🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 گفت: از دوست چه خواهی که تو را #شاد کند گفتم: از دوست همین بس که ز ما #یاد کند... #علمد
5⃣1⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 شهید ابراهیم هادی و #فتنه 88
✔️راوی : خانم رسولی و...
🍃🌹در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي #جبهه شديم. شوهرم در گروه شهيد اندرزگو و من #امدادگر بيمارستان گيلان غرب بودم.
🍃🌹ابراهيم هادي را اولين بار در آنجا ديدم. يکبار که پيکر چند شهيد را به بيمارستان آوردند، آقای هادي آمد و گفت: شما خانم ها جلو نيائيد! پيکر شهدا متلاشي شده و بايد آنها را #شناسائي کنم.
🍃🌹بعدها چند بار نواي #ملکوتي ايشان را شنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت.
وقتي مشغول #دعا مي شد، حال و هواي همه تغيير مي کرد.
من ديده بودم که بسيجي ها #عاشق_ابراهيم بودند و هميشه در اطراف او پر از نيروهاي رزمنده بود.
🍃🌹تا اينکه در اواخر سال 1360 آنها به #جنوب رفتند و من هم به تهران برگشتم.
چند سال بعد داشتيم از خيابان 17 شهريور عبور مي کرديم که يکباره #تصوير آقا ابراهيم را روي ديوار ديدم! من نمي دانستم که ايشان #شهيد و مفقود شده!
از آن زمان، هر #شب_جمعه به نيت ايشان و ديگر شهدا دو رکعت #نماز مي خوانم.
🍃🌹تا اينکه در 1388 و در ايام ماجراي #فتنه، يک شب اتفاق #عجيبي افتاد.
در عالم #رويا ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه #سرسبز ايستاده!
پشت سر او هم #درختاني زيبا قرار داشت.
بعد متوجه شدم که دو نفر از #دوستان ايشان که آنها را هم مي شناختم، در پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک #باتلاق هستند!
🍃🌹آنها مي خواستند به جائي بروند، اما هرچه دست و پا مي زدند #بيشتر در باتلاق فرو مي رفتند!
ابراهيم رو به آنها کرد و #فرياد زد و اين آيه را خواند:
اَينَ تَذهَبوُن (به کجا مي رويد)؟! اما آنها اعتنایی نکردند!
🍃🌹روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين #خواب چه تعبيري داشت؟!
پسرم از دانشگاه به خانه آمد. بعد با #خوشحالي به سمت من آمد
و گفت:
مادر، يک #هديه برايت گرفته ام!
بعد هم کتابي را در دست گرفت و گفت: کتاب #شهيد_ابراهيم_هادي چاپ شده...
به محض اينکه #عكس جلد کتاب را ديدم رنگ از صورتم پريد!
🍃🌹پسرم ترسيد و گفت: مادر چي شد؟ من فکر مي کردم #خوشحال مي شي؟!
جلو آمدم و گفتم: ببينم اين کتاب رو...
من دقيقاً همين صحنه روي جلد را ديشب ديده بودم! ابراهيم را درست در #همين_حالت ديدم!
بعد مشغول مطالعه کتاب شدم.
🍃🌹وقتي که فهميدم خواب من #روياي_صادقه بوده، از طريق همسرم به يکي از بسيجيان آن سال ها زنگ زديم.
از او پرسيديم
كه از آن دو نفر كه من در خواب ديده بودم خبري داري؟
خلاصه بعد از تحقيق فهميدم که آن دو نفر، با همه ي #سابقه_جبهه و مجاهدت، از #حاميان_سران_فتنه شده و در مقابل #رهبر_انقلاب موضع گيري دارند!
🍃🌹هرچند خواب ديدن #حجت_شرعي نيست، اما وظيفه دانستم که با آنها تماس بگيرم و ماجراي آن خواب را تعريف کنم.
خدا را شکر،
همين رويا #اثربخش بود. ابراهيم، بار ديگر، هادي دوستانش شد و... .
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#شهید_گمنام
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رزمنده_فلسطینی_در_ایران
✅عملیات نصر هفت، کردستان عراق، مرداد ۱۳۶۶
📸 #عکاس : سید مسعود شجاعی طباطبایی
🌸در ميان عکس هايم #دلبسته يک عکس از يک بسيجي با نام احمد هستم، #فلسطيني بود و به عشق #امام ❣خود را به جبهه هاي حق عليه باطل رسانده بود
احمد از شيعيان #مخلصي بود که سعادت ديدار با او در عمليات نصر هفت نصيبم شد...😍
☘فارسي کم مي دانست، کلماتي را هم که مي دانست در #عشق به امام و افتخار #بسيجي بودن در رکاب امام زمان خلاصه مي شد👌👌.
✔️ #جبهہ چه در ايـران يا فـلسطين، حریم #راز با خـداست و #پـاسداران اين حريم شـهدايند.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_کیهانی همیشه دوست داشت #خیرش به همه برسه، آخرین لحظات می گفت بچه ها بیایید یه #قول بدیم به ه
3⃣3⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠حلاوت_میدان_نبرد
🌷محمد چهار بار به سوریه اعزام شد. دو ماه به دو ماه میرفت و میآمد. #مرخصی آخرین اعزامش سه ماه طول کشیده که در اواخر روزهای حضورش در جبهه مقاومت اسلامی #شهید شد.
🌷هر زمان که از #جبهه برمیگشت از آنجا و از حال و هوای بچهها برایمان صحبت میکرد. از رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی که از همه #تعلقاتشان برای اهتزاز پرچم اسلام و دفاع از امنیت مرزهای اسلام گذشته بودند.
🌷وقتی محمد میآمد به ایشان میگفتم: عزیزم دیگر به منطقه نرو! ما دیگر #طاقت دوریات را نداریم. محمد اما در جواب حرفهای من میگفت: آنجا یک #شیرینی دارد که نمیتوانم از آن بگذرم.
🌷حلاوتی که در منطقه و میدان نبرد علیه #کفر هست در هیچ جای دیگر نیست. لحظاتی غیرقابل توصیف. محمد برایم یک #مثال ساده زد. برای اینکه ما شرایط ایشان را #درک کنیم.
🌷محمد میگفت: شما وقتی در حال #تماشای فیلم مورد علاقهتان از تلویزیون هستید و من به اصرار از شما میخواهم که دست از مشاهده #تلویزیون بردارید، شما قبول نمیکنید و میگویید ما فیلم را دوست داریم و #صبر کنید تا فیلم تمام شود.
🌷خب همسر عزیزم من هم آن فیلم که در میدان نبرد است را دوست دارم. #زندگی مانند فیلم است و میگذرد، نباید بگذاریم از دست ما برود.
محمد برایمان از همرزمان و دوستان شهیدش از عزت و #مظلومیت آنها میگفت.
🌷محمد خیلی #آرزو داشت تا در #آزادسازی فول کفریا باشد. ایشان در آزادسازی نبل و الزهراء حضور مثمرثمری داشتند. محمد میگفت من میخواهم در آزادسازی فول کفریا هم باشم، چون اینها مردم مظلوم #شیعه هستند. نمیتوانم که نباشم. من میگفتم محمدجان دیگر بس است. اما محمد به #رضای_خدا میاندیشید و خدا هم توفیق جهاد را بارها به او عطا کرده بود.
#شهید_محمد_کیهانی🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
□ بوســـــه مـــــادر □
آخــــــرین باری که می رفت #جــــــبهه بدرقه اش کردم
وقت رفتن خواستم صــــورتش را ببوسم،
که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا،
نا خود آگاه به جای صورتش،
#پشت_گـــــردنش رو بوسیدم
پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش ..
دیدم #تـــــرکش خورده به گردنش
درست همون جایی که #بوســــــیده بودم ..
مادرش تعریف میکرد ..
#شهید_مصطفی_پیش_قدم🌷
#فرمانده_گردان_امام_حسین(ع)
#محافظ_امام_راحل(ره)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
★ساقی #جبهه سبو بر لب هر مست نداد
❣نوبتِ ما که رسید
★میکده را #بست نداد😔
★حالِ خوش بود #کنارِشهدا، آه دریغ
❣بعدِ #یارانِ_شهید
★حال خوشی دست نداد
#جامانده_ایم😔
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
باد که می وزد، هوا که ابری می شود، دلت بی قرار می شودُ می رود آنجا؛ که جایش گذاشتی..!! و تو را که
#یادشان_بخیــــر
🍂یاد #شلمچه بخیر
که تکرار اُحُد و عاشورا بود
و #طلائیه که ارزش طلا✨ را شکست...
🍂 یاد #کلاه_آهنی بخیر
که نگهبان سجده گاه ملائک😇 بود
#چفیه که سجاده عبادت📿 بود
و #پلاک که شماره پرواز را نشان میداد...
🍂 یاد #لباسهایی بخیر
که هیچ درجه ای نداشت❌
لباسهایی که ساده و بی اتو بودند
#پوتین هایی که بدون واکس بودن و
هیچگاه بر پدال بنز و پورشه🏎 و
لامبور گینی قرار نگرفتند🚫
🍂 یاد آفتابـ☀️ #جبهه بخیر
که به گرمی می تابید
و ماهش🌙 که شرمنده ماههای #زمینی بود
و ستارگانش که به ستاره های زمینی چشمک می زد
و #عطرش که بوی باروت میداد😌
🍂 یاد #گلوله هایی بخیر
که قاصد وصال بودند 💞
و ترکش هایی💥 که #امربه_معروف می کردند
🍂 یاد #گونه هایی بخیر
که بر آن اشک #استغفار می غلتید😭
و محاسنی که بر آن غبار تبرک می نشست
دعای کمیلی که پایانش پاکی بود💫
و قنوتی که در آن #توفیق_شهادت طلب می شد…
🍂یاد
↵ #جهان_آرا بخیر که به آرایش جهان پرداخت
↵ #نامجو که به دنبال نام و نشان نبود
↵ #کلاهدوز که از نمدانقلاب کلاهی برای خود نساخت❌
↵ #چمران که معلم اخلاق بود
↵ #زین_الدین که زینت دین بود
↵ #باکری که مجسمه اخلاق بود
↵ #خرازی که بجز با خدا معامله نمیکرد
↵ #آبشناسان که کسی او را نشناخت و
↵ #صیاد که دلها را شکار میکرد...
🍂 یاد #پیکرهایی⚰ که
#هیچگاه برنگشت⭕️
🍂یاد #مادرانی بخیر
که بی صدا میگریستند😭
و #بچه هایی که هیچ گاه پدرانشان را ندیدند😔
#یاد_شهدا_بخیر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمی
6⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نحوه ی شهادت
🔰 #عملیات این طور شروع شد که ما باید از چند کیلومتر آب🌊 عبور میکردیم، هور را پشت سر گذاشته، وارد جزیره میشدیم، میجنگیدیم💥 عبور میکردیم و میرفتیم طرف #نشوه و طرف هدفهایی🎯 که مشخص شده بود.
🔰بیشتر این نیروها را باید در شب🌙 اول وارد #جزیره میکردیم تا بروند برای پاکسازی. بخشی از این نیرو باید با قایق🚤 میآمد و بخشی دیگر در روزی که شبش #عملیات میشد و بخشی هم اول تاریکی شب🌚 که این بخش آخر باید با هلیکوپترها🚁 هلیبرد میشدند.
🔰آن پل باید گرفته میشد تا #عراقیها نتوانند وارد جزیره بشوند🚷 #حمید سریع به هدف هایش رسید✌️ و از آنجا مدام گزارش میداد. ما وارد جزیره شدیم. با حمید تماس گرفتیم📞 گفت #پل_شیتات دستش است. گفت: «اگر میخواهید #نیرو بیاورید مشکلی نیست. بردارید بیاورید.»
🔰با حمید تماس گرفتم📞 گفتم آماده باشد برای #هدفهای بعدی. خبر رسید #طلایه با مشکل جدی مواجه شده و عملیات نتوانسته در آنجا پیش برود. حالا ما باید توقف میکردیم⛔️ تا وضع #جبهه سمت چپمان مشخص شود. شب شد. سر و سامانی به امکانات دادیم و استراحتی هم به بچه ها.
🔰مجبور شدیم برویم #پشت طلایه، نزدیک آن پلهایی که عراقیها طلایه را از آنجا پشتیبانی👥 تدارکاتی میکردند. بیشتر قوای #عراق آن طرف پل بود. ما ماندیم و جزایر و فردا صبح☀️، که جنگ #اصلی توی جزیره ها شروع شد.
🔰روز اول پاتک آنها شکست خورد✌️ دنیای آتش🔥 روی #جزیره متمرکز بود و ما دست بسته و تنها👤 جزیره منتهی میشد به چند جا. اطراف جزیره آب بود و وسطش #باتلاق و همه مجبور بودند از جاده عبور کنند و جاده هم بلند بود و هر کس، چه پیاده چه سواره، از آنجا میگذشت هدف تیر مستقیم💥 تانک قرار میگرفت.
🔰نزدیک صبح🌥 هنوز مشغول درگیری بودیم که خبر رسید عراق رفته #پل_حمید را پشت سر گذاشته، دارد می آید توی جزیره. #مهدی سریع یکی از مسئولان لشکر را (شهید مرتضی یاغچیان🌷 معاون دوم لشکر عاشورا) فرستاد برود پیش #حمید. که تا رفت خبر آوردند توی جاده، دویست متر جلوتر از ما، #شهید_شده🕊
#شهید_حمید_باکری
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📎 #کلام_شهید بعد از مدتها #کشمکش_درونی که هنوز آزارم می دهد؛ برای رهایی از این #زجر، به این نتیجه ر
🌷شهید حاج امینی در دستنوشتهای✍ که در #تاریخ65/10/19 نوشته است درخواستهایی را خطاب به مردم و رهروان #راه_شهدا مطرح کرده است.
#شهید_حاج_امینی نوشته است:
📝از شما خواهش میکنم و میخواهم #همیشه چند موضوع را مد نظر داشته باشید:
↵ #هرگز دروغ نگویید
↵زود قضاوت نکنید❌
↵گذشت و #ایثار داشته باشید
↵خوشرو و خوش برخورد🙂 باشید
↵و اینکه #جبهه ها را پر نگه دارید✊
⭕️خدایا ما را ببخش و بیامرز!
✿خدایا #عاقبت_بخریمان بگردان!
⭕️خدایا ما را #آنی به خودمان وا مگذار!
✿خدایا #معرفت شناخت به ما عطا کن!
⭕️خدایا #امام عزیزو بزرگوارمان راحفظ بفرما!
#آمین یا رب العالمین
بنده حقیر امیر حاج امینی
🗓تاریخ 65/10/19 #روز_جمعه
⏰ساعت 12:30
#شهید_امیر_حاج_امینی
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون #داعش بود و #آزادسازی هنوز انجام نشده بود ❤️✨حسین نظری لوح پستی
#پدر_شهید
بابک سوالات زیادی که از #جبهه، از من میکرد، به خاطر همین؛ من هم #دفتر خاطراتم📖 را به او دادم تا مطالعه کند.
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🗓 25 اسفند ماه سالروز #شهادت شهردار شهر عشق، فرمانده دلاور لشگر 31 عاشورا، مهندس #شهید_مهدی_باکری🌷
1⃣2⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 زندگی نامه شهید مهدی باکری
🔰در۳۰فروردین۱۳۳۳در #میاندوآب و در خانوادهای مذهبی📿 به دنیاآمد. در همان آغاز کودکی #مادرش را از دست داد. او و دوستانش نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵🗓 داشتند.
🔰همان زمان وی توسط #ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی و تحت نظر آزاد شد. پس از اخذ دیپلم📃 وارد #دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک🔌 شروع به تحصیل کرد.درحین تحصیل خبر از دست دادن برادرش، #علی_باکری را به وی دادند. بدین ترتیب او دومین👥 عضو خانواده خویش را نیز از دست داد😔
🔰باپیروزی انقلاب اسلامی ایران🇮🇷 باکری نقش فعالی در سازماندهی #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. مدتی هم #شهردار ارومیه بود و مدتی هم #دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. او #همزمان بافعالیت درسپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیزبرعهده گرفت.
🔰با شروع جنگ ایران وعراق ازدواج💍 کرد و بلافاصله #روز_بعد از ازدواجش عازم🚌 جبههها شد. #مهدی باکری یکی از بهترین سرداران سپاه در ۸ سال جنگ ایران و عراق بود.در مدت کوتاهی مدارج ترقی رادر #جبهه طی کرد.
🔰درعملیات #فتح_المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست در کسب پیروزی✌️ مؤثر باشد. درهمان عملیات از ناحیه #چشم مجروح💔 شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت ودر عملیات هایی چون عملیات ✓بیتالمقدس، ✓رمضان، ✓مسلم بن عقیل، ✓والفجر مقدماتی، ✓ #والفجر ۱ تا چهار و ✓عملیات #خیبر در سمتهای مختلف شرکت کرد. در مجموعه عملیاتهای والفجر با عنوان فرمانده #لشکرعاشورا در جبهه حضور داشت.
🔰در عملیات #خیبر به مهدی باکری خبر داده شد که #برادرت شهید🌷 شدهاست و میخواهیم پیکرش⚰ را برگردانیم؛ ولی مهدی اجازه نداد❌ و از پشت بیسیم📞 این جمله تاریخی را به زبان آورد:« #همهٔ آنها برادرای من هستند اگرتونستیدهمه را برگردونید #حمید را هم بیاورید».
🔰او بعد از #شهادت برادرش با خانواده اش تماس گرفت☎️وبه آنها گفت:« #شهادت_حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شدهاست😊».
🔰یکسال بعد از شهادت برادرش در حین عملیات بدر و در حالیکه نیروهای #عراقی با محاصره کامل سربازان تحت امر #باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر💥 خلاص به #سربازان مجروح💔 باقیمانده بودند، احمد #کاظمی و محمود #دولتی با اصرار از وی میخواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله۷۰۰ متری🗺 که میان خط اول و خط دوم حمله جان خود را نجات دهد
🔰ولی این #درخواست هر بار با جواب منفی⛔️ وی روبرو میشد تا اینکه بر اثر اصابت تیر💥 مستقیم سربازان عراقی مجروح میشود و توسط برادر قمرلو با #قایق بطرف نیروهای خودی در شرق #دجله منتقل می شود که یکدفعه قایق حامل پیکرش مورد اصابت آرپی جی قرار گرفته و منهدم می شود و پیکر مطهرش #خاکستر شده و در 🗓تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
#سردار_شهید
#شهید_مهدی_باکری🌷
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷فرقي نميكند كجا هستي
فرقي نميكند نژادت چيست
يا چند #سال داري...
اگر براي #شهادت #آماده شده باشي
خواهي ديد كه بالهايت
هركجاي اين كره ي
#خاكي كه هستي
تورا به #مقصد ميرساند...
🌷راهِ شهــادت باز است....
چه در ســوريه باشي
چه در پشت #جبهه
و يا حتي در #شهر خودت
اگر گرفتارِ يار شده باشي
شايد #خيابان منتهي به #خانه ات
#مسير مقصدت باشد...
كسي چه ميداند
#اربابت كجا تورا در #آغوش ميكشد...
🌷براي رسيدن به مقصد
در طي مسير #عاشق باش...
براي مقصدت #عاشقانه بجنگ...
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
#شهید_محمدحسین_حدادیان🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh