eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_ابراهیم_هادی🌷 #شهید_حسین_معز_غلامی🌷 وقتي باشهيدي دوست بشي، کم کم مي شي مثل او... مثل دو نيمه
🔰ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷  به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد.  🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت.  🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. ♦️هرکسی با یک شهیدی خو گرفت ♦️روز محشر آبرو از او گرفت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✅ بخشی از‌گفت و گوی خانواده شهید مدافع حرم حسین معز غلامی در برنامه تلویزیونی 🌹 #شهید_حسین_معزغلامی
#من_هم_یک_سپاهی_ام 💠عشق به سپاه 🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپاهی هستند, مخالف بودند. میگفتیم: حسین تحصیلات دانشگاهیت📚 رو تمام کن و با تحصیلات بالا برو #سپاه. این برات بهتره 🔹زمانیکه میخواست وارد سپاه بشه, در کنکور سراسری رشته #تکنسین اتاق عمل قبول شده بود. یه روز به من گفت: #بابا من اگر دکتر هم بشم, میخواهم برم سپاه. پس قبول کنید الان برم سپاه و تو اونجا ادامه تحصیل📖 بدم. 🔸من در انتخاب #شغل و تحصیل, بچه هام رو مختار گذاشته بودم و گفته بودم خودتان انتخاب کنید✅ و من هم #حمایتتان میکنم. راجع به #حسین هم همین کار رو انجام دادم. بهش گفتم اگه الان وارد سپاه بشی یک نیروی جزئی خواهی بود ولی اگر با #مدرک_دکتری وارد بشی فرد تاثیر گذاری میشی. 🔹حسین گفت: بگذار وارد سپاه بشم, قول میدم اونجا تا دکتری ادامه تحصیل بدم🙂 گفتم : چرا؟ گفت: "هیچ اعتباری نیست که من وارد دانشگاه بشم و با این #عقیده از دانشگاه خارج بشم. " و ما #قبول کردیم طبق خواسته ی خودش عمل کند. به نقل از: پدر بزرگوار شهید #شهید_حسین_معزغلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✅ بخشی از‌گفت و گوی خانواده شهید مدافع حرم حسین معز غلامی در برنامه تلویزیونی 🌹 #شهید_حسین_معزغلامی
💠حجت الاسلام پناهيان در تحليل #وصيتنامه شهید🌷 به دو نكته #شاخص وصيت اين جوان ۲۳ ساله اشاره كردند: ⚀اول اينكه #حسين تاكيد داشته در #شهادتش هيچ نهاد و ارگاني را مقصر ندانيم❌ و اين يعني او صرفا براي ايران🇮🇷 و #مردمش و جمهوريت و اسلاميت ايران به دستور #ولايت رفته است. ⚁دوم اينكه مي نويسد✍ در شرايط بد اجتماعي واقتصادي نيز #رهبر_عزيزمان را تنها نگذاريد👤 كه اين نشان دهنده #دلواپسي شهيد براي ولايت، مردم و انقلابش است. #شهید_حسین_معزغلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_16489535.mp3
زمان: حجم: 13.27M
#مداحی خجالت میکشم #حسیـــن 🎤 #شهید_حسین_معزغلامی { ... دلم گرفته از همه ... دنیا برام جهنمه ...💔 } 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@EbrahimHadi4_5780378879168349426.mp3
زمان: حجم: 13.76M
💠خوشبختی یعنی تو زندگیت امام زمان داری... 🎤با نوای: مدافع حرم، 🔸فوق العاده زیبا🔸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#حتما_بخوانید👇👇 🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا
🍂همزاد #كویرم تب باران دارم 🍃در سینه دلی شكسته💔 پنهان دارم  🍂در دفتر خاطرات📖 من بنویسید  🍃من هر چه كه دارم از #شهیدان دارم #شهید_حسین_معزغلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂همزاد #كویرم تب باران دارم 🍃در سینه دلی شكسته💔 پنهان دارم  🍂در دفتر خاطرات📖 من بنویسید  🍃من هر چ
6⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 💠رفاقت برای خدا 🔰رفاقت کردنش واقعا بی نظیر بود👌 بعد از هیچ کس رو من ندیدم و امکان نداره ببینم که اینجوری کنه. وقتی با کسی، رفاقت👥 رو شروع می کرد، چند تا راه کار داشت. 🔰اول اینکه بعد از چند وقت می گفت: ، بدی های من رو بگو، اون بنده خدا👤 هم می گفت: من بدی از تو ندیدم❌ که بگم، همش دیدم چی بگم؟ حسین ادامه می داد پس من بدی های می گم 🔰شروع می کرد، این ها رو بهش می گفت اینکار رو نکن🚫 اونجوری لباس ! با فلانی رفاقت نکن🚷 یا تولد🎁 بچه ها می شد، کسی شلوار لی می پوشید ایشون می رفت شیش جیب براش می خرید می گفت این شش جیب بیشتر بهت میاد☺️ اینجوری بپوش. 🔰یک بار یادم هست برای یکی از بچه ها دو تا آستین بلند خرید و بهش گفت پیرهن آستین بلند👔 بپوش!رفاقت کردن ها و محبت کردن های💞 حسین فقط بودش 🔰بارها به من پیام می داد📲 می گفتش برای خدا😍 می گفتم حالا رو ننویسی چی میشه⁉️ می گفت نه من باید بهت بگم که بدونی برای خدا دوست دارم😉 برا خودت نیست❌ که دوست دارم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#حتما_بخوانید👇👇 🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا
🍃🌸🍃🌸🍃 🌷قبل از شهادتش، حسین، چند روزی بود که تماس نگرفته بود. یک روز تماس گرفت بهش گفتم عزیزم چرا تماس نمیگیری نگرانت شدیم. گفت نگران نباش مشکل مخابراتی داشتیم. 🌷نزدیکی های عید بود، گفت پاشو خونه رو برای عید #نظافت کن، نگران من هم نباش. گفتم حسین حوصله ندارم. آخه حسین گفته بود برای تعطیلات عید بر میگردم و بعد از ۱۳فروردین ماه به سوریه میرم.ولی بعدها از مااجازه گرفت که عید در سوریه بماند. 🌷گفته بود من #مجردم اجازه بدید بمونم تا متاهل ها بتونن برگردند. خیلی اصرار داشت بمونه ماهم موافقت کردیم و حسین ماند. 🌷روز عید ما همدان بودیم به ما زنگ زد و عید رو تبریک گفت. به شوخی گفت مامان من ایران نیستم، اقوام نگن چون حسین نیست عیدی بهش نمیدیم. گفتم حسین جان همه عیدی میدن.گفت شوخی کردم. 🌷چون حسین ۶ فروردین ماه به دنیا آمده بود. هم عیدی حسین رو دادند و هم کادوی تولدش رو میدونستم حسین اینها رو برای #هیئتش میخواد خرج کنه . حسین مجرد بودو به این پول ها احتیاج نداشت. به نقل از (مادر بزرگوار شهید) #شهید_حسین_معزغلامی❣ #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃 🌷قبل از شهادتش، حسین، چند روزی بود که تماس نگرفته بود. یک روز تماس گرفت بهش گفتم عزیزم چرا تم
0⃣8⃣0⃣1⃣ 🌷 💠 خبر شهادت ✨در آخرین تماسش بهش گفتم حسین رو جمع کردم گفت من شوخی کردم، شما چرا این کارو کردید؟ این تماس دوم فروردین بود و بعد از اون دیگه تماس نگرفت، دلم آشوب شد، حوصله عیددیدنی نداشتم، مدام به آشپزخونه میرفتم و می کردم. ✨خواهر کوچکش همدان پیش ما نبود. منو دلداری میداد و پیگیر وضع حسین بود. خواهرش از شبکه های اجتماعی اخبار سوریه رو پیگیر بود و میدونست شلوغ شده ولی به من چیزی نمی گفت. ✨فقط برای توجیه من میگفت خطها قطع شده و من هم باورم میشد ولی دلم آرام و قرار نداشت. خواهر بزرگش هم مسافرت بود هرروز به من زنگ می زد و پیگیر وضع حسین بود و میگفت که دلشوره بدی داره. ✨پنج شنبه بود و حسین سه روز بود که تماس نگرفته بود، حالم خراب شده بود، سر مزار پدر مادر همسرم رفته بودم. یکی از اقوام به من گفت چرا رنگت پریده؟ ✨روز پنجم بود که حسین تماس نگرفته بود یکی از اقوام ما رو برای ناهار دعوت کرده بود.به همسرم گفتم شما برو من هم حالم خوب نیست هم نکنه من بیام و گوشیم آنتن نده و حسین نتونه بگیره. همسرم رفت و من موندم. ✨چند ساعت بعد مادر یکی از دوستان حسین در شبکه های اجتماعی از من پرسید که حسین مجروح شده؟ گفتم:نه. ✨گفت اگر تهران اومدید ناهار در خدمت باشیم. گفتم ان شاء الله حسین برگرده خدمت می رسیم. در شبکه های اجتماعی پیگیر اوضاع سوریه بودم که یک دفعه عکس حسین رو دیدم . زیر عکس نوشته بود پاسدار مدافع حرم حسین معز غلامی به شهادت رسید.! ✨برادر و برادر شوهرم زودتر از همه خبر داد شده بودند. به همسرم زنگ زده بودند که لوله های آب منزلتان در تهران ترکیده، زودتر برگردید. ✨همسرم تماس گرفته بود و از همسایه طبقه پایین پرسیده بود، گفته بودند مشکلی نیست.بعد دوباره تماس گرفتند و گفتند: حسین زخمی شده و به بیمارستان بقیه الله منتقل شده سریعتر بیاید، همسرم واقعا فکر میکرد حسین شده . ✨آمد خانه تا خبر مجروحیت رو به من بده که دید همه دارن گریه می کنن. حالش بد شد، شب حسین بود و قرار بود براش تولد بگیریم ولی حسین به شهادت رسیده بود😭😭 به نقل از (مادر بزرگوار شهید) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh