eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
تو مثلِ #خندهٔ_گل مثلِ خوابِ پـــروانہ تو مثلِ آنچہ ڪہ ناگفتنی است، #زیبایـی . . .✨ #شهید_محسن_حجج
3⃣0⃣8⃣ 🌷 📚برشی از کتاب 📝در اردوی شده بود رفیق شیش من؛ ولی نمی‌شد بهش دل بست💞. به‌راحتی بعد از برگشت از قم می‌دیدی با دوتای دیگر👥 هم رفیق شده. این نبود که ثابت کلید باشد‌ روی . با خیلی‌ها رفت و آمد می‌کرد. خودش راهم دل‌بسته نمی‌کرد💕 به بچه‌ها. 📝در هم بعدازظهرها بعد از کار عمرانی سرش که خلوت می‌شد می‌رفت قاتی بچه‌های . حتی گاهی می‌رفت در خانه‌هایشان🏡. با خودش پاک‌کن و مداد✏️ و این‌چیزها آورده بود و به بچه‌ها جایزه می‌داد🎁. 📝بابت موبایل‌هایشان📱 خیلی حرص می‌خورد. می‌گفت:این موبایل‌ها و فرهنگشون رو از بین برده♨️!به یکی گفته بود:بیا چندوقت دستت باشه ببین بدون این عکس و فیلم‌های مستهجن🔞 چی می‌شه. 📝شب‌ها می‌رفت توی کوه و کمر🏞 یک گوشه برای خودش خلوت می‌کرد👤. جایی که توی روز از ترس جرئت نمی‌کردیم برویم. نه که بگویم می‌رفت و دعا بخواند و از این حرف‌ها؛ نه❌. گاهی در آن تاریکی مطلبی هم می‌نوشت✍. 📝آن اوایل به تعصب نداشت؛ ولی رفته رفته به واسطه حضورش در نظرش عوض شد👌. در یکی از کلاس‌هایی که خودش مربی بود دیدم با یکی تند شد😠. می‌گفت:اگه می‌خوای این‌جوری صحبت کنی ! بعد فهمیدم طرف داشته حرف‌های نامربوط می‌زده🚫. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹🍃🌹🍃🌹 امروز سالگرد #شهادت مردیه که : تو اخلاق تو عشق به همسر تو معرفت تو کار تو ورزش و... همیشه #ب
5⃣0⃣8⃣ 🌷 🔹شهید حمید سیاهکالی مرادی اردیبهشت سال 1368 نرم افزار💾 و حسابداری مالی بودند و سمت ایشان در پاسداران استان قزوین به صورت مخابرات☎️ گردان سیدالشهدا علیه السلام، توپ 23 و مسئول فرهنگی گردان سیدالشهدا استان قزوین بوده است. 🔸آقاحمید مقید به و انفاق پنهانی واحترام زیاد به والدین وخانواده بودند👌 و بسیار مودب و مهربان☺️ که به حُسن خلق شهرت داشتند ایشان علاقه مند❣ به ادبیات بودند و وصیت نامه ایی📜 بسیار زیبا و پر محتوا به جا گذاشته اند👌. 🔹به دلیل علاقه ایشان به ادبیات اشعار و متون زیبای عارفانه و در وصف مولایش و ✨امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) به یادگار مانده است.. 🔸ایشان در مهر ماه سال 94 به اذن خداوند توانستند فردی از اهل را به متمایل گردانند و آن فرد شیعه گردید😍. و مربی کاراته و مربی دفاع شخصی و داور کاراته🏆 بود.در سال 91 ازدواج💍 کردند که از شهید به جا نمانده است🚫. 🔹زندگی ساده و ایمان و دل گشای☺️ ایشان زبان زد خاص و عام بود.در ماموریت در عملیات نصر 2 در سوریه منطقه حلب ناحیه العیس در 5 آذر ماه سال 1394 به فیض نائل آمد🌷.که همچون (علیه السلام) بی دست وبی پا شدند و 💥فقط سینه ایشان که در محرم سینه زنی میکرد سالم مانده بود. 🔸مزار ایشان در گلزار شهدای🌷 استان در قطعه 7 ردیف 11 واقع است.درست جایی که قبل رفتنش مشخص کرده است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐مــرا عهدےاست با جانان... کہ سوے #یار، بشتابم و آنگاهے کہ #جا ماندم، زِ همراهان.. بخوانم بهرِ جانان
0⃣3⃣8⃣ 🌷 💠گذرے بر سیره شهید 🔰آقا ابوالفضل نماز هاشو اول وقت⌚️ میخوند؛ هر وقت که مسافرت می‌رفتیم🚙 هر جا موقع بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند📿 همیشه تاکید بر نماز داشت. 🔰اصلا اهل غیبت📛 نبود اگه در جمعی بود که پیش میومد بحث رو عوض می کرد . از مهربونی💖 هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که کمک میکرد و کمکش رو هیچ جا فاش نمی‌کرد❌ 🔰هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد🚫 ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب و اگر خدا بخواد میداد . این اواخر بر مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه😭 میگفت. 🔰تا ازش نمی شد حرفی نمیزد🚫 در مورد کارش میگفت: هر چی کمتر بدونی برات بهتره☺️؛ خدایی از کارش سوء استفاده نکرد.چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی🎬 از گذاشتم 🔰دیدم شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو هال شروع کرد گریه کردن😭 تا حالا این حالش و ندیده بودم مطمئنم از شهادتش🕊 روهمون روز گرفت🌷 راوی : همسرشهید ولادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲ شهادت: ۱۳۹۵/۱/۱۸ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هادی_دلها ❤️🍃 #حضرت_علی علیه السلام در بيان احوالات يكی از دوستانشان كه او را #برادر خود خطاب می
💠 مراقبه قبل از تولد به گفته مادرش، « #مراقبه‌ها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. از همان کودکی راهش مشخص بود. #نمازشب می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد». خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد #عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری #مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. کمدش پر بود از عکسهای #حاج_همت، #شهید_دین‌شعاری و #ابراهیم_هادی. می‌گفتند بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای #شهدا بود. و آخر عشقش به #طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به #شهادت رسید....| . #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#لبیک_یا_زینب ‌ هیچ گاه دعای #پیر ‌شَوی #جوان برایشان دوست داشتنی نبود، آنچه ڪه دوست داشتنے است، #پر
🌹ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار که انقدر پاک بودن و شهید شدن ... ولی نه رفیق .. واقعیتش اینه که خیلی کارهارو که شهید شدن...🌹 🌷 شب آخر غذای همرزمانش را شست، خواند و بعد از یک راهپیمایی طولانی در منطقه صوامع در ادلب، مورد حمله تکفیریان قرار گرفتند. درگیری بسیار شدید بود. احمد از ناحیه سر و پا به شدت مجروح شد و در اثر شدت جراحت به رسید. از سوریه به آسمان پر زد و دنیا را به اهلش واگذاشت... شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📜 #خاطره_شهید اجازه نمے داد #پشت_سر ڪسی حرف بزنیم. مےگفت: «اگر مشکلی هست،روے ڪاغذ بنویس و بہ آن شخ
5⃣3⃣9⃣ 🌷 💠 🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا باشی. 🍃گفت: «راست میگی ولی این همسرم بود؛ خانمی که ذریه (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد. 🍃دو روز ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا انگشتر در دست سید بود. 🍃با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند. 🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره را خواندم و خوابیدم. 🍃نیمه شب بود که برای بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.» 📚کتاب علمدار 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣3⃣9⃣ 🌷 💠 اومد بهم گفت: " میشہ ساعت🕰 4 صبح ڪنے تا داروهام رو بخورم ؟ " ساعت 4 صبح بیدارش ڪردم، تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ... بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت، اما نیومد ... شدم؛ رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش مےخونہ و زار زار گریہ😭 مےڪنہ !😳 بهش گفتم : " مرد حسابـے تو ڪہ منو نصف جون ڪردے ! مےخواستے نماز شب بخونے چرا بہ دروغ گفتے و مےخوام داروهام رو بخورم ؟! " برگشت و گفت : " خدا شاهده من مریضم، چشماے👀 من مریضہ، دلم مریضہ، من 16 سالمہ! چشام مریضہ! چون توی این 16 سال عج رو ندیده ... دلم مریضہ ! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خوب ارتباط برقرار ڪنم ... گوشام مریضہ! هنوز نتونستم یہ بشنوم ... "😔😭 😔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻پدر شهید: ⭐️داشت واسه خودش #خونه می ساخت. من و پدرخانمش سرخونش کار میکردیم. سعید هم عصرها بعد از س
5⃣7⃣9⃣ 🌷 💠 روایت عاشقی 🔰سعیدم اهل نماز و روزه و بود همیشه داشت. تا زمانی که  نماز نمی‌خواند سر سفره نمی‌نشست❌ خوش اخلاق، مهربان بود😊 بسیار به بزرگترها احترام می‌گذاشت غذا زیاد نمی‌خورد🚫 🔰می‌گفتم پسرم بیشتر بخور خیلی ضعیف هستی چون به   می‌رفت می‌گفت: اگر بروی کرمان و مناطق محروم مردم نان🍞 برای خوردن  ندارند و یا نان را  با  آب می‌خورند😔 مسلمان وقتی صبح بلند می‌شود در فکر دیگر مسلمان نباشد  نیست. 🔰بر رعایت تاکید داشت. حلقه صالحین💫 در روستاهای میاندورود برگزار می‌کرد. زمان تشییع  پیکر شهدای غواص⚰ از گلوگاه  تا رامسر همراه بود. 🔰یک شب در شهیدی که در سورک تشییع شد . در ساخت گلزار شهیدان🌷 خوشنام  حضور داشت  تمام احساس خوب  را از می‌گرفت😍 همه چیز دست خداست ما امانت هستیم. همه می‌گفتن می‌دهد. 🔰حاج سعید می‌گفت: اگه نظام  هستیم همه باید گوش به فرمان مقام معظم باشیم✊ اگر در  نجنگیم باید در مرزها و شهرهای ایران🇮🇷  با بجنگیم از طرفی  باید زمینه را برای فرج امام زمان (عج) فراهم  کنیم. 🔰باید زمینه‌ساز باشیم اگر بستگان💞 ابراز ناراحتی می‌کنند بگویید پس برای چه برگزار می‌کنند. اینها مقدرات  است و همه تحت فرمان هستیم هر چه خدا خواهد همان می‌شود👌 🔰مردن حق است ⚡️اما با عزت و در راه خدا مردن است. اگرصد بار بمیریم و زنده شویم به سعید می‌گفتیم برو. ما تاپای جان با ولایت هستیم. ✍راوی: پدر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂دلا #یاران عاشق❣ زود رفتند 🍃از این وادی همه #خشنود رفتند 🍂من و تو مثل یک مرداب #ماندیم 🍃خوشا آن
1⃣9⃣9⃣ 🌷 💠نماز شب 🔸معمولا من و محمودرضا در اتاق پذیرایی درس📚 می خواندیم. پذیرایی ما اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و یا زمانی که قصد خواندن داشتیم اجازه ورود به آنجا را داشتیم . 🔹یک شب بعداز نصف شب🌖 برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم قبل من آنجاست. اما نه برای درس! داشت می خواند. آن موقع 13 سالم بود جا خوردم😦 آمدم بیرون و رفتم به اتاق خودم. 🔸فردا شب باز محمودرضا در پذیرایی بود و در حال نماز📿چند پشت سر هم همین طور بود. یک شب در نظر گرفتمش ، حدود دو ساعت⏰ طول کشید. صبح بهش گفتم: خواندن برای تو ضرورتی ندارد. کمبود خواب پیدا می کنی ! در مدرسه چرت می زنی ! 🔹تازه گذشته از آن تو هنوز خیلی سنت پایینه و شاید نماز های هم بر تو واجب نشده باشد🚫 چه برسه به نماز شب، آن هم اینجوری. صحبت که کردیم فهمیدم یکی از دوستان اش در مورد فضیلت نماز شب برای محمود رضا صحبت کرده و محمود رضا چنان از حرف های آن طلبه تحت تاثیر واقع شده بود که تا یک هفته نماز شب را ادامه می داد. 🔸اما به هر حربه ای بود مانعش شدیم و فعلا از نماز شب خواندن منصرفش کردیم 💥ولی هنوز چهره و حالت زیبای اش سر نماز شب را فراموش نمی کنم🗯 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هادی_دلها❤️ 🔸روزها در #بازار_آهن کار می کرد و عصرها با موتور🏍 🔹با پولی💰 که می گرفت گره بسیاری از
💠 مراقبه قبل از تولد 💢به گفته مادرش، « #مراقبه‌ها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. از همان کودکی راهش مشخص بود. #نمازشب می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد». 💢خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد #عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری #مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. 💢کمدش پر بود از عکسهای #حاج_همت، #شهید_دین‌شعاری و #ابراهیم_هادی. 💢می‌گفتند: بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای #شهدا بود. و آخر عشقش به #طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به #شهادت رسید . #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹شهید زاهدپور و همرزمانش👥 در شهر #حلب سوریه با تکفیری های👹 داعش درگیر شدند و تعدادی زخمی و #شهید می
🔹روز #شهادت حضرت معصومه (س) خدام، پرچم حرم🚩 را به منزل #شهید اوردند وخانواده شهیدزاهدپور🌷 میزبان #خادمان حضرت معصومه شدند. 🔸یکی ازخدام بنام آقای قلی ازهمرزمان👥 #شهیدزاهدپور بود. او درآن مراسم روحانی از ویژگیهای بارز شهید یاد کرد، ازخنده و شوخ طبعیهایش😅 از #نمازشب ها و راز و نیازش، ازمهارت وتخصصش👌 🔹از اینکه #فرمانده گردان صحن شد و ازهمه غم انگیزتر💔 صدای درخواست #کمک شهیدزاهدپور در بیسیم📞 بود که هنوز در گوش همرزمش طنین انداز است😔 #شهید_اسماعیل_زاهدپور 🌷 #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ﺧﺎﺩم_اﻟﺸﻬﺪا یعنی: خودش راندیدن❌ سیمای نورانی #تو درجان می رود😍 ای شهید🌷! #شهید_حجت_الله_رحیمی
9⃣9⃣1⃣1⃣ 🌷 🔶 با حجت ارتباط نزدیک💞 و صمیمی داشتم این صمیمیت حدود 2 سال بود که بینمون بوجود اومد و چند ماه آخر و قبل از ایشان بیشتر شد از اوضاع و احوال همدیگر همیشه با خبر بودیم👌 ولی یک ماه آخر واقعاً رفتارش خیلی فرق داشت آدم عجیبی شده بود بعضی موقع یه حدس هایی می زد درباره احوال که واقعاً درست بودند ولی وقتی سؤال می کرد، درسته⁉️ 🔷 من می گفتم که حدست بود بعد با خود فکر می کردم آخه حجت چه جوری این حدس ها رو می زنه‼️ یه روز یه کاری کرده بودم که خیلی از اون کار بودم و با خود کلنجار می رفتم اون روز اصلاً آرامش نداشتم😞 همش احساس بر می داشتم فردا صبح برای صبح بیدار شدم یه پیام رو گوشیم دیدم📲 یکی منو متعجب کرد پیام از حجت بود با این مطلب: 🔶 سلام ... جان، در جوانی پاک بودن خوب است گناه🔞 چرا؟ برادرت حجت 3 بامداد (س) این پیام منو دیوانه کرد با خود می گفتم آخه حجت 3 شب🌘 چه جوری به فکر من بود چه جوری از احوال من خبر داشت😢 بعد از چند ساعت باهاش تماس📞 گرفتم التماس کردم که چه جوری این پیام را برای من فرستادی با خنده های همیشگی گفت داداش می خوندم یاد تو افتادم و برات دعا کردم بعد اون پیام💌 رو دادم خدا خودش می دونه که بعد از اون پیام بود که من خودم را بدست آوردم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidnazarzadeh