شبیه دخترکِ کوچکِ تنهایی
که داغِ پدر دیده و در کنجِ خانه زانویِ غم بغل گرفتهست و موهای آشفته اش را دور انگشتان نازکش میپیچد و میپیچد و میپیچد و صدای قلبش را واضح میشنود. مستأصل و حیرانم.
من روایتِ زینب را در هنگامهی از دست دادنِ پدر نخواندهام! شرح حال حسنین را نمیدانم ولیکن تا مغزِ استخوانم میسوزد وقتی که به یک عمر مظلومیتِ علی ع میاندیشم...
اصلا شبِ بیست و یکم مگر روضه میخواهد؟ مگر شرح و قصه و مرثیه ميخواهد؟ آدمی اگر دل داشته باشد و عاشقی بداند بی مقدمه چشمانش قطره قطره اشک میریزند.
نه فقط چنین شبی که علی ع را مردمِ بی بصیرت یک عمر به شهادت رساندند.
شهادت
مولایمان علی، کسی که پدرِ خاک بود و عزیز ترینِ پیامبر ص را تسلیت عرض میکنم :)
#طلبهیجوانِحزباللهی
#شهادت_امام_علی
#شب_قدر