🍀🌿✨🍀🌿✨🍀
☘#مهربونبرادرم💥
🍁دلت که #گرفت با رفیقی
در دو دل 💖کن که آسمانی باشد...
☘این #زمینی ها در کار
خود مانده اند... :)
#شهید_محسن_حججی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣0⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 📿مادر شهید: 🍁 از بچگی فردی #خاص بود و هیچ وقت گریه نمیکرد، طوری بود که من
#بسم رب الشهدا🌷
🌻دست برد سمت شبکه های #ضریح و دخیل بست. دلش مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشه ای که قرار بود حاجت روایش کند ، بیقراری میکرد گویی در منجلابی فرو رفته که هیچ راه نجاتی ندارد.
🍂و دقیقا حس میکرد در منجلاب #گناه فرو رفته و کسی نیست تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب نجات دهد و تا
منتهیٰ الیه آرزویش یعنی #شهادت برساند.
🌻دلش گرم بود به #ارباب ، اربابی که دلش نمیآمد نوکرش بیش از این عذاب بکشد که درخواستش را خواند و امضاء زد و نام #مهدی در زمره شهیدان ثبت شد.
🍂به گمانم از همان اول مهدی ته قصه را خوانده بود که زبانش با کلمه "شهیدم من" باز شد و تا آخرین لحظه سعی کرد شهید باشد تا شهید شود...
🌻مادرش اما نمیخواست شیرینی این #سعادت_ابدی را به کام پسرش تلخ کند که به همه سفارش کرد: این لحظه برای پسرم خیلی شیرین است، مواظب باشید این شیرینی را به کامش تلخ نکنید.
🍂#شهد شیرین شهادت گوارای وجودت آقا مهدی، سلام ما رو به ارباب برسون...
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_عزیزی🥀
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌼🍂🌻🍂🌼🍃 🔻همسر #شهید_حسن_آبشناسان: ❤️✨آستان ملکوتی #امام_هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین
#تلنگر
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
✍از #کودکی اشتباه به عرضتون رسوندن...
🍁 اگر #غیرت را دخالت معنا كردند و با #حیا شدن را در صندوق_کردن؛
شهید مطهری به من گفت #غیرت، #عشق_مرد_به_ناموسش است؛ و حیا، احترام زن به خودش.
🍃 اگر گفتند که مرد میتواند زنش را بزند؛
اسلام به من آموخت که #زن_ریحانه است و مرد وظیفه دارد تمام #اسباب_راحتی و آسایشش را فراهم کند... 💖
🍁 اگر به تو آموختند که #بی_حیایی_زن برایش آزادی است و با چادر او را اسیر میکنیم؛
شهید #مطهری در کتاب حقوق_زن به من آموخت که حجاب امنیت است و #بی_حجابی اسیر دست #مردان_هوس_باز شدن.
🍃 اگر گفتند که#زن_عقلش نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من گفت که زن #احساسات و عواطفش دو برابر مرد است و از این رو ممکن است در شهادت دادن #دچار_تزلزل شود.
🍁 اگر به تو گفتند که دیه_زن نصف دیه ی مرد است چون #ارزشش کمتر از مرد است؛
#شهید_مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که اگر مرد کشته شود برای اینکه همسرش_فرزندان را در آسايش و دور از دغدغه معيشت بزرگ كند، ديه او دو برابر است.
#جنگ_نرم 😈
#حجاب #غیرت
#شهید_مطهری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page296.mp3
751.3K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه کهف✨
#قرائت_صفحه_دویست_ونودو_ششم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 4⃣1⃣ 💫شهید علیرضا کریمی 🌹✨قبل از آخ
💐🌾💐🌾💐🌾💐
♦️نماز رو همیشه #شمرده شمرده و با دقت میخوند، بهمون میگفت: اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میگذاریم،
♦️جز برای خدا، #نمازمون رو سریع میخونیم و فکر میکنیم زرنگی کردیم، اما یادمون میره اونی که به وقت ها #برکت میده، فقط خود خداست. ⚡️
#شهید_علیرضا_کریمی🌷
📚 کتاب "مسافر کربلا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐🌾💐🌾💐🌾💐 ♦️نماز رو همیشه #شمرده شمرده و با دقت میخوند، بهمون میگفت: اشکال کار ما اینه که برای همه
9⃣0⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰علیرضا دبستان را در #مدرسه عصر انقلاب عصر پهلوی آن زمان گذراند.
بسیار #تیزهوش و در عین حال پسری خندان😃 شلوغ و کمی هم اهل #شیطنت بود.
♻️معلم ها خیلی این پسر را دوست داشتند. یکی از #معلمها میگفت شیطنت از چشمای این بچه👫 می باره ولی چون درس و #اخلاقش خوبه ما هم دوسش داریم.
🔰دبستان که می آمدیم با اینکه خسته بودیم همه را #تشویق میکرد که مسجد🕌 برویم و نماز را به #جماعت بخوانیم بعد هم ناهار و بعد از آن مشغول بازی می شدیم. پایان دوران دبستان مصادف بود با #حوادث انقلاب ما کمتر به درس توجه می کردیم.
♻️علیرضا درس #نمی خواند اما چون توی کلاس خوب دقت می کرد همیشه نمراتش از ما بهتر بود.
با #پیروزی انقلاب وارد مقطع راهنمایی شد مدرسه #شهید ارباب در خیابان حکیم نظامی ثبت نام کرد.
🔰علیرضا آنقدر درگیر مسائل #انقلاب و فعالیتهای #مسجد و مسائل فرهنگی بود که کمتر به درس توجه می کرد با این حال سال اول با معدل بالا قبول خرداد شد. ✔️
♻️دوم راهنمایی سال آخر #تحصیل او بود در این سال معمولاً نیمههای شب✨
پس از پایان کار #بسیج به خانه می آمد صبح 🌤زود هم راهی🚶مدرسه می شد.
🔰در همین دوران بود که با راه اندازی انجمن اسلامی #مدرسه مشغول فعالیتهای سیاسی شد.
گروههای سیاسی مختلف نظام که در مدارس فعالیت می کردند #علیرضا را مانعی بر سر راه خود می دیدند لذا یک بار او را به قدری کتک زدند
♻️که کمتر کسی #تحمل آن را داشت با سر و صورتی خونین💔 راهی خانه شد اما دست از فعالیت هایش بر نمی داشت
نمیدانم که این به #پسر در روز چقدر استراحت میکرد.
🔰 تازه از این #سال برگزاری جلسه قرآن 📖و برگزاری اردو و فعالیت برای خانواده #شهدا در مسجد و تبلیغات بسیج هم به کارهایش اضافه شد. ⚡️
#شهید_علیرضا_کریمی🌷
#شهید_دفاع_مقدس
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 💢یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع #خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق😳 گفتم: فرمانده چه خبر کج
♥️میگفت:
برای ما که ادعای #پاسداری از اسلام و #مسلمین را داریم,ننگ بزرگی است حرف مولا و #رهبرمان زمین بماند.
#شهید_حجت_باقری🌷
شهادت13بهمن94
عملیات نبل والزهرا
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🥀✨شھید شدن اتفاقے نیست❌
اینطور نیست ڪہ بگویے:#گلولہ اے☄ خورد و مُرد..
🌾شهــــید...
رضایت نامہ📝 دارد...
و رضایت نامہ اش را اول #حسین(ع)
و علمدارش امضا✔️ میڪنند...
بعد مُھر
🥀✨حضرت# زهـــــرا(س)میخورد...
شهـــید...
قبل از همہ چیز #دنیایش را بہ قربانگاه برده...
او زیر نگاه #مستقیم خدا زندگی ڪرده...
🌾#شھادت اتفاقے نیست...
سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود..
باید #شهیدانہ زندگے ڪنے
تا شهیدانہ بمیرے...
#ڪلنا_فداڪ_یا_زینب_(س)
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فقط_خدا♥️ 💠وسط میدان صبگاه دست هایش را بالا گرفت ؛ یک دستش وصیت نامه ی امام بود یک دستش نامه ی حما
#فقط_خدا♥️
💠باهم رفتیم محل تولدش همه جا را نشان مان دادوگفت: اگه روزی اقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم . حتما به .....
#عکس_باز_شود👆
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#کمیقران☘
#بسم_الله
🍀يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ
فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۖ وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ✨
🍀#مردم!
وعدۀ خدا حق است.
مبادا زندگی دنیا و زرقوبرقش گولتان بزند.
مبادا #شیطان با #وعدۀآمرزشالهی گولتان بزند!
💞•°| فاطر ۵
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_15 - @ostad_shojae.mp3
7.22M
#راضی_به_رضای_تو ۱۵
🌸فقط چند روز فرصت داری ؛
که بهشت رو در درونت بسازی!
🍃 معیارِ ورود تو به بهشت؛
میزان ثوابها و عباداتت نیست!
🌸معیـــار؛ فقـــط خودتی‼
میزان آرامش، رضایت، و نشاط درونت!
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید🌱 🌾در زندگی،آدمی #موفق تر است که دربرابر عصبانیت دیگران #صبور باشد و کار بی منطق انجام ند
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸
🌴 باید باهاش حرف بزنیم❗️
حکم #انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی #گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیونها با قیافهی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم🧕 برخوردهای #نامناسبی داره،
🌾مواضعش مخالف #انقلابه و خانمش #بیحجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد میکنم شورای انقلاب». با اصرارِ #ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارشها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت:
🌴«باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانهاش🏠 و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانمها گفت و از #حجاب همسرش، از خونِ #شهدا گفت و از اهداف #انقلاب. آنقدر زیبا حرف میزد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همانجا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر، میشه
🌾 افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب #رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه میکنه».
#ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷از ردِ پــای " تـــو " می گیــرد نــشـــان 🌷هــــر ڪـــہ دارد آرزوی آســـــــــمان #شهید_روح الل
🍁🍁🕊🍁🍁
🔷#شهید_روح_الله_طالبی_مقدم
مادرش با رفتنش به #سوریه مخالفت میکرد، یک روز جنایات داعش را در لپ تاپش به ما نشان داد، بعد به مادرش گفت: هر سال روز #عاشورا برای عزاداری امام حسین (ع) میروی و گریه😭 میکنی ❓
🔶مادرش گفت بله؛ #روح الله گفت: مادر به حضرت زینب (س) بگو برایت گریه میکنم ولی نمی گذارم پسرم بیاید.
در جواب #اطرافیان که می گفتند: بچه ات کوچک است نرو، میگفت: زن و بچه برای آزمایش است، ⚡️
🔷حتی در برابر #گریه ها و بی تابی های حنانه در بدرقه اش هم خودش را نگه داشت و اصلا پشت سرش را نگاه نکرد تا مبادا از رفتن #منصرف شود.
راوی: پدر شهید ⚡️
🌿🥀🌿🥀🌿🥀🌿
🔶کلام شهید:♡•↷
آخرتتان را به دنیای #فانی نفروشید و بدانید در آنجا می خواهیم به خدا در قبال خون 💔شهدا جواب پس دهیم نکند شرمنده #امام حسین (ع) شویم
#شهید_روح_الله_طالبی_مقدم🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 6⃣2⃣#قسمت_بیست_وششم 💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشما
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
7⃣2⃣#قسمت_بیست_وهفتم
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
💢جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
💢رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
💢یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
💢 قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
💠 دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
💢 زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
💠 زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
💢حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
💢 هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
💠 میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
💢 شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
💢 همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
💢 زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
💢دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
💢 خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
💠 حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
💢 زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
4_5780554603460297866.mp3
5.86M
🔊 #صوت_شهدایی
✨ خوش به حال شهدا🕊 ...
🎤با نوای کربلایی #سید_رضا_نریمانی
#پیشنهاد_ویژه👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💜💥💜💥💜💥💜
گفتم :
#دگر قلبم❤️ شوق #شهادت ندارد !
گفت :
مراقب #ِنگاهت باش ...
اَلعَین بَریدُ القَلب ؛
چشم #پیغام رسان دل است .
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_دهقان
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌼سلام بر تـــ✨ـــو که
🌳صداقت صب🌤ح موعودی
🌼سلام بر تـــــو که
🌳اجابت قنوت #منتظرانی
🌼سلام بر تـــ🌷ـــو که
🌳قائم آل #محمدی
🌼و ما همهی عمر به
🌳انتظارت #ایستادهایم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍄🍂🍄🍂🍄
🍃✨شیعه به دنیا آمدهایم که #مؤثر در تحقق #ظهور مولا باشیم...
🌱✨«شهید مدافع حرم ، شهید محمود رضا بیضایی»
#مدافع_حرم
#شهید_محمود_رضا_بیضایی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - داستان بنده و آزاد - شهید دستغیب.mp3
1.06M
🌸 #میلاد_امام_موسی_کاظم(ع)
♨️داستان بنده و آزاد در بیان امام موسی بن جعفر(ع)
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎤 #شهید_دستغیب_شیرازی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید سیدمیلاد مصطفوی شهیدی که پیکرش به دست #داعش افتاد و "سر و دست و پاهایش" را از تنش ج
🌾به خانواده #شهدا بسیار خدمت میکرد، و همیشه از آنها #دلجویی میکرد، اکثرا در اردوگاه شهید درویشی #خادمالشهدا بود، هر سال از اردوگاه به دیدار مادر شهید درویشی هم میرفت.
سیدمیلاد حدود ۱۲-۱۳ سال خادمالشهدا بود⚡️
🍁 و آرزوی #شهادت در عمق جانش نفوذ کرده بود.
خیلی #تلاش میکرد که او را به سوریه اعزام کنند. حتی میگفت که من #هزینه بلیط هواپیما و مخارج خودم در سوریه را میپردازم فقط من را با خود ببرید. آرزوی #شهادت در خون 💔سید میلاد بود. ⚡️
#شهید_سیدمیلاد_مصطفوی🌷
شهید بی سر
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh