کوفیان
اهل شعر و نثر و ادبیات بودند و قافیه به قافیه ، عجایب میسرودند .
گمان میکنم در نوشتنها و سرودنها ، مبتلایِ حسین بودند و ستایشگرِ دینِ محمد ص .
در نامه نگاری ها خوش ذوق ترینِ آدمیان بودند و در شرح احوالات ، متبحر ترینِ نویسندگان .
اما در آخرِ قصههای نا نوشتهشان ، همانها که نیکوترین را میگفتند ، در سپاه یزدید و مقابل حسین بن علی ایستادند و شمشیر کشیدند .
زیرا نورانیتِ جملات و نثرهایشان در قلبهای چرکین و خیانتکارشان ، نفوذ نکرده بود .
مبادا اهالی قلم ، اهالی هنر و متفکرانِ جامعهی اسلامی ، چنان کوفیان فقط به نوشتن مشغولیت یابند و پشت ولایت را که پرچمدارِ اسلام است ، خالی کنند .
حرفها و نقلها و نثرها و شعرها ، پس از صفحهی کاغذ باید بر صفحهی روزگار جاری شوند !.
بنایِ عشق . . .
پابَرجاست ، چه باهجران ، چه بیهِجران که هِجران هم به جانِ تو زِ عشقِ تو نمیکاهَد
آقایِ امام حسین (:
✍🏻 #شیخ_مجنون
#حسین_جان | #نویسندگی
رادیو دعوت بود.
از وقتی دیدمش نشسته بود پشت میز و مدام داشت مینوشت و کلمات را کنارهم قطار میکرد؛ با شوق به او گفتم که در مجازی دوره نویسندگی برگزار کردهام و خواستم طبق معمول گزارش بدهم که دارم اهدافم را با حمایت همسرم دنبال میکنم.
در جوابم گفت : قلم، قداست دارد و از خبر مهمتر است. باید انصاف را در نظر بگیریم و صادقانه قلم بزنیم. باید بلندگوی نظام و اسلام و مملکت و انقلاب باشیم .
پ.ن: هدفمون از نویسندگی یادمون نره.
#نویسندگی | #رسالت
@Sheikh_Alii
وقتی کتاب میخوانم
دنیای اطرافم را بیش از پیش واکاوی میکنم تا ریزترین نکاتِ خارقالعاده را کشف کنم.
وقتی کتاب میخوانم؛ آدم ظریفتری هستم و قدم هایم را با ملاحظه برمیدارم. خطر برای من عملی غیرممکن است.
وقتی کتاب میخوانم آدمِ بزرگتری میشوم و دیگر توجهی به سن و سالِ شناسنامهای ندارم. برای هر انتخابم استدلالی دارم و به بهانهی جوانی هر اشتباهی را مرتکب نمیشوم..
وقتی کتاب میخوانم دیگر ظاهر آدمها برایم اهمیتی ندارد و گوشهایم تیز میشود به حرفهایشان تا ببینم در فکرشان چه میگذرد؟ من آدمها را بر اساس کلامشان قضاوت میکنم نه ظاهر گول زنندهشان
.وقتی کتاب میخوانم آدم بهتری هستم.
✍🏻 طلبهیجوانِحزباللهی
#کتاب | #نویسندگی
@Sheikh_Alii
من نویسندهام
کسی که میتواند خوب بنویسد.
تعریف سادهاش البته این است .
ولیکن اگر بخواهم طبق قوانینِ دنیای ادبیات برایتان شرح دهم، نویسندگی یعنی بتوانی تمامِ خیالاتِ مبهم ذهن را به کلماتی قابل فهم درآوری و برای آنکه از هجوم کلمات و جملات، جانت از بدنِ کم ظرفیتِ دنیاییات سرازیر نشود روز و شب بنویسی.
نویسندگی یعنی مینویسی، نه برای آنکه تو را بخوانند. مینویسی نه برای آنکه تو را ببینند. مینویسی چون عاشقی و احساساتی را در طول زندگی تجربه کرده ای که کمتر کسی میتواند آن احساساتِ عمیق را لمس کند.
من مینویسم
و از میان تمام نوشتههایم
تنها بخش کوچک و محدودی از آن را به دیدگان مخاطب میرسانم. مابقی دستنویسهایم همیشه در کنجی از خانه خاک میخورد. هرازچندگاهی خودم به رسم رفاقتی که با دفترهایم دارم به سراغشان میروم و صفحاتی را که با کلمات و جملات پر کرده ام برای چندمین بار میخوانم.
و همین برای من کافیست.
روزگاری هم میشود که کتابهای من دست به دست در میان مردم میچرخد. میخوانند و کیف میکنند و قلبشان به تپش میافتد. در آن روز دیگر فرقی نمیکند که من باشم یا نباشم. زیرا که حیاتِ یک نویسنده تا زمانی پابرجاست که نوشتههایش خوانده شود. پس من تا ابد خواهم بود اگر صفحاتِ دفترم روزگاری مخاطب داشته باشد.
#نویسندگی