🌷شهید نظرزاده 🌷
#پرواز اندازه آدمو برملا میکنه هرچی #بالاتر میری بالا و بالاتر میری، دنیا از #دید تو بزرگ تر میشه
8⃣5⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠فرار از گناه
🔰با اصرار میخواست از طبقهی دومِ #آسایشگاه به طبقهی اول منتقل شود
با تعجب گفتم😟: «به خاطر همین من رو از #دزفول کشوندی تهران!»
🔰 گفت: «طبقهی دوم مشرف به #خوابگاه_دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه🔥 باشم😔».
🔰وقتی خواستهاش را با #مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیش خندی زد😏 و با لحن خاصی گفت:
🔰 «آسایشگاه بالا کُلی #سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش میکنم پایین👌».
#شهید_عباس_بابایی🌹
معاون عملیات نیروی هوایی ارتش
📚کتــاب پرواز تا بینهایت/ ص35
_____🍃🌺🍂🌸🍂🌺🍃_____
#رسول_خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
#همه_چشمها روز قیامت گریانند😭 جز سه چشم:
👈چشمی که از ترس خدا بگرید😭
👈چشمی که از #نامحرم فرو نهاده شود😔
👈چشمی که در راه خدا #شب_زنده_دار باشد.
📚بحـــــــــــــــارالانـــــــوار/ج101/ ص35
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
افتخار نسل ما... #حسین همیشه می گفت:از افتخارات نسل ما اینه که داریم تو #عصر و زمانی زندگی می کنیم
6⃣1⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🔰در شش تیر ماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت نُه سالگی عضو جلسات قرآن📖 مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن روحیات حسین😇 گذاشت.
🔰از همان نوجوانی روحیه جهادی✌️ را با خود همراه داشت. در نوجوانی گروه تئاتری🎭 را در #مسجد راهاندازی کرد و کارهای پشتیبانی و فنی جلسات را هم انجام میداد.
🔰پس از طی کردن دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، رشته #معارف را انتخاب کرد و در دبیرستان شهید مطهری مشغول به تحصیل شد📚. 17 ساله بود که به پیشنهاد #مسئول جلسهاش در جلسات کودکان👦 فعالیت میکرد
🔰20 سالگی جذب #سپاه شد. دورههای تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود. فقط سه روز آخر هفته🗓 را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی #هیئت محبان اباالفضل العباس (علیه السلام).
🔰در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم🌷» عاشق روضه سه ساله #امام_حسین(ع) بود
🔰وصیت کرده بود اگر #شهید شدم سر مزارم روضه #حضرت_رقیه(س) بخواند🎤. چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ ⚡️اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود.
🔰سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله #تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح #اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید🕊.
🔰یکی از دوستان و #همرزمان شاهد حسین نقل میکرد که حسین خود استاد کمین و #ضدکمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند 💥امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو👥👥 همه میخوابند روی زمین، حسین #جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر♿️ گیر کرده
🔰 #حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر💥 به سینهاش خورده و به شهادت🌷 میرسد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حسن باقری را بسیاری بهعنوان #مغز_متفکر اطلاعات نظامی ایران🇮🇷 میشناسند. او در #نهم_بهمن ماه سال ۶۱🗓
2⃣9⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠راوی: سردار صفاری
🔰روز هشتم بهمن ماه سال ۱۳۶۱ قرار بود که جمعی از فرماندهان با #امام_خمینی (ره) دیدار داشته باشند، اما از آنجایی که شناسایی محور #فکه به پایان نرسیده بود، شهید باقری از محسن رضایی اجازه خواست تا برای تکمیل شناسایی جهت #عملیات_والفجر مقدماتی در منطقه بماند.
🔰قبول این درخواست از سوی محسن رضایی موجب شد تا من و #شهید_بقایی هم بنا به دستور محسن رضایی از فرودگاه چهارم🛫 وحدتی #دزفول بازگردیم و توفیق دیدار با امام از ما سلب شود😔بدین ترتیب صبح روز بعد به سمت منطقه مورد نظر رفتیم.
🔰در طول مسیر یادم میآید که شهید بقایی در حال حفظ سوره #والفجر بود، اما آیات پایانی یعنی آیات «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِیجَنَّتِی» را #نمیتوانست به خاطر بسپارد💬 و وقتی موضوع را به #شهید_باقری گفتم؛ او مکثی کرد و گفت که این آیه در شأن #امام_حسین (ع) است.
🔰بدین ترتیب به منطقه مورد نظر رسیدیم، به دیدگاهی که در بالای تپهای قرار داشت و برای #ارتش بود، رفتیم؛ در آنجا شش نفر بودیم که شهید باقری کالک و نقشهها🗺 را روی زمین پهن کرد و درباره هر کدام از مواضع دشمن سوالاتی میکرد و روی نقشه علامت❌ میزد. در این هنگام #عراقیها خمپارههای کور میزدند
🔰اما یکی از خمپارهها 💥به زیر تپهای که ما مستقر بودیم اصابت کرد به همین خاطر شهید باقری متوجه شد که دیدهبان عراقی #موقعیت ما را فهمیده لذا «کالک» عملیات و وسایل را جمع کردیم تا #محل شناسایی را تغییر دهیم؛ از طرفی به برادرش « #محمد» که اکنون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح است گفت از سنگر ارتشیها که در کنار ما بود درباره یکی از سنگرهای عراق سوال❓ کند.
🔰با بیرون رفتن وی ما هم آمدیم تا از #سنگر خارج شویم که در همین لحظه گلوله خمپاره💥 به جلوی سنگری که بودیم اصابت کرد و انفجارش باعث شد که همه جا سیاه و خاکآلود🌫 شود و هنگامی که به خودم آمدم متوجه شدم، #پرده_گوش من آسیب دیده و جسم سنگینی هم روی سینه من است.
🔰در آن لحظه اولین صدایی که شنیدم صدای « #یاصاحبالزمان (عج)» مجید بقایی بود. وی بر اثر ترکش خمپارهای که به پایش اصابت کرده بود مجروح شده💔 و به روی من افتاده بود؛ البته همه ما در آنجا #ترکش خورده بودیم، اما مجروحیت من کمتر بود. در آنجا دیدم #حسن باقری در حالت نشسته دست بر سینه دارد و به #امام_حسین (ع) سلام میدهد.
🔰 برادر شهید باقری را دیدم و وقتی به آنها ماجرا را گفتم، #بیهوش شدم؛ هنگامی که به هوش آمدم از محمد باقری سراغ بقیه را گرفتم که گفت: «برای سرعت عمل در انتقال مجروحها آنها را داخل جیپ فرماندهی🚑 گذاشتیم که حین انتقال به عقب #مجید_بقایی در داخل جیپ و « #حسن» هم در اتاق عمل به #شهادت🌷 رسید😔
#شهید_حسن_باقری
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺
🔹بانوی شهیدہ عصمت پورانوری فرزند غلام علی در تاریخ بیستم اردیبهشت ماه سال چهل و یک در #دزفول دیده به جهان گشود.
🔹این بانوی بزرگوار در تاریخ نوزدهم آذر ماه سال یکهزار سیصد و شصت در حالی که فقط #دو_ماه زندگی مشترک را تجربه کرده است، آنگاه که برای #زیارت قبور شهدا، قدم در راه عاشقی می گذارد، در اثر #ترکش راکت هواپیمای نیروهای بعثی، بر روی پل قديم دزفول، آسمانی می شود.
🔹مزار مطهر ایشان در کنار مزار یادبود #برادر_شهیدش عليرضا پورانوری که هیچ گاه از عملیات #والفجر مقدماتی برنگشت، در گلزار شهدای شهید آباد دزفول زیارتگاه
عاشقان است.
#شهیده_عصمت_پورانوری🌷
#شهید_شاخص_سال۹۸
#مربی_نهضت_سواد_آموزی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🏵اگر میدانستم یک روز این اتفاق برای #دردانهام میافتد هیچوقت مانعش نمیشدم❌ ولی هرطور شده قبل از
0⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔻راوی: مادر شهید
🔰من و #عارف هر دو عاطفی و بههم وابسته💞 بودیم و این وابستگی از طرف من خیلی بیشتر بود. دانشگاهش را #شمال انتخاب کرد و میخواست این فاصله عاطفی را کم💕 کند.
🔰چند روز قبل از رفتنش #پدرش برای چکاپ قلب❤️ به تهران رفت و آنجا دکتر میگوید باید سریع بستری🛌 و عمل شوی و در قلبت #باتری بگذاریم. همسرم و دخترم با هم👥 رفته بودند
🔰و چون بحث #عمل پیش آمد به آقاعارف گفتم شما هم پیششان برو. #عارف هم همین کار را کرد و چند روز آنجا ماند. عمل انجام شد✅ و باتری را که گذاشتند همان روز به عارف زنگ📞 میزنند که #اعزامت آمده. پدرش میگوید من حالم خوب است و اگر میخواهی بروی من #مانعت نمیشوم❌
🔰خواهرش خیلی به عارف #وابسته بود و آنجا با هم صحبتهایشان را میکنند، گردش میروند. #خواهرش را بعد چند روز فرستاد🚌 و خودش پیش #پدرش ماند. پدرش گفت حالم خوب است🙂 و نگران حال من نباش.
🔰عارف #بدون_اطلاع دادن به من میرود و من مرتب تماس میگرفتم☎️ و میدیدم موبایلش خاموش📴 است. به پدرش میگفتم چرا موبایل #عارف خاموش است⁉️ که پدرش میگفت #امتحان داشت و رفت.
🔰من خیلی تعجب کردم😟 که عارف چطور برای امتحان پدرش را در #بیمارستان بگذارد و برود. پدرش هم با خیال راحت صحبت میکرد. به #همسرم میگفتم چه امتحانی بود که آنقدر مهم بود و شما را تنها گذاشت👤 و رفت. گفت امتحانش #خیلی_مهم بود و ممکن است طول بکشد.
🔰پدرش به #آبادان برگشت و من نمیدانستم از دست عارف ناراحت باشم یا نه🙁 بعد از چند روز که دوباره پرسیدم #عارف کجاست❓ گفت که #دوره رفته است و تلفنش باید خاموش📵 باشد.
🔰یک روز #صبح زود که بلند شدیم نماز📿 بخوانیم فکرم خیلی مشغول شد. به #پدر_عارف گفتم از تو چیزی میپرسم، تو را خدا راستش را بگو. گفتم عارف کجاست😢و بااصرار من گفت به #سوریه رفته است. گفتم یا حضرت زینب(س) و شنیدن این جواب برایم #سخت بود. سکوت سهمگینی آن روزها جانم را گرفته بود.
🔰از روزی که عارف را #ندیدم حس عجیبی داشتم. تمام اینها تمام شد و چند روز بعد برای مهمانی به #دزفول رفتیم. بعد از صرف شام گوشیام📱 را باز کردم و در فضای مجازی #خبر_شهادت عارف را خواندم😭
#شهید_عارف_کایدخورده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰زودتر از بقیه بچه ها راه افتادیم سمت مناطق #عملیاتی، قرار بود بریم #فکه، 💥ولی حسین گفت بیا بریم #ف
💠من یک روز شهید میشوم
🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت.
🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دورههای #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود.
🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.»
🌷هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم.»
🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید.
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سردار رحیم صفوی درباره #شهید_همت چنین میگوید: «او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و #اخلاص در عمل
🌷مادر شهید می گوید: سختیهایی که #همسر شهید همت کشید، فکر نکنم🗯 در زمان ما کسی کشیده باشد❌
🌷خودش می گفت: خدایا من چه کنم
⇜با این همه #تنهایی (روزها، ماهها)
⇜و دزد (چند بار در نبود همت)
⇜و عقرب (یک روز 25 عقرب کشتم حتی در رختخواب #کودکم)
⇜و موشک🚀 (خانه شان در معرض موشک باران و او تنها در شهر #دزفول غریب بود)
🌷امّا در پرتو زندگی با #همّت که اینچنین با محبت💖 بود، می گفت: «در اوج تمام آن #سختیها، محرومیتها، ترسها😰 و حتی ناامیدیها، خودم را #خوشبخت ترین زن دنیا می دانستم.😍
به نقل از: مادرشهید
#شهید_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠بامرام ترین آدم 🌴یادم هست، تو دوره #آموزشی بعد شامگاه همه خسته و کوفته اومدیم سمت آسایشگاه. بعد از
💠من یک روز شهید میشوم
🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت.
🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دورههای #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود.
🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.»
🌷هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم.»
🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید.
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷 #سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢در طول مدتی كه من با عباس در #آمریكا هم اتاق بودم، همه تفریح #عباس در آمریكا در سه چیز خلاصه می شد:
عاشقانه های شهدا♥️
🔸بچه اولمون #قزوين به دنيا اومد. ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين، تا پدر، مادرم مواظبم باشن. در مورد #اسم بچه قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم. #عباس دلش میخواست بچه اولش دختر باشه.
🔹ميگفت: "دختر دولت و #رحمت واسه خونه آدم مياره..." قبل به دنیا اومدن بچه، بهم گفته بود: "دنبال يه اسم واسه بچه مون گرد که# مذهبي باشه و تک👌 از کتابی که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم: #سلما
🔸تو کتاب📗 نوشته بود، سلما اسم قاتل يزيد بوده. دختری زيبا😍 که يزيد (لعنة الله عليه) #عاشقش ميشه. اونم زهر ميريزه تو جامش.
🔹بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم. دليلشم براش گفتم. خوشش اومد. گفت: "پس اسم دخترمون ميشه، سلما😍 گفتم: اگه پسر بود...؟
🔸گفت: نه❌ #دختره. گفتم: حالا اگه پسر بوووود؟؟؟ گفت: حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم حسین. بچه که دنيا اومد. #دزفول بود.
🔹بابام تلفنی☎️ خبرش کرد. اولش نگفته بود که بچه# دختره گمون میکرد ناراحت میشه. وقته بهش گفت، همونجا پای تلفن #سجده_شکر کرده بود. واسه ديدن من و بچه اومد قزوين.
🔸از خوشحالی اينکه بچه دار👶 شده بود. از همون دم در #بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول💰 داده بود. يه سبد بزرگ گلايل💐 و يه #گردنبند قيمتی هم واسه خریده بود. دخترم سلما دختر زيبايی بود. پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت. عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت:
✍"لطفاً مرا نبوسيد..."❌
خودشم اونقده ديوونه ش بود که دلش نميومد #بوسش کنه😄
راوی: همسر شهید
#شهید_عباس_بابایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
انا لله و انا الیه راجعون🖤
حاج محمدسلیمانی پدر شهیدان والا مقام قاسم ویعقوب سلیمانی🌷 به فرزندان #شهیدش پیوست
#میانرود
#دزفول
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰در ستاد لشگر بودیم. شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت
🌹🌹
--شهیدانه🕊زیستن--
⚜وقتی رسیدیم #دزفول و وسایل مان را جابه جا کردیم، گفت :
«می روم #سوسنگرد.»
⚜گفتم :«مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم⁉️» گفت :«اگه #دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین 🚘مال بیت الماله.»
فرمانده جوان دفاع مقدس
#شهید_مهدی_زین_الدین 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#مناسبت_روز | #دزفول
🔻 چهارم خرداد روز دزفول، روز مقاومت و پایداری گرامی باد
🌷 بلد الصواریخ یا شهر موشک ها عنوانی بود که بعثی ها در طول جنگ تحمیلی به شهر دزفول داده بودند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡شهید محمد رضا زارعی♡
🍃شهید #محمد آبان سال ۱۳۲۶ در شهرستان ساوه روستای طاهره خاتون دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع دوم متوسطه رشته طبیعی در ساوه گذراند سپس وارد کادر #ارتش با عنوان ستوان یکم شد. سال ۵۲ ازدواج کرد. خداوند به او دو پسر و یک دختر هدیه داد.
🍃در اوایل حمله صدام به مرزها، شهید محمد در شهر دزفول با سمت #فرمانده گروهان از لشکر ۲۱ حمزه با دشمن به نبرد پرداخت. ولی مدت نبرد او به دوازده روز نرسید
🍃شهید محمد تاریخ ۵۹.۷.۱۱ در شهر #دزفول به شهادت رسید. شهید محمد در همان اوایل جنگ وصیتنامه پر محتوایی از خود به جا گذاشته است؛ توصیه ام به پدر و مادر و همسر و فرزندانم: در مقابل مشکلات زندگی #صبور و پایدار باشید. در مقابله با دشمن سستی از خود نشان ندهید. همواره پیرو راه حق و #اسلام عزیز باشید که راه انبیا است. از همسرم میخواهم فرزندانم را خوب تربیت کند و به جامعه تحویل نماید تا راه مرا ادامه دهند...
✍نویسنده : #نادره_عزیزی_نیک
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمدرضا_زارعی
📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۲۶
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۵۹
📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : دزفول
🕊محل شهادت : ساوه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بسم رّبّّّ اّلّشّهّـّבّاّءّ פּّّ اّلّصّـّבّیّقّیّنّ"ّ
💥به مناسبت سالروز شهادت
💥شهید_محمدرضا_زارعی
💥تاریخ تولد : ۱ /۸/ ۱۳۲۶
💥تاریخ شهادت : ۱۱ /۷/ ۱۳۵۹
💥مزار شهید : دزفول
💥محل شهادت : ساوه
💥شهید محمد آبان سال ۱۳۲۶ در شهرستان ساوه روستای طاهره خاتون دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع دوم متوسطه رشته طبیعی در ساوه گذراند سپس وارد کادر ارتش با عنوان ستوان یکم شد. سال ۵۲ ازدواج کرد. خداوند به او دو پسر و یک دختر هدیه داد.
💥در اوایل حمله صدام به مرزها، شهید محمد در شهر دزفول با سمت فرمانده گروهان از لشکر ۲۱ حمزه با دشمن به نبرد پرداخت. ولی مدت نبرد او به دوازده روز نرسید
💥شهید محمد تاریخ ۵۹.۷.۱۱ در شهر #دزفول به شهادت رسید. شهید محمد در همان اوایل جنگ وصیتنامه پر محتوایی از خود به جا گذاشته است؛ توصیه ام به پدر و مادر و همسر و فرزندانم: در مقابل مشکلات زندگی #صبور و پایدار باشید. در مقابله با دشمن سستی از خود نشان ندهید. همواره پیرو راه حق و #اسلام عزیز باشید که راه انبیا است. از همسرم میخواهم فرزندانم را خوب تربیت کند و به جامعه تحویل نماید تا راه مرا ادامه دهند...
<<<ختم صلوات>>>
برای سلامتی امام عصر عجل الله...
هدیه به ارواح مطهر شهدا....امام راحل....
شهیدسرافراز<<محمدرضازارعی>>
<<صلــــــــــوات>>
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh