eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.3هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌩در کلاس عاشقـی🌸🌾 عباس غوغا می کنددر هر عاشقی عباس می کند ☁️هر کسی خواهد رود در عشــق 💘حسین ثبت نامـش را فقط امضاء می‌کند!⚡️ 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀اینو ببینید 🌱از ته لبخند😁 بزنید!!! 🌼ولی به این نکنید که این 🌱صحنه دیگه تکرار نمیشه ، 🌼وگرنه اشک😢 میشه .. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣3⃣#قسمت_سی_ویکم 💢فاطمه را در #آغوش مى فشرد... بر سر
📚 ⛅️ 💢مى توانى ببینى که اکنون چه مى کند.... 🐎را به سمت ! دشمن پیش مى راند، یا شمشیر 🗡را دور سرش مى گرداند... و به سپاه دشمن مى برد یا و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،.. یا سپر به دشمن مى ساید، 🖤یا در محاصره نامردانه چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب ...آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است. تو ناگهان از زمین کنده مى شوى... و به سمت پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،... و با هجمه هاى خویش ، دشمن را بازتر مى کند. 💢چه باید بکنى ؟ حسین به در خیمه داده است... اما دل 💓، تاب و قرار ماندن ندارد... و دل مگر حسین است و فرمان مگر غیر از فرمان ؟ اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند: 🖤دریاب این را! و تو چشم مى گردانى... و را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و به سوى حسین مى دود... و پیوسته را صدا مى زند. تو جان گرفته از فرمان حسین ، تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى.... صداى تو را مى شنود... و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد.... 💢وقتى تو از پشت ، را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن نکرده اى... که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان ، نیست... این را و هر دو مى گویند.... 🖤پس ناگزیرى که در چند قدمى بایستى و ببینى که شمشیرش را به قصد حسین فرا مى برد و ببینى که نیز دستش را به از امام بلند مى کند... و بشنوى این کلام کودکانه عبداالله را که:تو را به عموى من چه کار اى خبیث زاده ناپاك!و ببینى که ، سبعانه فرود مى آید و از دست نازك عبور مى کند،... 💢آنچنانکه دست و بازو به پوست ، مى ماند.و بشنوى نواى (وا اماه ) عبداالله را که از اعماق جگر فریاد مى کشد... و را به مى طلبد. و ببینى که چگونه حسین او را در آغوش مى کشد... و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش مى دهد:صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت دیدار خواهى کرد و آغوش را به رویت گشاده خواهى یافت و... 🖤 و ببینى ... نه ... دستت را به روى چشمهایت بگذارى تا نبینى که چگونه دو پیکر و به هم دوخته مى شود.... حسین تو اما با اینهمه زخم ، هنوز ایستاده مانده است... ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان برپا بماند. آنچه اکنون براى تو مانده ، غرق به خون عبداالله است و خون آلوده حسین. تلاش مى کند که از توو خیمه 🏕ها بگیرد... 💢و جنگ را به میانه بکشاند. اما کدام جنگ ؟جسته و گریخته مى شنوى که او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصیحت مى کند... و از عواقب کار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بینى که ضارب و خویش را انتخاب مى کند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى دیگر مى پردازد.اگر در جبین آینده کسى ، نور مى بیند، از او ... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
⚜دختر، پدری 🚩همه جای وجودش بود اما برای پدرش دم نزد چون سر پدرش را که دید.... قافلهِ حسین، همین است همه تنش کبود بود اما چون لب و دهن پدرش چاک، چاک بود نفس نکشید تا حرف بزند. 🏴سر پدرش را که دید بابا کجا مهمانی بوده و وقتی این سر بابا باشد وای که چه بر سر بدنش آمده است دق مرگ شد اما نه از زجری که کشید، از این که سفری که پدرش رفته بود مقصدش با خودش یکی بود. 🚩دست های را داخل تشت کرد و سر را به دامن گرفت شاید اگر ما در کسی را نداشت که سرش را به دامن بگیرد اینجا خواست دخترش سرش را به دامن بگیرد، 🏴شاید در همین جان داده باشد، شاید موقعی جان داده باشد که دخترش با دست های کوچکش‌اش غبار و خاکستر از روی صورتش بر می‌داشت و سرش را در آغوش کشید. شاید... نوشتن 💗صاف می‌خواهد اما حال، دل است...💔 🍁به مناسبت 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾از قدیم گفته اند: "خاک سرد است؛#وقتی آن‌هایی را که خیلی دوستشان داریداز دست بدهید، کم کم آرام #می‌ش
📝دل نوشته وزیر برای سردار دلها 💓 🔹نمکی در بخشی از خطاب به سردار سلیمانی نوشته: حدود ۸ ماه خودم و یک روز آرام نداریم. هرچه می‌گوییم همه‌گیری را نمی‌شود با و تمنا و بدون کمک‌های ویژه مهار کرد کسی باور نمی‌کند. 🔹من امروز از در جبهه سلامت شرمسارم. مطالبات‌شان معوق مانده، انبارهایم از سلاح خالی می‌شود. پاییز🍁 سنگینی فرامی‌رسد. موج حمله جدیدی شکل گرفته، یک دلاری که رهبری از صندوق توسعه موافقت کردند ماه‌هاست به جز سهم کوچکی نگرفته‌ام. نمی‌دانم برای کدام کار مهم‌تر گذاشته‌اند⁉️ 🔹شب‌های🌙 زیادی‌ست با نگرانی نخوابیده‌ام و برای آنکه مردم مشوش نشوند روزه سکوت گرفته‌ام اما تاب‌آوری تا کجا؟! صبوری و حاج قاسم کجا؟در چهلمین سالروز دفاع مقدس همه بودند، دنبالت می گشت. 🔹 عکست🖼 همه جا بود یادت در همه ذهنها و قلبها 💖جریان داشت، تو نبودی ولی برایت می گریست سردار ... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣5⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 🌸 #نحوه_اسارت #شهید_محسن_حججی 🔰داعش جلو و جلو تر آمد. #بالاخره #پایگاه را گ
🌷 ♨️زغال ها 🌸 انداختہ بود ؛ جوجہ 🐥ها توی آبلیمو🍋 و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود . تا آمدم ها را بگذارم روی منقل ، سروڪله اش پیدا شد ؛من زودتر نماز خوانده بودم ڪه رو روبہ راه ڪنم . ♨️ پرسید : داری میڪنی ⁉️ گفتم : میبینی ڪه می برای نهار جوجہ بزنیم ! گفت : با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ دلش 💗خواست چی ؟اگه یہ زن حاملہ هوس ڪرد چی ؟!😒 ♨️مجبورمان ڪرد با گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوط تر .یڪ جنگلی🌳 پیدا ڪردیم ، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای . ♨️ڪسب ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد ؟)‌ با اجازه اش همان جا ڪردیم دور از چشم بقیہ .امیر حسین مهرابی ، دوستِ ... 🌷 📗برشی از ڪتاب سربلند 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷هرکه به من می رسد 🍃بوی# قفس می دهد 🌷جز #تو که پَر می دهی 🍃تا بِپَرانی🕊 مر
4⃣5⃣3⃣1⃣🌷‍ ♨️ ‌... عینی اما غریب!♡ حریمِ حرم را کفتارها محاصره می‌کنند، غرق در غارت و سوزاندن. تاریخ 📅مرور می‌شود، 🏴 مردی میانه میدان تنها و صدایی که در دشت طنین انداز می‌شود: "هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُنی...؟" ♨️تاریخ تکرار می‌شود اما اینبار، پاسخِ ندایِ امام‌زمان، مدافعانی است که در 💓 حسرتِ نینوا دارند! قرار نیست تکرار شود. مرور تاریخ متوقف می‌شود! همانجایی که رگ غیرتشان می‌جنبد که مبادا کفتاری به جسارت کند. می‌روند تا مرهمی شوند بر غربتِ امام زمانمان! ♨️ در وصیت نامه اش نوشت، (عج) غریب است، نباید اقا را فراموش کنیم چون ایشان هیچ‌وقت مارا فراموش نمی‌کنند به راستی چقدر، روز و شبمان🌙 را به یادِ آقا سپری می‌کنیم⁉️ ♨️سجاد در یاریِ زمانش، سرو صورت و هرآنچه که داشت فدا کرد. اما ما، تا به حال به خاطر مولایمان از لذت یک 🔞 گذشته ایم⁉️ او سفارش کرده است، اگر درد و دل و مشورتی داریم به مزارش برویم که به لطف خدا حاضر است و ما. ♨️سجادها 💘جان را فدای محبوب می‌کنند. چقدر شبیه آنها بوده ایم؟ ، روسفیدِ عالم "سردار غریب" لقبی‌است که به شهید دادند، چون خیلی بودند.♡ به مناسبت سالروز شهادت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ما_شاه_نیستیم‼️ هم #محافظش بودم و هم راننده اش🚓 از وقتی باهاش آشنا شدم، فهمیدم خیلی #متواضعه و اصل
‍ 🔅سلام بر 💓که از میان عطش پرواز🦋 ، در وجودت دمیده شد . نمیدانم آیا هرکسی که پر باز کرد و اوج گرفت ، یقینا خواهد کرد یا نه ، اما میدانم که قلب تو ، مفتخر به لمس عاشقانه🌸 ذرات آسمان شد . 🔅پرواز 🕊، در تعبیر من و امثال من نمی گنجد . پرواز یعنی گرایش بسوی بینهایت ؛ گرایشی که تمام وجود را محبوس تلاطم میکند . 🔅نمیدانم که هنگام عروج ، آسمان را چگونه میدیدی . شاید پدیده های صبحگاهی🌤 در آسمان🌫 دلت رقص ، شاید از میان پاره ابر ها رنگین کمان را رصد میکردی . در هرحال ، چرخش این شاید ها باید ها در پیچ‌وخم ذهنم ، نمیتواند 🔅لطافتی که تو با دیدی را برایم نقش کند .شرمنده ام که هیچ از تب عشق نمیدانم ؛ طعم پرواز تورا هر ای نخواهد چشید ، مگر به شرط ... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 3⃣5⃣ 💢یکى ، در میان گریه به دیگرى مى گوید:_به خدا قسم که این زن ، به سخن مى گوید. و پاسخ مى شنود:_کدام زن؟ واالله که این است. این ، این ، این ، این ، این ، این ، ملک طلق على است.قیامتى به پاکرده اى زینب! اینجا کوفه نیست. صحراى محشر است . یوم تبلى السرائر(23) است... 🖤و کلام تو فاروقى(24) است که اهل جهنم و بهشت را از هم مى کند. اى است که هر چه خرقه خدعه و تزویر و ریا را مى سوزاند.... آینه اى است که خلق را از دیدن خودشان به وحشت مى اندازد. اشک و آه و گریه و شیون ، کوفه را برمى دارد. هر چه سوهان ضجه ها تیزتر مى شود، صلاى تو جلاى بیشترى پیدا مى کند و برنده تر از پیش ، اعماق وجود مردم را مى شکافد و چرکین روحشان را نشتر مى زند. 💢همچنان و ادامه مى دهى:_مرگتان باد.و ننگ و نفرین و نفرت بر شما.در این معامله، سرمایه هستى خود را به تاراج دادید.بریده باد دستهایتان که خشم و غضب خدا را به جان خریدید.. و مهر خفت و خوارى و لعنت و درماندگى را بر پیشانى خود، نقش زدید.مى دانید چه جگرى از محمد مصطفى شکافتید؟چه پیمانى از او شکستید⁉️چه پرده اى از او دریدید؟ چه هتک حیثیتى از او کردید؟و چه خونى از او ریختید؟کارى بس هولناك کردید،... 🖤آنچنانکه نزدیک بود آسمان🌫 بشکافد، زمین شود و کوهها از هم بپاشد.مصیبتى غریب به بار آوردید. سخت ، زشت ، بغرنج ، شوم و انحراف برانگیز. مصیبتى به عظمت زمین و آسمان.شگفت نیست اگر که آسمان در این مصیبت ، خون گریه کند. و بدانید که عذاب آخرت ، خوارکننده تر است و هیچ کس به یارى برنمى خیزد. پس این مهلت خدا شما را خیره و غره نکند. 💢چرا که خداى از شتاب در عقاب ، منزه است و از تاخیر در انتقام نمى هراسد.''ان ربک لباالمرصاد.(25)'' به یقین خدا در کمینگاه شماست...✨ کوفه یکپارچه، ضجه و صیحه مى شود. گویى زلزله اى ، همه هستى همه را بر باد داده است.آتشفشانى🔥 که از اعماق دلت ، شروع به فوران کرده ، مهار شدنى نیست.شقشقه اى است انگار به سان شقشقیه پدر که تا تاریخ را به آتش نکشد فرو نمى نشیند... 🖤 نه شیون و ضجه هاى مردم ، از زن و مرد و پیر و جوان ، و نه چشمهاى به خون نشسته و نه نگاههاى تهدیدآمیز سربازان ، هیچ کدام نمى تواند تو را از اوج و و و و خلق پایین بیاورد. اما... اما یک چیز هست که مى تواند و آن اشارات پنهانى چشم سجاد است... و آن توست.و تو و به این اشارات مى سپارى ، مى کنى.. ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
❣ 🏴 ◆چشمم اگرچه ولی مبتلای توست ●اشکی 😭بده که تو و گریه هایِ توست ◈قربانِ چشمِ شما، میکُشد مرا ▣باران 🌨گرفته است اگر، های هایِ توست   ▪️یک لباس 👕عزا کرده ای به تن ◈یک اربعین ببین ما در هوایِ توست ▪️یک اربعین برای گریه کرده ام ▪️آقابیا که روضه ی ما هم برای توست 🏴فرارسیدن اربعین بر شیعیان حضرتش تسلیت باد... 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🌼★🌼★🌼 آنقدر دارم بنویسم که نگو..تو کجایی پدرم ..⁉️ آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو .. بس که تنگ💔 تو ام، از سر شب🌙 تا حالا آنقدر بوسه به تــ✨ـــو دادم 🍁که نگو 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
☘🌼☘🌼☘🌼☘ 🌀نگران نشدید که با #شهادت یا اسارت از دستش بدهید⁉️ پاسخ پدر #شهید می‌ترسیدم، پدر بودم با
♥️شب 🌙شد منطقه خیلی واطرافمون بود و هنوز انجام نشده بود حسین نظری لوح پستی نوشت ساعت پست من هم 2- 3 شب بود، پست قبل منم بود، من خوابم برد بیدارشدم دیدم ♥️به بابک گفتم چرا منو نکردی پست بدم⁉️ گفت نداشت بیدار بشی من خودم جای شماهم پست دادم، گفتم آخه این چه کاری بود گفت من خودم داشتم با خودم درد میکردم و راز و نیاز میکردم و حرف میزدم و زمان هم گذشت با این که حواسمم به اطراف بود، ♥️بنده خدا بابک نوری از نشون داد و تو اون هوای حمص و بوکمال که وحشتناک سرد بود منو خودش کرد... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh