#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مصطفی_چمران
#تحصیل
#مبارزه
🌷 زندگی چیزی جز مبارزه نیست
🌿 بورس گرفت. رفت آمریکا. بعد از مدّت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی و مذهبی. خبر کارهایش به ایران میرسید. از ساواک، پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمیدهیم که برود علیه ما مبارزه کند.»
پدر گفت: «مصطفی عاقل و رشیده. من نمیتونم در زندگیش دخالت کنم.»
بورسش را قطع کردند. فکر میکردند دیگر نمیتواند درس بخواند، برمی گردد.
🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_باکری
#مدیریت_انقلابی
#تواضع
#تعهد
🌷 بندهی خدا، نه بندهی نام و عنوان
🌿 داشت کاغذ پارهها و آشغالها را از اطراف ساختمان جمع میکرد و به درون بشکهای میریخت. گفتم: «مگر اینجا نیروی خدماتی نیست؟ تو چرا این کار رو میکنی؟» تبسمی کرد و گفت: «چه فرقی میکنه؟ آنها بسیجی هستند، ما هم بسیجی هستیم.» بهش گفتم: «من خودم را به شما معرفی کرده ام؛ ولی شما هنوز اسمت را به من نگفته ای!» گفت: «اسم من به چه درد تو میخوره؟ من کوچیک همهی شما هستم!» چند روز بعد جلسهای در ستاد بود. تا دیدمش جلوتر رفتم و گفتم: «پسر، تو اینجا چی کار میکنی؟ مثل اینکه با کله گندهها نشست و برخاست میکنی ها...؟!» همین طور که با او صحبت میکردم، یکی از پشت سر پیراهنم رو کشید. حمید بود گفت: «حسن! خیلی بده... بیا این طرف. چی کار میکنی؟» گفتم: «مگر چی کار میکنم؟.. با این بسیجی رفیقم.میخوام بدونم که اینجا چه کار میکنه.» گفت: «حسن! تو مگه او را نمیشناسی؟» گفتم: «خب نه!» گفت: «تو چطور فرماندهی لشکر عاشورا رو نمیشناسی؟ او آقا مهدی باکریه.» خشکم زده بود. در این مدت، طوری رفتار کرده بود که هر کس دیگری هم به جای من بود متوجه نمیشد که او فرماندهی لشکر است.
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_زین_الدین
#مدیریت_انقلابی
#ادب
🌷 آراسته به زینت ادب
🌿 می دانستم پایش تازه مجروح شده بود و درد میکرد. اما تمام جلسه را، دو زانو نشست. تکان نخورد.
🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مصطفی_چمران
#تحصیل
#مبارزه
🌷 در بطن حادثهی 16 آذر 1332
🌿 مصطفی و قندچی و بزرگ نیا جلوتر از همهی دانشجویان ایستاده بودند، دستور شلیک صادر شد. مصطفی را که زخمی شده بود، به دنبال خودم کشیدم. همان شب خبر رسید که شریعت رضوی، بزرگ نیا و قندچی شهید شده اند. مصطفی از زورِ عصبانیت مقالهای مفصِّل در مورد آن روز نوشت و این مقاله، بعدها در نشریهای بنام 16 آذر در آمریکا منتشر شد.
🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_باکری
#مدیریت_انقلابی
#تواضع
🌷 بندهی خدا، نه بندهی نام و عنوان
🌿 بچهها مشغول خالی کردن کیسههای برنج از کامیون بودند، حاج قدیر بسیجی تازه وارد را که دید،گفت: «چرا وایسادی و بِرّ و بِرّ من رو نگاه میکنی؟ بیا لااقل یک کاری بکن تا زودتر کلک کار کنده بشه.» بسیجی تازه وارد گونیها را که حمل کرد. قفسهی سینه و استخوان کتفش به شدت میسوخت؛ آخه قبلاً تیر و ترکش خورده بود. حاج قدیر با دیدن جوان که در حال بردن آخرین گونی بود، او را با دست به مسئول تدارکات که تازه آمده بود نشان داد و گفت: «این بسیجی تازه وارد خیلی خوب کار میکنه، اگه میشه اون رو به قسمت ما بدین». مسئول تدارکات با دیدن آن بسیجی ناگهان دهانش از تعجب باز ماند. بلافاصله به طرف او دوید و فریاد زد: «آقا مهدی این جا چه کار میکنی؟!» آقا مهدی به طیب اشاره کرد که ساکت باشد. طیب رو به قدیر و بچهها کرد و پرسید: «شما چطور فرمانده لشکرتان را نمیشناسید؟» قدیر و بقیه هاج و واج ماندند. قدیر سرش را پایین انداخته بود. آقا مهدی صورت قدیر را بالا آورد و صورتش را بوسید و با همه خداحافظی کرد.
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_زین_الدین
#زندگی_مشترک
🌷 احترام به همسر
🌿 همسر شهید: همه دور تا دور سفره نشسته بودیم؛ پدر مادر مهدی، خواهر و برادرش، رفتم توی آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم. دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذا یش نزده تا من بیایم.
🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مصطفی_چمران
#تحصیل
#مبارزه
🌷 بازتاب قیام 15 خرداد در واشنگتن
🌿 پس از کشتار 15 خرداد، شاه در سال 1343 به آمریکا سفر میکند. تظاهراتی در مقابل محل اقامت او در واشنگتن برگزار میشود که مصطفی نقش فعّالی در شکل گیری آن دارد. این تظاهرات به درگیری منجر میشود و عدّهی زیادی از دانشجویان، از جمله مصطفی مضروب میشوند.
🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_باکری
#مدیریت_انقلابی
#تواضع
🌷 مهندس بیادعا
🌿 با طرح مهندسهای سپاه، که میخواستند آب را از پایین ارتفاع به بالا برسانند، زیاد موافق نبود. مهدی میگفت: «نمی شود. این پمپ قدرت ندارد. باید یک مخزن دیگر گذاشت.» مهندسها گفتند: «شما از این کارها چی میفهمی؟» مهدی گفت: «راستش هیچی. فقط کارگری کرده ام، مکانیکی کرده ام، تجربه دارم، میدانم این کار شما شدنی نیست.» آخر هم این طرح عملی نشد.
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_زین_الدین
#مدیریت_انقلابی
#خوش_اخلاقی
🌷 صاحب اخلاق نیکو
1️⃣ بچّههای زنجان فکر میکردند، با آنها صمیمی تر است. سمنانیها هم، اراکیها هم، قزوینیها هم.
2️⃣ امکان نداشت امروز تو را ببیند، و فردا که دوباره دیدت، برای روبوسی، نیاید جلو. اگر میخواستی زودتر سلام کنی باید از دور، قبل ازاینکه ببیندت، برایش دست بلند میکردی.
🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مصطفی_چمران
#تحصیل
#مبارزه
🌷 دامنهی فعالیتهای انقلابی چمران
🌿 دانشجویان ایرانی در داخلِ عبادتگاه مقرِّ «سازمان ملل متحد» در شهر واشنگتن متحصِّن میشوند و دست به اعتصاب غذا میزنند. به نامهای بر میخورم که مصطفی در آغاز آن نوشته است: «با آخرین رمقْ این سطور را مینویسم...»
🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_باکری
#مدیریت_انقلابی
#تعهد
🌷 وقف جنگ
1️⃣ یواشکی از بیمارستان زدیم بیرون. توی راه سینهاش را فشار میداد. معلوم بود هنوز جای تیر خوب نشده. بهش گفتم: «این جوری خطرناکه ها. بیا برگردیم بیمارستان.» گفت: «راهت رو برو. شاید به مرحلهی دوم عملیات رسیدیم.»
2️⃣ با آقا مهدی جلسه داشتیم. شروع کرد به صحبت کردن. یک کم که حرف زد، صداش قطع شد. اول نفهمیدیم چی شده، دقت که کردیم، دیدیم از زور خستگی خوابش برده. چند دقیقه همان طور ساکت نشستیم تا یک کم بخوابد. بیدار که شد، کلی عذر خواهی کرد و گفت: «سه چهار روزی میشه که نخوابیده ام.»
3️⃣ از قایق که پیاده شد، دیدم چیزی همراهش نیست؛ نه اسلحه ای، نه غذایی، نه قمقمه ای؛ فقط یک دوربین داشت و یک خودکار. از شناسایی میآمد. پرسیدم: «چند روز جلو بودی؟» گفت: «گمونم چهار پنچ روز.»
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_زین_الدین
#مدیریت_انقلابی
#محبوبیت
🌷 محبوب نیروها
1️⃣ وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیّه انگار زلزله شد. کسی نمیتوانست جلوی بچّهها را بگیرد. توی سر و سینه شان میزدند. چند نفر بیحال شدند و روی دست بردنشان.
2️⃣ یک روز زین الدّین، با هفت هشت نفر از بچّه ها، میآمدند خط. صدای هلیکوپتر میآید. بعد هم صدای سوت راکتش. بچّه ها، به جای اینکه خیز بروند، ایستاده بودند جلوی زین الدین. اکثر شان ترکش خورده بودند.
3️⃣ عصبانی بودم. رفتم پیش آقا مهدی وگفتم: «تمومش کنین. نیروها خسته ن. پنجاه روز میشه مرخصی نرفته ن، گرفتارن.» گفت: «شما نگران نباشین. من براشون صحبت میکنم.» توی میدان صبحگاه جمع شان کرد و بیست دقیقه برایشان حرف زد. یک ماه ماندند. عملیّات کردند. هنوز هم روحیّه داشتند. بچّه ها، بعد از سخنرانی آن روز، تو اردوگاه، آن قدر روی دوش گردانده بودنش که گرمازده شده بودند.
🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq