به قول حاج آقا
توی یک محیط اداری ، هزار نفر هم که پای برگهت رو امضا بزنن اعتبار نداره . مگر اینکه اون آدم اصلیِ ، اونی که رئیسه ، مهر و امضاش رو خرجِ کاغذهات بکنه .
توی این شبهاهم ، نکنه غافل بشی و بگردی دنبال رضایتِ غیر ... اونی که باید پایِ برگه سرنوشت و عاقبت بخیریت رو امضا بکنه امامزمانه :)!!!!!
#شب_قدر
شبیه دخترکِ کوچکِ تنهایی
که داغِ پدر دیده و در کنجِ خانه زانویِ غم بغل گرفتهست و موهای آشفته اش را دور انگشتان نازکش میپیچد و میپیچد و میپیچد و صدای قلبش را واضح میشنود. مستأصل و حیرانم.
من روایتِ زینب را در هنگامهی از دست دادنِ پدر نخواندهام! شرح حال حسنین را نمیدانم ولیکن تا مغزِ استخوانم میسوزد وقتی که به یک عمر مظلومیتِ علی ع میاندیشم...
اصلا شبِ بیست و یکم مگر روضه میخواهد؟ مگر شرح و قصه و مرثیه ميخواهد؟ آدمی اگر دل داشته باشد و عاشقی بداند بی مقدمه چشمانش قطره قطره اشک میریزند.
نه فقط چنین شبی که علی ع را مردمِ بی بصیرت یک عمر به شهادت رساندند.
شهادت
مولایمان علی، کسی که پدرِ خاک بود و عزیز ترینِ پیامبر ص را تسلیت عرض میکنم :)
#طلبهیجوانِحزباللهی
#شهادت_امام_علی
#شب_قدر
نمیدانم چندساله بودم که برای اولین بار فهمیدم عاشقم. اما هرچه به یاد دارم از این عشق، متصل به قدیم الایام و دوران کودکیام میشود. یعنی انگار همان روز تولدم این عشق را فهمیدم و با همین محبت عمیق قد کشیدم. امشب وقتی کنج مسجد نشسته بودم و با یا علی گفتن های مداوم اشک میریختم، به سال سختی فکر میکردم که دارد به پایان میرسد. سالی که همهاش از دست دادن بود.
و انگار شب قدر میآید که تمام این غمهای کهنهی ریشه کردهی سخت و جان فرسا را از دل آدمی بشوید و ببرد.
حالا انگار کمی سبک تر از تمامِ این ۳۶۵ روزِ به سر رسیده ام. و چه سالیست سالی که با محبت و عشق به مولا علی شروع بشود و عهد های عارفانه در آن شکوفه بزند ....
#بانویِطلبهیِدهههشتادی
#شب_قدر | #عید_علوی