان_جواد_الائمه
(علیه السلام)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید علیرضا قنواتی🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و #ولایت_مداری، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و #شهادت حسرتی بود بر دلش💔
🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای #سوریه را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند #مدافعان_حرم چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر #امام_حسین گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟
🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و #کربلایش دل می سوزانیم و #اشک میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان و آرام خود را به سایه می کشند😞
🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای #اسرای_کاروان. نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺
🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای #زینب میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان...
مثل #علیرضا که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند:
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم
بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم
اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش #دختر منتظرش برگشت...😔
🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به #عباس و #علی_اکبرهای هیئت...این روزها زینب می خواند #هل_من_ناصر_ینصرنی؟
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_علیرضا_قنواتی
📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه
📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : روستای جایزان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید رحیم کابلی💐
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃پرواز پرستو ها به هنگامهٔ بهار، در آسمان آبی و هوای اردیبهشت ماه آنچنان برایم لذت بخش و زیباست که نمیتوانم چشم بردارم از این صحنه ناب.
🍃حقیقت زیبایی این صحنه، پرستوهایش هستند که #همدل و همراه با همبالان خود به اوج آسمان میروند و میچرخند. به گمانم تا آسمان هفتم پرواز میکنند!
🍃پرستوهای نگاه من فرزندان آدم هستند، #اشرف_مخلوقات بر زمین. بال نمیخواهند همان یکجفت پوتین و لباس رزمشان بالی میشود که در هرجای این صفحه جغرافیا پرواز کنند، به مقصد میرسند.
🍃اینبار هم یک جفت #پوتین و یک دست لباس بالی شدند برای سبک پریدن رزمنده ای به نام رحیم کابلی! خستگی و ناامیدی واژه های غریبی با روح او بودند، برای اویی که هشت سال را کنار همرزمانش جنگید و حراست از این خاک را عهده دار شد.
🍃زمانی هم که زنگ تفریح را زدند دور استراحت خط کشید و بار سفر بست به جایی که #زینب(س) در آن آرام گرفته بود. آن روزها فصل کوچ کردن پرستو های بیقرار به #سوریه بود!
🍃خلاصه بگویم از زندگانیش، میرسم به #خانطومان، #شهید_محمد_بلباسی و آسمانی شدن به رسم حضرت مادر. رفاقت دیرینه ای با بلباسی داشت. رفاقتی از جنس آسمان!
🍃 بهتر بگویم؛ عهدشان #رفاقت تا بهشت بود! و هردو آن لحظه الوعده وفا گفتند که در یک خاک آرام گرفتند، روحشان پیوند خورد و به آسمان پرواز کرد. اما تقدیر چند سال بعد چیز دیگری را رقم زد، بلباسی از خانطومان دل کند و به دیار خود برگشت ولی $رحیم...
🍃همسایه عقیله بنی هاشم شد و به رسم #حضرت_مادر بی نشان ماند. سالروز تولدت مبارک #نوکر_حرم*!
پ.ن*در وصیت نامه اول خود شهید( به تاریخ۹ آذر ۹۴)آمده که روی قبرم بنویسید فدایی ولایت، نوکر حرم.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
♡ به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_رحیم_کابلی ♡
📅تاریخ تولد : ۱۱ مهر ۱٣۴٢
📅تاریخ شهادت : ۱٧ اردیبهشت ۱٣٩۵
📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد رضا زارعی❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡شهید محمد رضا زارعی♡
🍃شهید #محمد آبان سال ۱۳۲۶ در شهرستان ساوه روستای طاهره خاتون دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع دوم متوسطه رشته طبیعی در ساوه گذراند سپس وارد کادر #ارتش با عنوان ستوان یکم شد. سال ۵۲ ازدواج کرد. خداوند به او دو پسر و یک دختر هدیه داد.
🍃در اوایل حمله صدام به مرزها، شهید محمد در شهر دزفول با سمت #فرمانده گروهان از لشکر ۲۱ حمزه با دشمن به نبرد پرداخت. ولی مدت نبرد او به دوازده روز نرسید
🍃شهید محمد تاریخ ۵۹.۷.۱۱ در شهر #دزفول به شهادت رسید. شهید محمد در همان اوایل جنگ وصیتنامه پر محتوایی از خود به جا گذاشته است؛ توصیه ام به پدر و مادر و همسر و فرزندانم: در مقابل مشکلات زندگی #صبور و پایدار باشید. در مقابله با دشمن سستی از خود نشان ندهید. همواره پیرو راه حق و #اسلام عزیز باشید که راه انبیا است. از همسرم میخواهم فرزندانم را خوب تربیت کند و به جامعه تحویل نماید تا راه مرا ادامه دهند...
✍نویسنده : #نادره_عزیزی_نیک
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمدرضا_زارعی
📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۲۶
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۵۹
📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : دزفول
🕊محل شهادت : ساوه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#داستان روزگارمن (2)
کارهای ثبت نام انجام دادیم. خدا رو شکر مدرسه فاصله چندانی تا خونمون نداشت.
روز اول مدرسه رسید من امسال سوم دبیرستان بودم با رشته تجربی کم و بیش با معلما و بچه ها اشنا شدم.
تو مسیر برگشت به خونه سر کوچه بودم که یکی از بچه های کلاس و دیدم.👀
اونم با دیدن من اومد🚶 سمتم وقتی بهم رسید سلام کردو دستشو دراز کرد طرفتم ،
سلام من سحرم اگه اشتباه نکنم باهم تو یه کلاسیم خوشبختم منم در حالی که با نگاهم ظاهر سحرو برنداز میکردم جواب دادم
سلام منم فرزانم ،اره درسته تو کلاس دیدمت ما تازه اومدیم این محله خونمون هم اون در سبزه هست .
عه !!!
چه جالب پس باهم همسایه هم هستیم خونه ما هم اون در سفیده روبه رویییه ما میتونیم دوستای خوبی براهم باشیم .
منم در پاسخ با لبخندی ملایم گفتم درسته 😊
سحر بر خلاف من که فقط یه خرده از ریشه های موهام دیده میشد و یه مانتو مدرسه تا یه خرده زیر زانو پوشیده بودم اون موهاشو یه طرفی از مقنعش زده بود بیرون و مانتوشم تا بالای زانوش بود آستینای مانتوشم تا کرده بود و نگینهای صورتیه بند ساعتش خود نمایی میکرد زیر افتاب. من یه دختر بور با چشمان عسلی بودم سحرم یه دختر چشم ابرو مشکی
👭👭👭
خلاصه از هم خدا حافظی کردیم رفتیم خونمون
از پله های خونه که بالا میرفتم بوی قرمه سبزی پیچیده بود تو خونه یه بویی کشیدم و ذوق کنان رفتم خونه سلااااام من اومدم.
مامان از اشپزخونه با صدای بلند گفت : خوش اومدی ناز گلم کیفمو گذاشتم رو اپن و رفتم پیش مامان
ای جانم مامانم چیکرده خیلی گشنم بود مامان، بوی غذای تو هم گشنه ترم کرده .در قابلمه رو برداشتم تا یه کوچولو بچشم که مامان گفت آیییی فرزااانه ناخنک نداریم .بابا از سر کار برگشت بابامم کارمند ساده ی اداره ی بیمه بود .
سر سفره پر حرفیم گل کرده بود از مدرسه و روز اولش حرف میزدم و اشناییم با سحر که غذا پرید تو گلووم شروع کردم به سرفه کردن چشام پره اشک شد مامانم :دختر یواش چته کشتی خودتو بابا زود لیوان اب و داد دستم از یه طرفم دوتایی میکوبیدن به پشتم اخه من تک فرزندم اوناهستم روم حساسن😉😉😉...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
@ShahidNazarzadeh
❤️ #در_محضر_بزرگان
✅ شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی):
طریقت حقیر بر این سه پایه استوار است 👇
1⃣ غذای حلال
2⃣ توجه به نماز و حضور قلب در هنگام نماز
3⃣ بیداری قبل از اذان صبح
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh