eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 که کرد برای زائران مزارش دعا🤲 می کند 🔹️ هر کسی به قطعه ۵۰ بهشت برود یک سری هم به مزار⚰ مدافع حرم سجاد زبرجدی میرود، که در وصیت نامه✍ خویش قول داده برای زائرانش دعا کند🤲 🔹️ بخشی از وصیتنامه:👌 شما چهل روز دائم باشید خواهید دید که درهای رحمت😘 چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.😢 🔹️ های واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز میشود👌 🔹️ سوره را هر شب🌚 یک مرتبه بخوانید🗣، خواهید دید که چگونه فقر 🙇‍♂ از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم،🙏 بعد از یومیه دعای فراموش نشود و تا نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا منتظر دعای خیر شما است.👌 🔹️ اگر درد دل داشتید🖐 و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر 😎 به لطف خداوند حاضر 🙋‍♂ هستم. من منتظر همه شما هستم👌. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شود. خداوند سریع الاجابه است. پس اگر می خواهید این 🤲 را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. خواندن و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکن ❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 بهار پس از سیصد و شصت و پنج روز🗓دوباره خود را رسانده بود تا جامه نو به بپوشاند ، غبار خستگی😞از دل ها بزداید و شاید هم آمده بود تا رسیدن مهمان کوچکی را بدهد😍. 🍃 که وجودش مقدمه و نسل های بعد است. مقدمه ای برای و ساختن آینده ای برای آنها که قرار است راوی این مقاومت باشند.💪 🍃 و شاید وجود هم ، همان مژده ای بود که بهار قاصدش است🎉 و پای این قاصد هنوز به حریم دل اهل نرسیده که بذر امید در قلبشان جوانه زده و به نشسته بودند. 🍃و ثمره درخت امیدشان بود که از ابتدا آب و گلش را با به محبوب آمیخته بودند و در کالبدش روحی❤️ به وسعت آسمان و گرمای خورشید دمیده بودند.👌 🍃 همین وسعت روح گرمابخشش بود که خویش را در لباس👕 و راه و رسم ایشان جست. پس هم به رسم خوب کردنش او را عشق نوشاند و جشن ملبس شدنش را در محضر بهشتیان بر پا کرد.😊 🍃 و امروز اگر بود بیست و ششمین بهار عمر خویش را تماشا میکرد. خوشا به حالش که اکنون سال است ملکوتیان جشن میلادش را برگزار می‌کنند 🎊 ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسب سالروز تولد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به نام خالق قلم که جان و احساس بخشید به این موجود بی‌جان و همواره اعجاز آن را پیش چشم بشر نمایان کرد. که همین قلم وصف حال میکرد برای مخلوقات ، از جامانده ها می‌گفت که روزی دل به دل آسمانی ها دادند ، همره آنان شدند ولی افسوس هنوز اندازه نبودند و راه ها باید می‌پیماییدند تا به مقصد برسند. 🍃امروز هم قلم وصف حال مسافری جا مانده میگوید و بر سینه کاغذ حک میکند: *"رفته بود، سفرش مهیا بود" "یادش بود آتش و دود" "یادش بود وقت موعود" ولی اینجا خط پایان نبود که فصل آغاز بود برای پر کشیدن، برای همراه شدن. 🍃آن رو‌ز پرواز لاله ها را به خاطر سپرد یادش ماند که لاله ها بال داشتند تا فراسوی اوج پرواز کردند *و هادی تنها در زمین ماند. شاید همین جا ماندن مصلحتی بود برای آنکه بماند، بهر از حریم ، چرا که از دوردست ها صدای هل‌من‌ناصرٍیَنصُرِنی به گوش میرسید، از شام و عراق ندایی آمیخته با شیون زنان، فریاد کودکان و رجز خوانی دشمنان. 🍃و هادی رزم جامه به تن کرد و شد یکی از همان هزاران مسافری که یا جا مانده بودند یا تازه قصد سفر کرده بودند که هرکدام به طریقی به مقصد رسیدند، هادی هم به طریقی... 🍃با پیکری پاره پاره و بی سر و کفتارانی که بوی به مشامشان رسیده بود همسرش قصه ام وهب را یادآور شد و گفت نخواهم گذاشت حتی ریالی به جیب ها برای پس گرفتن پیکر پاک شهیدم برود، روا نیست آنچه برای خدا داده‌ایم پس گیریم. 🍃و حالا شش سال است که این قصه یادآوری می‌‌شود و هزاران هادی دیگر از این راه حیات می‌یابند🕊 *برگرفته از شعر خود شهید ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۴۰ 📅تاریخ شهادت : ٣۱ فروردین ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ٣۰ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شهرستان شوشتر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•.¸¸.•✫🌺 ✫•.¸¸.🌷.¸¸.•✫ 🌺 ✫•.¸¸.• 🌷 ☘️ذره ای نداشت. دوست داشت که گمنام زندگی کند و گمنام بماند. نفر اول در بود. 🎤مکالمات و مصاحبه ایشان با تلویزیون🖥 و رسانه ها📲وجود نداشت فقط در حد يكی دو مورد بود. 📝 خيلی اهل كردن🗒 نبود. و هدفش فقط این بود که کارها برای باشد.😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨بسم الله الحبیب 🍃 در دوران نوجوانی بود که پیروز شد، احلی من العسل گویان راهی جبهه ها شد. برای امر ولی، درسش را رها کرد. 🍃مادرش نگران آینده اش بود و او را به درس نصیحت می کرد. اما، عاشقانه او را از ها صدا می کرد. 🍃 محمدرضا خودش را مانند دیگر نوجوانان، مخفیانه به جبهه رساند شب قبل از اعزام برای انکه پیدایش نکنند در خانه عمویش می خوابد و فردا مسافر دیار می شود. 🍃امتحانش را خوب می دهد و نمره شهادت می گیرد. اردیبهشت ماه سال ۶۱ بر عصر برخورد ترکش های خمپاره به خیل لشگر پرکشید. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۴٣ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خرمشهر 🥀مزار شهید : گلزار شهدای ماهشر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 همیشه دو چیز را رشک می برده ام که آن هر دو‌ را تو انگار جوری ربوده ای که حتی سهمی هم علی القاعده نباید برای چون منی باقی می ماند. یکی گمنامی در عین پر کامی و دیگری گمشده بودن. 🍃فرمانده بودن در ما یعنی فرمانده جنگ بودن و البته در چشم همگان نبودن. کیست که نداند فرمانده جنگ بودن در جبهه حق چه اوج والایی است در آسمان قرب الهی و چقدر زیباست اینگونه دور از چشم همه غرق در آغوش بودن. تو اینگونه بودی! 🍃 شاید آن و رشک دومم که تو آن را هم خیلی شیرین در دست گرفتی نتیجه همین گمنامی در عین پرکامی بود، آنسان که آنقدر دور از چشم اغیار در آغوش خدا ماندی و سینه در سینه خدا فرو بردی که دیگر اراده خدا بر این قرار گرفت که نام تو را با عنوان «عاشقی بی بدیل» فریاد بزند و شهادت را که معشوق اولیائش بود بر خلاف قاعده دنیا که همیشه در پی معشوق است، دنبال تو فرستاد! 🍃 و اینگونه شد که سالها پس از بی نامی و گمنامی، تبارک و تعالی تو را با نام روی دست گرفت تا حتی کسانی مانند من نیز کمی از قدر تو را فهمیدیم و هر وقت نام زیبایت را « شهید علی هاشمی » شنیدیم، بی اختیار در مقابلت سر فرود آوردیم و شدیم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱٣۶٧ 📅تاریخ انتشار : ۴ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : اهواز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃بسم رب الزهرا 🍃از کودکی مشق های زیادی را تمرین کردیم. بزرگتر اما که شدیم، حتی دیگر املای مشق را یادمان نمی آمد و ما فارغ از این بودیم که باید در سراسر زندگیمان مشق را به تمرین بنشینیم. بندگی برای او. این باید مشق شب هر روزمان می بود اما نشد ... 🍃به جایش خوب یادمان ماند تا تمرین کردیم را؛ در حالی که مضحک است، بدبخت خواندن آدمیان را. چرا که صدف، خود را نگون بخت نمیداند. شاید بگویی تو از بدبختی چیزی جز مترادف نمیدانی... 🍃اما من به چیزی میگویم ، که والاتر از ثروت است. حال آن چیست؟ گوهر است که آن را به ما ارزانی داشته و به خزانه داری آن، صدف جسم ما را گماشته است😌 🍃به این فکر کن که این گوهر تکه ایی از روح است. خدایی با آن همه عظمت، چه بخشنده است که روح خود را در جسم ناچیز آدمیان قرار داده و اینک آدمی باید رسم امانت داری را به جا آورد. ما مانند کودکی است که میزند و خواسته ایی را طلب میکند تقرب به خدا را میخواهد اما ما با خفه اش میکنیم و نمیذاریم به آن چیزی که میخواهد برسد . 🍃اما نباید چشم پوشی کرد از امانت دارانی که بی وقفه و روز در تلاش اند تا روحشان را به نزدیک تر کنند❤️ 🍃روح ما به "ساده زیستن" نیاز دارد تا وابسته تجملات نشود چرا که اگر بشود، میشود مادی گرا... روح ما به " مطالعه "نیاز دارد، به " محبت و صداقت ". به "آگاهی".. و شاید او مصداق برای حرف هایم باشد. میدانی او میگفت هر چقدر برای تحصیل کنید، بازهم کم است... 🍃 شاید او آگاهی را درک کرده بود. شاید او بی نیاز تقرب یافت... به راستی روح ما چگونه پیش معبودش باز میگردد؟! آیا دار های خوبی بوده ایم؟! آیا نیاز های روحمان را برطرف کرده ایم؟! آیا آسیب زده ایم به روحمان یا پرورشش داده ایم؟! آیا.... 🌷 ✍️نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۵۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ 📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای البرز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بیانات ساعاتی قبل از : "هر گاه مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر👤 بماند باید همان یک نفر کند و اگر فرمانده شما شد🌷 نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان👹 است فرمانده اصلی ما، و امام زمان(عج)❣ است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما هستیم برای بردن شما به میدان جنگ وظیفه ما مقاومت✊ تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است." 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت میکند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر برای چه بوده است !. . راوی: . 🌺به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۰( ۲ مه ۱۹۹۱) . 📅تاریخ شهادت : ۲۸ دی ۱۳۹۳(۱۸ ژانویه ۲۰۱۵) . 📅تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۴۰۰ . 🥀مزار شهید : روضه الشهیدین ضاحیه جنوبی بیروت . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🍃شاعر چه زیبا می‌گوید : زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست، هر كسي خود خواند و از صحنه رود، صحنه پيوسته بجاست، خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به یاد.(ماجد) 🍃و تو چه زیبا صحنه ی زندگی‌ات را ترسیم کردی. زندگی تو چه خرم نغمه ای بود که در به ابدیت پیوست❣ 🍃عباس کریمی، بی ادعا و فروتن، فرماندهی که ابتکار عملش بعثی‌اش را هراسان میکرد، و چه لایقی در تمام صحنه های نبرد بود. الحق و الانصاف عباسی برای زمان خویش بود. 🍃شهـــیدی که گرمای محـبتش چون نـــوری، قلب‌ها را می‌کرد و همین ویژگی بارز اخلاقی‌اش بود که همگان مجذوب او می‌شدند😌 🍃تقربش به ، او را عاشقانه خرید. آری چه نیک حقیقت و هدف الهی را درک نمود و برای حقیقت کرد و جان داد. 🍃و اینک ای شهید، تو به سفری ابدی رفته‌ای، سفری به سمت محبوب همیشگی‌ات. حقا که باید به درود فرستاد، درود فرستاد که چنین فرزندی تربیت کردند. فرزندی که برای دفاع از حق، لحظه ای از پای ننشست🌹 🍃شهید عباس‌کریمی در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ به یاران آسمانی‌اش پیوست. براستی که چنین پروازی میانه میدانم آرزوست... 🍃بقول : ای شهید! ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش. آری ما را از این منجلاب بیرون کش😔 ♡اللهم الرزقنا الشهادت فی السبیلک♡ 🌺به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱ اردیبهشت ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت: ۲۴ اسفند ۱۳۶۳. عملیات بدر 🥀 مزار شهید : قطعه ۲۴بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 بهار پس از سیصد و شصت و پنج روز دوباره خود را رسانده بود تا جامه نو به طبیعت بپوشاند ، غبار خستگی از دل ها بزداید و شاید هم آمده بود تا نوید رسیدن مهمان کوچکی را بدهد. 🍃 مهمانی که وجودش مقدمه و نسل های بعد است. مقدمه ای برای و ساختن آینده ای برای آنها که قرار است راوی این مقاومت باشند. 🍃 و شاید وجود هم ، همان مژده ای بود که بهار قاصدش است و پای این قاصد هنوز به حریم دل اهل خانه نرسیده که بذر امید در قلبشان جوانه زده و به انتظار نشسته بودند. 🍃و ثمره درخت امیدشان فرزندی بود که از ابتدا آب و گلش را با به محبوب آمیخته بودند و در کالبدش روحی به وسعت آسمان و گرمای خورشید دمیده بودند. 🍃 همین وسعت روح گرمابخشش بود که سعادت خویش را در لباس و راه و رسم ایشان جست. پس هم به رسم خوب کردنش او را شهد عشق نوشاند و جشن ملبس شدنش را در محضر بهشتیان بر پا کرد. 🍃 و امروز اگر بود بیست و ششمین بهار عمر خویش را تماشا میکرد. خوشا به حالش که اکنون شش سال است ملکوتیان جشن میلادش را برگزار می‌کنند 🎊 ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱٣٧۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱٣٩۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امیدیه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به نام خالق قلم که جان و احساس بخشید به این موجود بی‌جان و همواره اعجاز آن را پیش چشم بشر نمایان کرد. که همین قلم وصف حال میکرد برای مخلوقات ، از جامانده ها می‌گفت که روزی دل به دل آسمانی ها دادند ، همره آنان شدند ولی افسوس هنوز اندازه نبودند و راه ها باید می‌پیماییدند تا به مقصد برسند. 🍃امروز هم قلم وصف حال مسافری جا مانده میگوید و بر سینه کاغذ حک میکند: *"رفته بود، سفرش مهیا بود" "یادش بود آتش و دود" "یادش بود وقت موعود" ولی اینجا خط پایان نبود که فصل آغاز بود برای پر کشیدن، برای همراه شدن. 🍃آن رو‌ز پرواز لاله ها را به خاطر سپرد یادش ماند که لاله ها بال داشتند تا فراسوی اوج پرواز کردند *و هادی تنها در زمین ماند. شاید همین جا ماندن مصلحتی بود برای آنکه بماند، بهر از حریم ، چرا که از دوردست ها صدای هل‌من‌ناصرٍیَنصُرِنی به گوش میرسید، از شام و عراق ندایی آمیخته با شیون زنان، فریاد کودکان و رجز خوانی دشمنان. 🍃و هادی رزم جامه به تن کرد و شد یکی از همان هزاران مسافری که یا جا مانده بودند یا تازه قصد سفر کرده بودند که هرکدام به طریقی به مقصد رسیدند، هادی هم به طریقی... 🍃با پیکری پاره پاره و بی سر و کفتارانی که بوی به مشامشان رسیده بود همسرش قصه ام وهب را یادآور شد و گفت نخواهم گذاشت حتی ریالی به جیب ها برای پس گرفتن پیکر پاک شهیدم برود، روا نیست آنچه برای خدا داده‌ایم پس گیریم. 🍃و حالا شش سال است که این قصه یادآوری می‌‌شود و هزاران هادی دیگر از این راه حیات می‌یابند🕊 *برگرفته از شعر خود شهید ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۴۰ 📅تاریخ شهادت : ٣۱ فروردین ۱٣٩۴ 🥀مزار شهید : شهرستان شوشتر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh