🌷شهید نظرزاده 🌷
⚡️دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم😔؟؟؟؟ ما هم مثل تو
🌺روایت برادر شهید دانشگر از #عللی که شهادت را نصیب عباس کرد:
🔴برادرم از کودکی بچه #هیئتی بود و عشق امام #حسین(ع) در دلش بود و هر جایی میدید مراسم سینهزنی برای سیدالشهدا(ع) برقرار است خودش را به آنجا میرساند.
#شهید_عباس_دانشگر 🌷
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#یابن_الحسن❤️ 💔 #صاحب_عزاےماتم ڪرب وبلا بيا تنها اميدخلق جهان #يابن_فاطمہ 💔بيش از هزارسال، تو خون
#دلنـوشتــــــــــــه📝
🏴سلام صاحب عزا
💢این دو ماه
✘نه خواسته هایم را برایتان باز گو میکنم
✘نه از زمانه گلایه میکنم
✘نه از #سختی دوران میگویم
💢این دوماه
همه نگران شماییم
#تنها_امامم
غریبانه کجا شال عزا🏴 به دوش انداخته ای
و در عَلَم کردن عزای جد #مظلومتان به پیر
و جوانان #هیئتی شهرمان کمک میکنید...
💢این دو ماه
همه نگران شماییم
شمایی ک رو به کتیبه #یازینب می نشینید
و دست روی سر می گذارید و آرام میگویید:
خاک روی #چادرت بر سر من #عمه_جان😔
💢این دو ماه
نگران شماییم
شمایی ک پلک هایتان در غم این #مصیبت
عظمی #زخم می شود و خون جاری😭.
💢این دوماه
همه نگران شماییم
از گله مندی هایم هیچ نمی گویم🚫
فقط خواهشی دارم که #بیهوده است
💢خواهشم این بود که
✾کمتر #آه بکشید
✾کمتر بگریید😭
✾کمتر ناله کنید و
✾کمتر بر سر و سینه بکوبید
💢آخر این دوماه
خیلی نگران شماییم #صاحب_عزا😔.
💢اما مگر می شود...
مگر می شود آرام ماند⁉️
ما #هیئتی ها می شنویم و بر سر و
سینه زنان وسط روضه از هوش میرویم😭.
💢بمیرم برای شما که به چشم می بینید...
بماند آقا جان زخم دلتان💔 را تازه نکنم
آجرک الله
یادم باشد،
💢این دو ماه
#صبح ها برای تسکین قلب داغدیده تان💔
#صدقه کنار بگذارم😔...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_حسین_معزغلامی : هروقت به سر #قبرم آمدید سعی کنید روضه #علی_اکبر علیهالسلام و یا حضرت زهرا سل
6⃣9⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 #نوکری
🍃🌹مداح بود ، هم از بچگی #صدای خیلی خوبی داشت😊 هم #سبک ها رو خوب اجرا میکرد هر #هیئتی که میخوند چون همه دوستش داشتند و با #اخلاص میخوند شور و حال خاصی به جلسه میداد .. ✨
🍃🌹وقتی که بیشتر تو محل جا افتاد هر هفته داخل چهار تا هیئت هفتگی #مداحی میکرد .
🍃🌹هیئت های دیگه که میرفتیم مینشست یه گوشه #گریه 😭میکرد و سینه میزد و اصلا براش فرقی نداشت که تو هیئت مداحی کنه یا سینه بزنه ...
هرجای هیئت که بود بهترین #نوکری رو میکرد
🍃🌹هیچوقت از مداحی کردن کسی #ایراد نمیگرفت و بیشترین #ادب رو نسبت به همه مداح های امام حسین (ع) رعایت میکرد🌾
به نقل از دوستان شهید
#شهید_حسین_معز_غلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭕️ #مطیع_امرولی برهمه واجبست مطیع محض فرمایشات رهبر باشند #دشمنان_اسلام کمر همت بستند تا #ولایت را
8⃣8⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠زیادی گناه
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🔰رفتم هیئت رهروان #امام_ره تا بلکه...
مجلس خیلی با حال و با صفایی بود .⚡️ اما آنچه می خواستم نشد❌ ! بعد از مراسم رفتم جلو و #مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش #سید_مجتبی_علمدار است.
🔰گفتم: آقا سید من یه سؤال❓ دارم.
جلوتر آمد . گفتم : من هر #هیئتی که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا #گریه ام نمی گیرد . چه کار کنم⁉️
🔰 #سید نگاهی به من کرد و گفت : در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت⁉️گفتم : #نه ! اصلا گریه ام نگرفت.
🔰رفت توی فکر💭 . بعد با لحن خاصی گفت : می دونی چیه !؟ من #گناهانم زیاده. من #آلوده_ام . برای همین وقتی می خوانم اشک😭 شما جاری نمی شود❌.
🔰سید این حرف را خیلی #جدی گفت و رفت.من تعجب کردم😟 . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : #شما گناهانت🔞 زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهانت #توبه کن . آن وقت گریه ات😭 می گیرد .
🔰البته من می دانستم مشکل از خودم است ⚡️اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، #اخلاص و درون پاک✨ او را می رساند.از آن وقت مرتب به #هیئت رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی #سید اشک من جاری بود.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷| وقتی #دلمان می گرفت و می خواستیم بیرون از خانه دوری بزنیم، اولین پیشنهادش مزار شهدای #گمنام کُهَن
🔰نوبت پرواز...🕊
🔹برای اعزام به #سوریه اقدام کرده بودم. مدتی مشغول دورههای آموزشی بودیم تا برای اعزام🚌 آماده بشیم. بعد از اتمامِ دوره و آموزشهای صعب و سنگین، انگار بالاخره #وقتش رسیده بود.
🔸چند باری برای اعزام اعلام آمادگی
کردیم اما نشد 😔 تو جمع بچه های #هیئتی قدیمی بودیم. از اینکه چرا علیرغم چند بار اعلام آمادگی هر دفعه پرواز🛩 کنسل میشه، #شاکی بودم.
🔹یک ریز غر غر میکردم که دستی اومد روی دوشم و گفت : #صبرکن، زمانش می رسه. از سمت دیگه، محمد آقا دست گذاشت روی شونه ی راستم و گفت: منم مثل تو ام، ولی می دونم دستهای کوچیک میتونه گره های بزرگ رو باز کنه.
متوسل شو به #خانم_رقیه (س) ...
#شهید_محمد_آژند🌷
در همایش حضرت رقیه (س)
#کهنز_محرم ۱۳۹۴
راوی همرزم شهید ✍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁تکیه گاهم اگر #تـو باشی به تمام تلخی های دنیا لبخند می زنم و غمـ💔ـی ندارم ... 🍁منحنی لبخندت😍
9⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰جلسه اول که باهاشون کلاس داشتیم انقد ما رو خندوندن که داشتیم روده بر می شدیم از خنده😄 هیچ وقت فکر نمی کردم تو #حوزه هم استادی انقدددددر اهل شوخی و بگو بخند باشه. سال اول "تجوید و احکام" رو پیششون خوندیم. تسلطشون رو #احکام فوق العاده بود👌 هر مسأله ای رو از هر مرجعی سوال می کردیم مسلط بودن.
🔰سال بعد هم #مطالعه_موفق باهاشون کلاس داشتیم. حاج آقا دهقان جزء #بهترین مدرس های تندخوانی توی کشور بود و دائما تو استان های مختلف به صورت پروازی دعوتشون می کردن💌 کلا آدم پرکاری بودن. با اینکه جوون بودن ولی تو زمینه های زیادی تخصص داشتن. سال سوم هم هفته ای سه روز باهاشون #کارگاه_نحو داشتیم. تو کارگاه هرجلسه بدون استثنا سرکلاس فلافل🍔 می خوردیم! یعنی هرجلسه تا میومدن تو کلاس می گفتن خب امروز نوبت کیه بانی بشه⁉️ خودشون هم جلسه آخر واسه همه بچه ها کباب با دوغ خریدن و نشستیم وسط #کلاس خوردیم😋
🔰اسم هرکس رو سرکلاس بلد نبود بهش می گفت #غلامحسین! به منم همیشه میگفت رمضانی!😅 هی می گفتم رمضانی چرا استاد؟ من مرادی هستم می گفت نمی دونم من دوست دارم به تو بگم #رمضانی! طوری که دیگه خیلی از بچه های کلاس هم به من می گفتن "غلامحسین رمضانی"
🔰اونقدر سرکلاسای ایشون بهمون خوش می گذشت که وقتی فهمیدم سال #چهارم باهاشون درس نداریم واقعا ناراحت شدم😔 هیئتی مشتی بود. از #هیئتی های حاج علیرضا پناهیان اون موقع که قم بودن. به حاج آقای عرفان هم خیلی ارادت داشتن و باهاشون عقد اخوت👥 بسته بودن.
🔰حاج آقا عرفان روی منبر تو مسجد امام #کرمان فوت کردن و شام اربعین ایشون روی منبر تو #سوریه شهید شدن🕊 استاد عزیزم! فقط یه جمله می تونم بهت بگم: حق استادی رو در حقمون تموم کردی، #شهادت گوارای وجودت 🌷نسأل الله منازل الشهدا🌷
این دو بیت هم تقدیم استاد عزیزم:
🔹میهمان بر سفره ی نعمت شدی
🔸پاسبان خانه ی #عصمت شدی
🔹مثل جابر #حاج_دهقان عزیز
🔸اربعین آمد تو هم دعوت شدی♥️
#شهید_محمدحسن_دهقانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❄️💥❄️💥❄️ 🌴صبح 🌤زود یکی از #اقوام خیلی #دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع #مصطف
9⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
⚜#مصطفی_صدرزاده
🔰هرچه تقویم 📆را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در #مُحرم 🚩خلاصه می شود. #قرار_بی_قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود.#حسرت هایش برای نبودن در #کربلا ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر #علمدار و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش💞 خانه به خانه پرید تا در طواف #حرم عمه سادات آرام گرفت.
🔰عشق به شهید #ابراهیم_هادی در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی #سید_ابراهیم را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا #اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
دلش در #سوریه گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های☄ پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد.
🔰در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.مردانه پای قولش می ماند. با #ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر #شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند .
با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق🌸 پیوست .🕊
🔰مصطفی در صدر قلب💓 ها بود چه
در سوریه که #سردار_دلها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، #شهادت می خواست .در روز #تاسوعا شهید شد ،
🔰روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه #هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم #تولدش چهارشنبه است.
سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما #اسیران بلاتکلیف.⚡️
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
به مناسبت سالروز تولد 🌸
#شهید #مصطفی_صدرزاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
جالبی ماجرا میدونید چیه ؟؟؟☺️اسم #هیئتی که در بیت شهید برگزار میشه محبان جواد الائمه علیه السلام هستش 😍
🔹 با این تفاسیر میشه فهمید که شهید نظرزاده هم خودشون علاقه زیادی به ابن الرضا حضرت جواد الائمه علیه السلام داشتند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh