eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#یابن_الحسن❤️ 💔 #صاحب_عزاےماتم ڪرب وبلا بيا تنها اميدخلق جهان #يابن_فاطمہ 💔بيش از هزارسال، تو خون
📝 🏴سلام صاحب عزا 💢این دو ماه ✘نه خواسته هایم را برایتان باز گو میکنم ✘نه از زمانه گلایه میکنم ✘نه از دوران میگویم 💢این دوماه همه نگران شماییم غریبانه کجا شال عزا🏴 به دوش انداخته ای و در عَلَم کردن عزای جد به پیر و جوانان شهرمان کمک میکنید... 💢این دو ماه همه نگران شماییم شمایی ک رو به کتیبه می نشینید و دست روی سر می گذارید و آرام میگویید: خاک روی بر سر من 😔 💢این دو ماه نگران شماییم شمایی ک پلک هایتان در غم این عظمی می شود و خون جاری😭. 💢این دوماه همه نگران شماییم از گله مندی هایم هیچ نمی گویم🚫 فقط خواهشی دارم که است 💢خواهشم این بود که ✾کمتر بکشید ✾کمتر بگریید😭 ✾کمتر ناله کنید و ✾کمتر بر سر و سینه بکوبید 💢آخر این دوماه خیلی نگران شماییم 😔. 💢اما مگر می شود... مگر می شود آرام ماند⁉️ ما ها می شنویم و بر سر و سینه زنان وسط روضه از هوش میرویم😭. 💢بمیرم برای شما که به چشم می بینید... بماند آقا جان زخم دلتان💔 را تازه نکنم آجرک الله یادم باشد، 💢این دو ماه ها برای تسکین قلب داغدیده تان💔 کنار بگذارم😔... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بـه چـه سـرگرم ڪــنم دیده و دل را دل تو را میطلبد دیده تو را میجوید #شهید_نظر_میکند_به_وجه‌الله...
💠تولدت مبارک پسرم 🌷 🍂دوباره نیمه زرد آذر با اشک هایی که هنوز بر گونه ام خیسی میکند؛ لحظه آغوش کشیدنت💞 تداعی می شود. گوش کن … صدای گریه هایت را می شنوی⁉️ این هدیه🎁 خداست که برای مادرت می آید. 🍂وقتی در آغوش میکشیدمت واهمه داشتم از لحظه ای . کودکم را محکم تر به قلبمـ💞 می چسباندم تا آرام گیرم😌 هر لحظه اش برایم حرف ها میزد .... 🍂پسر درقلب مادر❣ است. چقدر زود بزرگ شدی جانم چقدر زود با آرزوهایم قد کشیدی👱 لا لایی های شبانه از (س) تو را چقدر همچون عباسش 💪 کرده بود. 🍂مادرجان تپش و عشق حرم🕌 در حال و هوایت تو را راهی کرد. چه دلیرانه بر شانه های درخشیدی✨ و چون نوری، ماه ها در پریشان بودیم😢 🍂سجادم قسمت این بود که تو را با قنداقه سفید در بغلم دهند😔 سجاد پیکرت که برگشت⚰ قد رشیدت مثل همان شد که بیست و هفت سال پیش در آغوشم نهادند. اینبار که بغلت کردم دیگر واهمه از دست دانت را نداشتم❌ را تقدیمش کردم. دلبندم را فدایی کردم. 🍂اکنون کنارم آرام آرام قد مى کشد. ⚡️اما هنوز بوى بهار🌸 مى آید. بهار خان طومان که را در خاطره ها ماندگار کرد. سجاد مگر میشود پاره تنم باشد و دلتنگت نباشم⁉️😔 💥اما صبرش را از حضرت زینب(س) آموخت. همان لحظه که تو را در لباس مقدس دفاع👊 از حرم آل الله میدیدم و از شوق و افتخارش خدا را شاکر بودم☺️ که زیر پرچم ولایت بزرگ شده و دعایی که همیشه یک مادر برای فرزندش میخواهد جز فرزندش نیست🚫 🍂پاییز به مهرش می نازد و من به . پاییز را بایدبا چشم های عباس گونه نگاه کرد آن وقت بهار🌺 می شود. ❤️ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فرمانده_شجاع 🌷| در یکی از #عملیات_ها 💥در شهر حلب، تکفیری ها با موشک های پیشرفته ی (کورنت) و (تاو)
🍂خوش به حال 🍃پرکشیدند🕊 از میان حرم 🍂بین سجده میان سرخی 🍃آرمیدند با اذان حرم 🍂مثل با قدی رعنا 🍃شده بودند پاسبان حرم💫 🍂چه قدر جان دادند 🍃در ره دوست عاشقان حرم 🍂روی شنگ مزارشان🌷 باید 🍃بنویسند خادمان حرم 🍂کم نشد از سر یکایکشان 🍃سایه ی لطف حرم 🍂پرچم یا حسین🚩 را دادند 🍃اربعین دست زائران حرم 🍂وای برما که بالمان بسته است😔 🍃 کجا و مدافعان حرم 🍂هر چه شد عاقبت که 🍃نزدیم پر در آسمان حرم 🍂ما که در دیم 🍃پس چرا نیامد "امام زمان" حرم 🍂یادم آمد فرار می کردند 🍃از خیمه دختران حرم💔 🍂آه! شیطان دوباره آمد و زد 🍃تازیانه به حرم 🍂شمر و خولی دوباره افتادند 🍃نیمه شب بی عمو به جان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌱• 🕊✨دل‌ گیر #نباش! دلت‌کہ‌ 💞گیرباشد #رهانمےشوی..❌ . . 🕊✨یادت باشد،#خدا بندگانش را با آنچه بد
6⃣1⃣3⃣1⃣ 🌷‍ 🔱این روزها قلم گره خورده به مریدانِ (سلام الله علیها) اینبار پرستویی دیگر، اینبار ستاره ای از آسمانِ_عشق💓 💠دلداده بود. از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد...تمام روزهایی که جان بر کف ، جبهه شد. از بود و دلداده❣ به حضرت. به قول خودش" ایشان بود که نمی‌شد"❌ 🔱چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند⁉️ پرواز🕊 تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 💠مسعود را دوست 🥀داشت، خیلی زیاد...جوانِ بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند. مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند.مرد در خانه🏡 نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🔱در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد،🙂 درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم" 💠از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق🌸‌بازی کند و حضرت کریمه...اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی⁉️ 🔱المیادین، او و رفقایی شد که بالِ پروازشان🕊 بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... 🍁سالروزِ زمینی‌شدنتان مبارک 🍁🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🥀آن ڪس ڪه #بگیرد به دِلَــم💖 جــاۍ ت✨و را ڪیست⁉️ 🥀چون تنــگ 💔برایت شده دل، جای #ڪسۍ نیســت...❌ #شه
🗯این روزها قلم 🖌گره خورده به مریدانِ سلام الله علیهااینبار پرستویی دیگر، اینبار 🌹 ستاره ای🌟 از 🌺 دلداده💕 بود...از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد...تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. 🖇از بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند⁉️پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🗯مسعود را دوست داشت،خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند" 🖇در آخرین خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد،☺️ درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد.به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم"از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند🕊اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی🥀 کند و حضرت کریمه 🗯اصلا مگر می‌شود از چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟?،میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها 🌫باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده : به‌مناسبت سالروز شهادت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃این روزها زُلف قلم گره خورده به مریدانِ سلام الله علیها، اینبار پرستویی دیگر، اینبار مصطفی نبی لو ستاره ای از ...❤️ 🍃دلداده بود...از همان روزهایی که در جبهه های با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد. تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. از خادمانِ حضرت معصومه بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" 🍃چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! 🍃پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود، تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🍃مسعود را دوست داشت، خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔 🍃مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش، "اینها مرد جنگ هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند اسلام و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🍃در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد، درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به همسرش گفت "اینبار که بروم، حتما می‌شوم" 🍃از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. او را به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ 🍃، میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده : 🌺به‌مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مرداد ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ مهر ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت معصومه قم، قطعه ۳۱ 🕊محل شهادت : الدیزور سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#بازنشر طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی نبی لو🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃این روزها زُلف قلم گره خورده به مریدانِ سلام الله علیها، اینبار پرستویی دیگر، اینبار مصطفی نبی لو ستاره ای از ...❤️ 🍃دلداده بود...از همان روزهایی که در جبهه های با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد. تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. از خادمانِ حضرت معصومه بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" 🍃چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! 🍃پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود، تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🍃مسعود را دوست داشت، خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔 🍃مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش "اینها مرد جنگ هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند اسلام و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🍃در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به همسرش گفت "اینبار که بروم، حتما می‌شوم" 🍃از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. او را به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ 🍃 ، میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده: 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فرا رسیدن وفات جانسوزِ اسوه‌ی و شکیبایی بانوی شجاعت و شهامت و دلاوری پرستارِ لاله های🌷 سرخِ عاشورایی پیام آور قیام خونین عاشورا آقا امام زمان🖤 سلام الله علیها را به محضر آقا و مولایمان امام زمان علیه السلام و نائب بر حقش امام خامنه ای عزیز و به همه شیعیان و ارادتمندان به خاندان وحی و نیز شما بزرگواران و تعزیت عرض میکنیم سلام الله علیها🏴 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh