مدافعان حرم،پولهای کَلان میگیرند.🤔..
.
#بگذار_خلاصه_اش_را_برایت_بگویم🌟
🌷🍃🌷🍃
🍃#شهید_مرتضی_کریمی از آن هیبت ورزیدهاش،فقط یک "سر" مانده و هیچکس نمیداند به دو دختــر ِخردسالش چه بگوید.🌹
🍃"پیکر" #شهید_محمد_آژند هنوز مقابل دیدگان همرزمانش،در تیررس دشمن،روی تپههای سِلمی آرام گرفته.🌹
🍃#شهید_مهدی_حیدری به پسرش "قول داده" که بازمیگردد.🌹
🍃#شهید_امیر_سیاوشی "دامادی" بود که ملائک در آسمان برایش جشن گرفتند.🌹
🍃پسر #شهید_علی_اکبر_شهریاری ،نوزاد بود که پدرش شهید شد و امروز بجای "بابا"،با قطعه سنگِ مزارش،بازی میکند.🌹
🍃دختر #شهید_علی_یزدانی از پدرش به جای سوغات پرچم خواسته بود و پرچمی که به روی "تابوت" پدرش کشیده بودند،نصیبش شد.🌹
🍃از #شهید_محمد_اینانلو که هیچ بازنگشته و دختر و همسر چشم به راهش نمیدانند "دلتنگیهایشان" را به کجا ببرند.🌹
🍃#شهید_علی_آقاعبداللهی
هم که مفقود الاثر هستند
وهنوز حتی #جنازه اش هم به وطن بر نگشته است به خانواده اش سفارش نموده بودند که هیچ گونه #مبلغی را از سپاه قبول نکنند.🌹
🌷حتی سپاه مبلغ دو میلیون تومان هم برای برگزاری مراسم ختم این شهید بزرگوار فرستاده بود را هم خانواده اش نپذیرفتند.🌷
#باز_هم_هست...#خیلی_پول_های_کلان_گرفته_اند #انقدر_زیاد_که_نمیدانند_در_کدامین_بانک_سرمایه_گذاری_کنند....
🌷🍃🌷🍃
🔷از #شهید_محمودرضا_بیضایی #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_روح_الله_قربانی
چه میدانید؟!
❗️❕❓❗️❕❓
🔶 #شهید_محرم_ترک ،اولین شهیدِ مدافـــعحرم،عاشق دخترش بود...
چندبار #ملازمان_حرم را دیده اید؟!
#شهید_حسین_همدانی
و
صدها شهیدِ مـــــدافع ِدیگر🌹🕊🌹🕊
🌷🍃🌷🍃🌷
🔻ای کاش معنـی ِ
- اضطـــرابهای هرشب -هرلحظه منتظر ِشنیدن ِخبر ِناگوار عزیزترین -بی بابا شدن ِ بچهها -بی پسر شـــدن ِمادرها -بیوه شدن ِ زنها،را میدانستید .😣😔😰
📢راستی !
ارزش ِ اینها چقـــدر است ؟
❓❓❓
💢 گذشته از تمام اینها
ما دریافتهایم که امروز
#عاشورای_زینب(سلامالله) است
اگر غافل شویم،بیشک نادم و پشیمان خواهیم شد.
جواب ِاین #نیش_زبان_ها هم بماند با #عمه_سادات
شکر ِخدا که
#هنوز_مردايی_هستن_كه_غيرت_دارن
#غیــــــــــــــــــــرت
اینان نه فقط مدافعان حرم اند بلکه امروز مدافعان اسلام شدند.
#مدافعان_جبهه_مقاومت_اسلامی🌹
#مدافعان_حرم🌹
☘کانال شهید نظرزاده🌷↙️
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠شهیدی که وصیت کرد؛ با غل و زنجیر دفن شود #شهید_غلامحسین_خزاعی 🌷 #بخوانید👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣4⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهیدی که با غل و زنجیر دفن شد
#شهید_غلامحسین_خزاعی 🌷
شهادت: عملیات والفجر 8
🔰نیمه شب رفتیم که #جنازه اش را بیاوریم. تیر خورده بود وسط پیشانی اش😢؛روی پیشانی بند، همان جایی که نوشته بود: #اعرالله_جمجمتک.
🔰 #بابای حسین می گفت یکی دو روز قبل از اعزام به جبهه ،حسین مقداری زنجیر ⛓خرید و به خانه آورد . از حسین سوال کردیم که #زنجیرها برای چیست و او گفت بعدا" براتون می گم. حالا که #وصیتنامه حسین باز شده دیدیم وصیت کرده زنجیرها را به دست و پایش ببندیم و بعد اورا دفن کنیم😟 تا در قیامت حسین گواه محکمی برای ابراز #بندگی داشته باشه.
💢«بسمه تعالی»
قسمتی از #وصیتنامه بسیار زیبا و عارفانه شهید
⚜ ((یَأَ یُّهَا الَّذِینِ ءَامَنُوا استَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَادَعَا کُم لِمَا یُحیِیکُم وَ اعلَمُم ا أَنَّ اللّه یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَ قَلبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحشَرُونَ))
«سوره انفال23الی24»
🔰تقدیم به هر قطره اشکی😢 در سحر گاهی پر طپش در #شهادت فرزندی از اسلام بر سینه سجاده منتظران حقیقت می چکد👌،تقدیم به هر قطره خونی که #صبحگاه پر طپش پیروزی حق برای اعتلای اسلام بر خاک سیاه سنگر می چکد.
🔰ای دوست،دنیا مخلوطی از شهدها🌷 و #عذابهاست ♨️اگر دوست بداری باخته ای واگر دشمن به خویش تاخته ای ،اگر سازگار باشی دمساز نباشد واگر رها کنی #همدمت گردد،اگر به او بیندیشی خردت کند واگر در اندیشه اش نباشی تباهت سازد ،نه به سروری دلگرم است ونه به خنده ای😊 آرام گیرد،اگر بخندی به خنده ات گیرد واگر بگریی به مسخره ات😏.
🔰آری،امید دنیا #منشاء همه ناامیدی هاست، اگر به امیدش خو گیری رهایت نکند🚫 واز خود بازت دارد وبخود پردازد ، خوشی دنیا همچون قطره ای 💧است که با یکبار نوشیدن تمام می شود واگر برزمین افتد #هرگز بدست نخواهد آمد.
🔰بیچاره آنان که در این دار فانی خود را #اسیر قطره های آنی کنند ومفتون نغمه ها🎼 وشادیهای دنیا، و خوش بر آنکس که در این چند روزه دنیا خود را #بیابد و بزرگترین سرمایه خود « #عمر»را به تباهی نکشاند❌.
🔰مادروپدرم،کوه باشید وچون کوه استقامت کنید💪 ،لحظه ای از نام ویاد #خدا غافل نباشید📛.وتو ای خواهرم ، #زینب وار باناملایمات دست وپنجه نرم کنید.وسایلی که دارم در هر راهی که خود بهتر دانستید خرج کنید.برایم یک ماه #روزه بگیرید، نمی دانم نمازهایم مورد قبول پروردگار واقع شده اند یا خیر،برایم تا می توانید #نماز بخوانید.
🔰دیگر صحبتی ندارم به امید روزی که نامه عملمان✉️ رابه دست #راستمان بدهند.
🔰در ضمن #وصیت می کنم که زنجیرهایی⛓ را که خریده ام بدست وپایم #ببندید ودر قبر قرار دهید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
♦شهدا من از گفتن شرمنده ام شرم دارم
رضایت نامه را گذاشت جلوی #مادرش. چه #امضا بکنی، چه امضا نکنی، من میرم!
اما اگر امضا نکنی من #خیالم راحت نیست.شاید هم جنازه ام پیدا نشه!
در #دل مادر آشوبی به پا شد. رضایت نامه را امضا کرد.
پسر از شدت #شوق سر به سر مادرش میگذاشت.
- #جنازه ام را که آوردند، یه وقت خودت را گم نکنی .
#بیهوش نشی هااا
#چادرت را هم #محکم بگیر!
🍃🌺🍃🌺🍃
تو چه با #غیرت نگران #چادر مادرت بودی
و مردان #شهر من چه #راحت چادر از سر #زنانشان برداشتند.
من از گفتن شرمنده ام #شرم دارم!!
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 شهید زنده 🌷نمازگزاران مسجد که منو می شناختند بهم می گفتند زیاد به این پسر دل نبند، حسین ماندگار
#گمنام_وبی_صدا
🍂ترم های اول ورود به #دانشگاه به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد یه گروه👥 تشکیل بدیم از بچه های مشتی و #بااخلاص و پای کار که کارای صلواتی🌸 برای بچه های دیگه انجام بدیم.
🍁مثلا واکس زدن پوتین👞 بچه ها، کارهای #خدماتی و نظافتی و... طوری که هیچکس شناخته نشه🚯 جلسه گرفتیم و چند تا #تیم تشکیل دادیم. هر تیم یه مسئول داشت و چند تا نیرو.
اسم کار رو گذاشتیم #ستاد جنگ های نامنظم با نفس
🍂هر تیم رو هم به اسم یه #شهید نام گذاری کردیم. هر کدوم از بچه ها به نیابت از یک شهید🌷 اتیکت اسم اون شهید بزرگوار رو به سینه میزدن🏵 اما با #چفیه صورتشون رو میبستن تا شناسایی نشن❌
🍁صبح خیلی زود یا آخرای شب، طوری که کسی #متوجه_نشه فعالیت خودشون رو انجام میدادن. #حسین_آقا فرمانده یکی از تیم ها شد که به اسم سردار شهید محمد حسین، عموی شهیدش🌷 نام گذاری شده بود...
🍂هدف🎯 از انجام این کارها #رفاه حال بچه های دانشگاه بود. عموما بعد یه روز طاقت فرسای آموزشی همه مثل #جنازه خودشون رو میرسوندن به تخت خواب😓 اما یه عده مشتی مثل #شهید، اگرچه خودشون خسته بودند، بجای استراحت، میرفتن پوتین گلی و خاکی دوستاشون رو واکس میزدن✨ و #سرویسا رو نظافت می کردن که بقیه اذیت نشن👌
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢سبزقبای مخلص ⚜خيلي تودار و #مظلوم بود. تا لازم نميشد حرفي را نميزد❌ و كاري را انجام نميداد. #مخ
🔹 #محمدرضا_شفیعی ماجرای اسارت و شهادت🌷 شهید نوجوانی که بعد از 16 سال با بدنی سالم👌 به وطن بازگشت🕊 را به نگارش درآورد
🔸محمد رضا شفیعی در 14 سالگی به #جبهههای نبرد رفته و در عملیاتهای بسیاری شرکت میکند که چندین بار نیز مجروح💔 میشود اما سرانجام در #عملیات «کربلای 4» و پس از مجروح شدن ، اسیر میشود که 11 روز پس از #اسارت به دلیل عفونت شدید در ناحیه شکم به درجه شهادت🌷 نائل میشود
🔹جسد⚰ شهید محمد رضا شفیعی پس از #شهادت آنچنان تازه و معطر میماند که صدام به سربازان خود دستور میدهد که #جنازه این شهید را در برابر آفتاب☀️ قرار دهند تا بپوسد و وقتی این کار نیز به سرانجام نرسید دستور میدهد که بر روی پیکر این شهید #اسید بپاشند😔 که با این کار نیز آسیبی به بدن شهید نمیرسد❌ و جسد تازه و #معطر این شهید بعد از گذشت 16 سال به وطن برمي گردد
💠غریب شلمچه
#شهید_محمدرضا_شفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎋🎋 #روایت_گری👇 💟بعضی از #شهدا رو #خدا زیر خاکی نگه داشته #روز_قیامت رونمایی میکنه!✨❤️✨ ⚡️روز قیام
🎋🎋 #روایت_گری👇
#گفت_مامان_کار_خودتو_کردی…
🔰این قدر دعا کردی تا #جنازه ی من⚰ پیدا شد.
کار خودتو کردی⁉️
حالا خوب شد ⁉️
جیگرت خنک شد ⁉️
🔰حالا برات بگم
حالا که پیدا شدم و تو جیگرت خنک شد
و تو خوشحال شدی 😊، آوردی منو تو گلزار 🌷 دفن کردی ، #قبرم و به قول خودمون اسمشو نوشتی🖍
🔰حالا برات بگم : ما #مفقودها که تو بیابونا افتاده بودیم برا خودمون شبا🌌 خلوت داشتیم و به همه ی ما مفقودها #حضرت_زهرا(س) سر می زد و مادر همه ی ما تو اون بیابون گمشده ، #خانوم بود .
🔰از اون موقعی که تو این قدر #دعا کردی و دعات مستجاب شد و ما پیدا شدیم . این بزم ما رو به هم زدی من دیگه توی جمع اون #شهدایی 🕊که در محضر حضرت زهرا (س) هستند #نیستم .😔😭
آمدم توی جمع شهیدایِ با نام و نشون به ظاهرِ دنیا.
🎤روایتگر #حاج_حسین_یکتا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰کادر ساز 🔸در #ماموریت_آخر حسین در سوریه جانشین فوج (تیپ) هجوم بود. یکی از پارامتر های مهــ💥ـم نیر
#گمنام_وبی_صدا
🍂ترم های اول ورود به #دانشگاه به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد یه گروه👥 تشکیل بدیم از بچه های مشتی و #بااخلاص و پای کار که کارای صلواتی🌸 برای بچه های دیگه انجام بدیم.
🍁مثلا واکس زدن پوتین👞 بچه ها، کارهای #خدماتی و نظافتی و... طوری که هیچکس شناخته نشه🚯 جلسه گرفتیم و چند تا #تیم تشکیل دادیم. هر تیم یه مسئول داشت و چند تا نیرو.
اسم کار رو گذاشتیم #ستاد جنگ های نامنظم با نفس
🍂هر تیم رو هم به اسم یه #شهید نام گذاری کردیم. هر کدوم از بچه ها به نیابت از یک شهید🌷 اتیکت اسم اون شهید بزرگوار رو به سینه میزدن🏵 اما با #چفیه صورتشون رو میبستن تا شناسایی نشن❌
🍁صبح خیلی زود یا آخرای شب، طوری که کسی #متوجه_نشه فعالیت خودشون رو انجام میدادن. #حسین_آقا فرمانده یکی از تیم ها شد که به اسم سردار شهید محمد حسین، عموی شهیدش🌷 نام گذاری شده بود...
🍂هدف🎯 از انجام این کارها #رفاه حال بچه های دانشگاه بود. عموما بعد یه روز طاقت فرسای آموزشی همه مثل #جنازه خودشون رو میرسوندن به تخت خواب😓 اما یه عده مشتی مثل #شهید، اگرچه خودشون خسته بودند، بجای استراحت، میرفتن پوتین گلی و خاکی دوستاشون رو واکس میزدن✨ و #سرویسا رو نظافت می کردن که بقیه اذیت نشن👌
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا❣ 💞محمدمهدی همیشه تاکید داشت #شاد زندگی کنیم! یکی از برنامه هایی که داشتیم #پیاده روی
🔻همسرش میگفت:
🍁موقع خداحافظی👋 بهش گفتم
ان شاءالله با #شهادت برگردی
رفت و شهید شد🕊 اما #برنگشت
🍀یادم اومد همیشه بہ شوخی میگفت:
زحمت تشییع #جنازه م رو بہ کسی نخواهم داد❗️
#شهید_محمدمهدی_مالامیری
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 0⃣2⃣#قسمت_بیستم 💢پس چیزى بگو.... چرا مقابل #من بر سکوى
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣2⃣#قسمت_بیست_ویکم
💢برو آرام #جانم! برو قرار دلم!💓
من از هم اکنون باید به #تسلاى حسین برخیزم ! #غم برادرى چون تو، پشت حسین را مى شکند.جانم فداى این #دوبرادر!عجب سکوتى بر عرصه کربلا سایه افکنده است! چه #طوفان دیگرى در راه است که آرامشى اینچینین را به مقدمه مى #طلبد؟ سکون میان دو زلزله ! آرامش میان دو طوفان!
یک سو #جنازه است
🖤 و#خاکهاى_خون_آلود
و سوى دیگر تا چشم کار مى کند #اسب و #سوار و سپر و خود و #زره و #شمشیر. 🗡و اینهمه براى #یک_تن؛☝️
امام که هنوز چشم به #هدایتشان دارد.
قامت بلندش را مى بینى که پشت به خیمه🏕 ها و رو به دشمن ایستاده است ، دو دستش را به قبضه شمشیر تکیه زده وشمشیر را #عمود قامت خمیده اش کرده است و با #آخرین رمقهایش مهربانانه 🌸فریاد مى زند:
💢هل من ذاب یذب عن حرم رسول االله...آیا کسى هست که از #حریم رسول خدا دفاع کند⁉️ آیا هیچ خداپرستى هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یارى ما برخیزد؟ ✨آیا کسى هست...و تو گوشهایت را تیز مى کنى... و #نگاهت را از سر این سپاه عظیم عبور مى دهى و...
مى بینى که #هیچکس نیست ،
🖤سکوت محض است و وادى #مردگان . حتى آنان که پیش از این هلهله مى کردند، بر سپرهاى خویش مى کوبیدند، شمشیرها را به هم مى #ساییدند، عمودها را به هم مى زدند
و علمها را در هوا مى گرداندند
و در اینهمه ، رعب و وحشت شما را طلب مى کردند، همه آرام گرفته اند،...
چشم به برادرت دوخته اند، زبان به کام چسبانده اند و گویى حتى #نفس نمى کشند،...
💢مرده اند.
اما ناگهان در عرصه نینوا #احساس جنب و جوش مى کنى، احساس مى کنى که این سکون و سکوت سنگین را جنبش و فریادهاى محو، به هم مى زند.
هر چه دقیق تر به سپاه دشمن خیره مى شوى ، کمتر نشانى از تلاطم و حرف و حرکت مى یابى ، اما این طنین این تلاطم را هم نمى #توانى منکر شوى .
بى اختیار چشم مى گردانى و نگاهت را مرور مى دهى... و ناگهان با صحنه اى مواجه مى شوى که چهار ستون بدنت را مى لرزاند... و قلبت را مى فشرد.
صدا از #قتلگاه_شهیدان است...
🖤بدنهاى پاره پاره ،
جنازه هاى چاك چاك ، بدنهاى بى سر،سرهاى از بدن جدا افتاده ،
دستهاى بریده ، #پاهاى قطع شده ،
همه به تکاپو و تقلا افتاده اند تا فریاد استمداد امام را پاسخ بگویند.
انگار این قیامت است که پیش از زمان خویش فرا رسیده است....
انگار ارواح این #شهیدان ، نرفته باز آمده اند، بدنهاى تکه تکه خویش را به التماس از جا مى کنند تا براى یارى امام راهیشان کنند... حتى چشمها در میان کاسه سر به تکاپو افتاده اند... تا از حدقه بیرون بیایند و به یارى امام برخیزد.
💢دستها بى تابى مى کنند
بدنها بى قرارى . و #پاها تلاش مى کنند... که بدنهاى چاك چاك را بر دوش بگیرند و بایستانند.... مبهوت از این منظره #هول_انگیز، نگاهت را به سوى امام بر مى گردانى و مى بینى که امام با دست آنان را به #آرامش فرا مى خواند و بر ایشان #دعا مى کند.گویى به #ارواحشان مى فهماند که نیازى به یاورى نیست .
🖤مقصود، #تکاندن این #دلهاى_مرده است ، مقصود، #هدایت این جانهاى #ظلمانى است.هنوز از بهت این حادثه در نیامده اى که صداى نفس نفسى از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸در خاکی ترین #نقطه ی زمین
انسانهایی بودند که راه زمین تا #افلاک را را بلد شده بودندو #سیر سلوک الی الله را در کمترین زمان طی می کردند
فرشتگان زمینی که به واقع هر کدام شان از اولیاء خدا بودند
🍃خوب یاد دارم در آن #زمان، بزرگان زیادی می آمدند تا خود را به این انسان های خدایی نزدیک کنندو #غبطه می خوردند از این سلوک #شهیدان
زمانی آیت الله جوادی آملی جبهه #مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند.
🌸در میان رزمندگان #نوجوان باصفایی بود که 14 سال داشت. پایین ارتفاع #چشمه ای بود و باران 🌧گلوله☄ از سوی #عراقی ها می بارید. لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا #بنشینید و همانجا تیمم کنید.
🍃هنگامی که #آیت الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان 14 ساله داشت به سمت #چشمه می رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو #خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.❌آخر #متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت #الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید.
🌸آقا نوجوان را صدا کردند که #عزیزم کجا می روی⁉️گفت میروم پایین وضو بگیرم.#گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با #تیمم کافی است.#نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند😄 زیبایی🌷 زد
🍃و گفت بگذارید #حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی #خواند و برگشت.دقایقی بعد قرار بود عده ای از #بسیجیان بروند جلو و با عراقی ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان 14 ساله بود.
🌸یکی دو #ساعت بعد آیت الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند #جنازه ی آوردند. آیت الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان #نجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اش روی #خاک نشستند،
🍃 عمامه از سر برداشتند و #خاک بر سر #مبارکشان ریختند و گفتند :
جوادی! فلسفه بخوان. جوادی! عرفان بخوان. امام به #اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار #نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست⁉️
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣5⃣#قسمت_پنجاه_ونهم 💢#شام با تو چه خواهد کرد⁉️ ''شام '
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣6⃣#قسمت_شصت
💢به زحمت از مرکب فرود مى آیى و #سرکنیز را به #دامن مى گیرى . کنیز انگار سالهاست که مرده است....
مصیبتى #تازه براى کاروانى که قوت دائمى اش مصیبت شده است.
صداى فریاد و شیون ، توجهت را جلب مى کند.... #زنى را مى بینى ، با سر و پاى برهنه که افتان و خیزان پیش مى آید،... مى افتد، برمى خیزد، شیون مى کند، چنگ بر صورت مى زند و خاك بر سر مى پاشد.نزدیکتر که مى آید، مى بینى #حمیده است.... خبر، او را از جا #کنده است و با #سر_وپاى_برهنه به اینجا کشانده است.
🖤سر کنیز را زمین مى گذارى و به استقبال او مى شتابى تا مگر سر و رویش را #بپوشانى.... #پسر که خود، #بى_تاب و #وحشتزده است با تکه پارچه هایى در دست به دنبال او مى دود.... براى اینکه #زن را در #بغل بگیرى و #تسلا دهى ، #آغوشى_مى_گشایى،...
اما زن پیش از آنکه آغوش تو را درك کند #صیحه اى مى کشد و بر #روى_پاهایت مى افتد.... مى نشینى و سر و شانه هایش را بلند مى کنى ، #یال_چادرت را برسرش مى افکنى و #گرم در #آغوشش مى گیرى....
💢و به #روشنى درمى یابى که هم الان #روح از بدنش مفارقت کرده است،...
اگر چه از #خراشهاى صورتش خون تازه مى چکد... و اگر چه #پوست و #گوشت صورتش در زیر ناخنهاى خون آلودش رخ مى نماید... و اگر چه #چشمهاى اشکبارش به تو خیره مانده است.
سعد #گریان و #ضجه_زنان پیش پایت زانو مى زند و نمى داند که بر #مصیبت شما گریه کند یا #ازدست_دادن_مادر.
#ماموران ، حتى مجال #گریستن بر سر #جنازه را به تو نمى دهند.
🖤#باخشونت، کاروان را راه مى اندازند و به سمت دروازه، پیش مى برند....
#پیش از ورود به شام ، صداى ، #دف و #تنبور و #طبل و #دهل ، به #استقبال کاروانآیدشهریکپارچه_شادى_ومستى_است . #مغنیان و #مطربان در کوچه و خیابان به #رقص و #پایکوبى مشغولند....
👈 #حجاب_برداشته_شده_است....👉
💢دختران و زنان ، #بى_پوشش در #ملاءعام مى چرخند....
پارچه هاى #زرنگار و #پرده هاى دیبا، همه دیوارهاى شهررا پر کرده است....
هر که با هر چه توانسته ، کوچه و محله و خیابان را #آذین بسته است.
جا به جا شدن #پرچم_شادى افراشته اند... و قدم به قدم ، #نقل بر سر مردم مى پاشند.همه این #افتخارات به خاطر #پیروزى یک لشگر چندین هزار نفرى بر یک سپاه کوچک صد و چند نفرى است⁉️ ...
🖤همه این ساز و دهلها و بوق و کرناها براى اسیر گرفتن یک مرد بیمار و هشتاد زن و کودك داغدیده و رنج کشیده و بى پناه است!؟آرى آنکه در #کربلا به دست سپاه #کفر کشته شد، #برترین مخلوق روى زمین بود... و همه عالم و آدم در ارزش با او برابرى نمى کرد...
و این #بزرگترین_پیروزى #کفرظاهر و #شیطان_باطن بود.... ولى مردمى که به پایکوبى و دست افشانى مشغولند که این چیزها را #نمى_فهمند.
💢آرى، تمام #کوفه و #شام و #حجاز و #عراق و پهنه گیتى با #کودك_خردسالى از این کاروان ، برابرى نمى کند...
و #ارزش این کاروان به معنا بیش از تمام جهان است.اما این عروسکان دست آموز که دنبال #بهانه اى براى #غفلت و بى خبرى مى گردند که این حرفها را نمى فهمند.#شیعه_پاکدلى که قدرى از این حرفها را مى فهمد و از مشاهده این وضع ، حیرت کرده است ، مراقب و هراسناك ، خودش را به تو مى رساند و مى گوید:
🖤_قصه از چه قرار است ؟ شما که از چنان منزلتى برخوردارید، به چنین ذلتى چرا تن داده اید؟ چرا خدا به چنین حال و روزى براى شما رضایت داده است ؟!
تو به او مى گویى : _✨به آسمان🌫 نگاه کن!نگاه مى کند... و تو پرده اى از پرده ها را برایش کنار مى زنى...
در آسمان تا چشم کار مى کند، لشکر و سپاه و عده و عده است...
که همه چشم انتظار یک اشارت صف کشیده اند..... غلغله اى است در آسمان و لشگرى به حجم جهان ، داوطلب یاورى شما خاندان ، گشته اند....
مرد، #مبهوت این #جلال و #شکوه و #عظمت ، زانو مى زند...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#شهداےامام_رضایےفارس🌷
🍁چنـد روز قبـل از #شهــادت به یکے از دوستانـش گفت :"خیلی #دلــم 💘پر میزند برای #امام_رضا(علیه السلام) ، دوست دارم بروم #زیارت "😭
🍁بعــد از #شهـادت، #جنـازه ابراهیــم اشتباها" توسـط #تعـاون به سمـت #مشهـد رفـت و طبـق #رسم مشهــدی ها دور حـرم طـواف داده شـد ....
بعدا" که پیکـر ابراهیـم شنـاسایے شد به شیـراز و بعـد #ڪازرون منتقـل شد و پیکر پاڪش در ڪنار شهداے دیگر آرمید.
#شهیــد_ابراهیــم_باقری_زاده
#شهداےفارس
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎋🎋 #روایت_گری👇 💟بعضی از #شهدا رو #خدا زیر خاکی نگه داشته #روز_قیامت رونمایی میکنه!✨❤️✨ ⚡️روز قیام
🎋🎋 #روایت_گری👇
#گفت_مامان_کار_خودتو_کردی…
🔰این قدر دعا کردی تا #جنازه ی من⚰ پیدا شد.
کار خودتو کردی⁉️
حالا خوب شد ⁉️
جیگرت خنک شد ⁉️
🔰حالا برات بگم
حالا که پیدا شدم و تو جیگرت خنک شد
و تو خوشحال شدی 😊، آوردی منو تو گلزار 🌷 دفن کردی ، #قبرم و به قول خودمون اسمشو نوشتی🖍
🔰حالا برات بگم : ما #مفقودها که تو بیابونا افتاده بودیم برا خودمون شبا🌌 خلوت داشتیم و به همه ی ما مفقودها #حضرت_زهرا(س) سر می زد و مادر همه ی ما تو اون بیابون گمشده ، #خانوم بود .
🔰از اون موقعی که تو این قدر #دعا کردی و دعات مستجاب شد و ما پیدا شدیم . این بزم ما رو به هم زدی من دیگه توی جمع اون #شهدایی 🕊که در محضر حضرت زهرا (س) هستند #نیستم .😔😭
آمدم توی جمع شهیدایِ با نام و نشون به ظاهرِ دنیا.
🎤روایتگر #حاج_حسین_یکتا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
+فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید😳😱...
من سید حسن، بچه تهران و از لشکر حضرت رسول ص هستم🗣
پدرو مادر عزیزم، شهدا با اهل بیت ع ارتباط دارند؛ اهل بیت ع شهدا را دعوت میکنند
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم وجنازه ام هشت #سال و پنج ماه و بیستوپنج روز دیگر درمنطقه میماند.
بعدازین مدت #جنازه ام پیدا میشود آنگاه که دیگر #امام خمینی در میانتان نیست✋🏻.
این اسراری است که ائمه ع بمن گفتند و من بشما میگویم.
به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم ؛ به آنان بگویید که مارا فراموش نکنند🥲...
(دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان (دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان رسید و کاملا آن وصیتنامه درست بود🖇🌿)
-به نقل از سردار حاج حسین کاجی
برگرفته ازکتاب خاطرات✨📚 ماندگارص۱۹۲
#فدایی_رهبر🌿🌹
❬اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمـَّد!❭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh