eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴حاج حسین یکتا : امروز وقتی شما در این فضا قرار می گیرید #شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با #وضو باشید و ذکر « ما رمیت اذ رمیت» بخوانید. شما الان بالای دکل #دیده_بانی قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، #وسط میدان هستید.! 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#شهــــادت_میخوای؟؟؟🌷 زندگـــی را به #خدا بســـپار... وقتی زندگیت برای خــــــدا باشد #ســـریع بهش میرسی🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهــــادت_میخوای؟؟؟🌷 زندگـــی را به #خدا بســـپار... وقتی زندگیت برای خــــــدا باشد #ســـریع بهش
🔹 به مسلمان ... اینکه مواظب خود باشید (که این مهم ترین چیز است) 🔸در اجتماع ما کسی به فکر حجاب و اخلاق نیست، ولی شما به فکر باشید و برخورد کنید 🕊 🔹سه چهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب و چیزهایی که می پوشند واقعا حجاب نیست 🔸ممکن است بپوشند اما دارای مد و زرق و برق است که من برای اولین بار است که همچین را می بینم اما این حجاب ها حجاب نیست❗️ 🔹چرا ما داریم به سمت ها می رویم ... برخی حجاب دارند ولی ... و یا حجاب دارند ولی به نگاه می کنند 🔸عده ای هم حجاب دارند ولی همراه با مدل های جدید، یا صورت ها را می کنند❗️ 🕊 🔹 باید خود را به زمین بدوزند و احترام را که برسر دارند نگه دارند. 🔸 ما باید از (سلام الله علیها) الگو بگیریم. حضرت به گونه ای بود که غیر از حضرت علی کسی او را نمی دید 🔹 حجاب شما مهم تر از شهداست و بی اهمیتی به مسئله حجاب در عصر حاضر به اسلام و خون پاک شهیدان است 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✨"یا امام رضا (ع)"✨ ذیقعده نَه یک دهه کرامت دارد یک عمر کرامت و زعامت دارد در سیصد و شصت و پنج روز از هر سال هر روز رضـــ❣ــا به ما امامت دارد،،، #میلاد_امام_رئوف_علیه_السلام 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خاطره ای از👇 #خلبان_شهید #محمد_حسین_روزی_طلب❤️🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh ⬇️⬇️
⬆️⬆️ 0⃣4⃣2⃣ 🌷 ... 🌷تازه شهید شده بود. رفته بودم که شدیدی شروع به باریدن کرد. چتر با خودم نبرده بودم. خواستم برگردم خونه که دیدم جوانی به دست اومد. فرزند شهیدم بود! 🌷گفت: « مادر! بیا زیر چتر » رفتم زیر چتر. هر چه می خواستم با حرف بزنم نمى شد. زبانم گرفته بود. نتونستم. تا اینکه محمد حسین من رو به رساند و رفت.... روای: خانم کشاورز، مادر سردار شهید محمد حسين روزى طلب 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
گلــــــــــــــي گمـــ ڪرده امـــ میجویمــ او را به هـــــــــــر گــــــل میرســـــــمــ میبویمـــ او را 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#فوری #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی_ایران #خبری مبنی بر درگیری سنگین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مریوان با تروریست های پژاک مخابره شد #طی این درگیری سنگین ۱۱ پاسدار وطن به درجه رفیع شهادت رسیدند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹 روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود. محمد علاقه ی زیادی به حضرت زهرا(س) داشت. مادرش میگفت سحرگاه سیزده شهریور، همان موقع #شهادت محمدم خواب دیدم سرش را برروی زانوهام گذاشته بعد گفت: یازهرا(س) و سرش از زانوهام افتاد...🕊 راوی:مادر بزرگوار شهید غفاری🌹 #شهید_محمد_غفاری #شهید_مظلوم_نیروی_صابرین #یادش_باصلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣4⃣2⃣ 🌷 (٣ / ١) 👇👇👇 🌷یک روز رفتم واحد لشکر و به مسئولش آقای «محمد‌اسماعیل کاخ» گفتم: «يه راننده می خوام شجاع، نترس، نماز شب خون و خلاصه؛ عاشق شهادت کپی بچه های تخریب». «اسماعیل کاخ» گفت: «اتفاقاً يه دونه راننده دارم که همه ویژگيها رو داره». خیلی خوشحال شدم. گفتم: «زود بگو بیاد». رفت از داخل اسکان یک بلندگوی دستی آورد و صدا زد: «آقای فلانی به دفتر موتوری» داشتم لحظه‌ شماری می کردم برای دیدن راننده ‌ای که به قول «اسماعیل کاخ» تمام ویژگی‌ های را داشت. 🌷خیلی طول نکشید. جوانی آمد با موهای بلند و فری. یک یزدی دور گردنش بسته بود، یکی هم دور دستش. دگمه ‌های یقه‌ اش باز بود و آستینهایش کوتاه. یک جفت دمپایی هم زیر پایش. لخ‌ لخ کنان آمد جلو، رفت پیش «اسماعیل کاخ». من اعتنایی نکردم. چون منتظر راننده‌ ای با آن ویژگیهای مذکور بودم. «اسماعیل کاخ» داشت با جوان تازه وارد پچ‌ پچ می‌ کرد. مرا نشان می‌ داد و آهسته در گوشش چیزهایی می‌ گفت. یک لحظه کردم. نکند راننده ‌ی مورد نظرش همین باشد؟! 🌷صدایم کرد: «آقا مرتضی!» _بله. _بفرما. این هم راننده ‌ای که می خواستى. _چی؟! به یک‌ باره جا خوردم. خیال کردم می‌ کند. چون آن بنده ‌ی خدا به همه چیز می‌ خورد، الا آن کسی که من گفته بودم. «اسماعیل کاخ» را کشیدم کنار، در گوشش گفتم: «مرد مؤمن! شوخیت گرفته؟» گفت: «نه والا. این همونه که تو می‌ خوای. تازه یه چیزی هم بالاتر. اصلاً نگران نباش. با خیال راحت برش دار، برو تا از دست ندادیش». گفتم: «آخه سر و وضعش ...» گفت: «اتفاقاً برای اینه که نشه. عمداً سر و تیپش رو اینطوری کرده». گفتم: «عجب!». خیلی تحت تأثیر حرف «اسماعیل کاخ» قرار گرفتم. اگر اینطور بود که او می‌ گفت، پس عجب نیروی گیرم آمده بود. 🌷یک ، تازه به ما داده بودند. سوئیچش را دادم به او و گفتم: «بفرما برادر. روشنش کن بریم گردان تخریب». نشست پشت فرمان. من هم نشستم کنار دستش. رفتیم . علاوه بر رفتار سؤال برانگیزش، مانده بودم سر و تیپش را چگونه برای بچه ‌های تخریب توجیه کنم. توکل بر خدا کرده، با اعتماد به حرف های «اسماعیل کاخ» تصمیم گرفتم نشان ندهم. سه ماهی از این ماجرا گذشت. یک روز به اتفاق همین راننده داشتیم از «کوشک» می‌ رفتیم «اهواز». در جاده «خرمشهر» بودیم که رو به من کرد و گفت: «برادر مرتضی!» گفتم: «بله». گفت: «اگر يه چیزی به شما بگم، از تخریب بیرونم نمی کنی؟!» 🌷تعجب کردم. یعنی چه می خواست بگوید؟! با این حال گفتم: «نه برادر. برای چی بیرونت کنم؟» گفت: «مردونه؟» گفتم: «مردونه». یکهو برگشت، گفت:.... 🎙راوی: سردار آزاده و جانباز مرتضی حاج باقری .... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خون خود را بر زمین میريزم تا شاید کسےبہ هوش بیاید تا مگر وجدانے بیدار شود، ولےافسوس کہ منافع مادی و حب حیات همہ را بہ زنجیر ڪشیده است. ❤️🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh