eitaa logo
شِیخ .
10.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
132 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Modir_sheikh تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
ترس ، ریشه در قلبِ بی ریشه دارد . و قلبی که ریشه در خاکِ فطرتِ پاکِ انسانیت ندوانده باشد ، چنان مردی بدون سلاح ، در مقابل لشگری مجهز خواهد بود . . ‌. ! ترس است ، بغض است ، فسادِ درونی و انحرافِ فکر است که آدمی را تا مرزِ حیوانیت می‌کشاند ‌. همین است که امروز محمد صادقی را در قابِ کوچکِ تلفن‌های همراه نظاره میکنیم و با خود می‌گوییم : چرا انسانِ نسبتا موفقی سرنوشتی چنین نفرت انگیز دارد ؟ آدمیزاد ، زنده به امید است و امید متصل به اعتقادات درونیِ انسان‌است . نمی‌توان از کسانی که اعتقادِ پوچ و بی ریشه دارند توقع داشت در رفتارشان ثبات داشته باشند . از ترس و واهمه‌ی محمد صادقی ، از دوگانگی حرفهایش ، از بی عفتیِ رفتارش و از بی ثباتی جملاتش ، تعجب نکنید . کسی که خویشتن را محور قرار دهد ، دست آخر با دستان خودش ، خویشتن را به سرنوشتی ناگوار می‌کشاند . ✍🏻 |
‌ کوفیان اهل شعر و نثر و ادبیات بودند و قافیه به قافیه ، عجایب می‌سرودند . گمان می‌کنم در نوشتن‌ها و سرودن‌ها ، مبتلایِ حسین بودند و ستایشگرِ دینِ محمد ص ‌‌. در نامه نگاری ها خوش ذوق ترینِ آدمیان بودند و در شرح احوالات ، متبحر ترینِ نویسندگان . اما در آخرِ قصه‌های نا نوشته‌شان ، همان‌ها که نیکوترین را می‌گفتند ، در سپاه یزدید و مقابل حسین بن علی ایستادند و شمشیر کشیدند . زیرا نورانیتِ جملات و نثرهایشان‌ در قلب‌های چرکین‌ و خیانت‌کارشان ، نفوذ نکرده بود . مبادا اهالی قلم ، اهالی هنر و متفکرانِ جامعه‌ی اسلامی ، چنان کوفیان فقط به نوشتن مشغولیت یابند و پشت ولایت را که پرچمدارِ اسلام است ، خالی کنند . حرف‌ها و نقل‌ها و نثر‌ها و شعرها ، پس از صفحه‌ی کاغذ باید بر صفحه‌ی روزگار جاری شوند !. بنایِ عشق . . . پابَرجاست ، چه باهجران ، چه بی‌هِجران که هِجران‌ هم به جانِ تو زِ عشقِ تو نمی‌کاهَد آقایِ امام حسین (: ✍🏻 |
‌‌ [ کربلا و وصال ، ماندن و فراق ] گاهی گمان میکنی ، دلتنگی اگر به وصال برسد ، نمایانگرِ عشق و محبت است . ولیکن ، حقیقت چیز دیگری‌ست . گاهی ماندن در غربت و فراق از یار ، رسالت است و اهمیت آن از وصال بیشتر ..! اگر ماندی و در آتش عشق سوختی ، حساب است . و اگر وصال را بر فراقِ با درد ترجیح دادی ، متظاهر به عشق هستی و نه عاشقِ واقعی . مسلم ، رفتن را بر ماندنِ در کنار حسین ع ترجیح داد . چراکه رسالتِ او در آن زمان این بود . و سرپیچی از فرمانِ مولا ، تا زمانی که او مدعای احساس عشق بود ، جایز نبود . کمیل و مالک اشتر ، فراقِ مولا علی ع را تحمل کردند زیرا که رسالتشان در آن زمان دوری از یار بود و مسائلی دیگر . امروز هم ، ماجرا همین است . طلاب ، مبلغینِ دین مقدس اسلام ، باید به آنچه رسالتشان است بيانديشند . چه بسیارند شهر ها و روستاها و مساجد و محافلی که خالی از حضور روحانیونِ مبارز هستند . کسانی که دردِ دین داشته باشند و بخواهند نور را به زندگانی بشر وارد کنند . حالا که روزها و شبهایمان وقفِ حسین بن علی ع ست . حالا که چشم‌ها گریان و دلها حزین است . هنگامه‌ی آن رسیده که طلاب ، جهادگرانه به میدان بیایند و در فراق ، عشق خود را به مولایمان حسین ع ثابت کنند . کربلا و وصال ، ماندن و فراق ... مسئله این است |
‌ ‌ جهانِ امروز عطش دارد . محتاجِ عشق است نفس بالا نمی‌آید بی محبتِ کسی .. مبتلا بودن ، چنان نان و آب ، لازم و ضروری‌ست . میخواهم از خدا ، که مبتلایت کند به کسی چون خودت ، تا نفس تازه کنی و برای لبخند زدن‌هایت دلیلی زیبا و شاعرانه داشته باشی .
‌ آقایِ اباعبدالله الحسین ع آقای عالمین تمامِ تار و پود قلبِ گنهکارم ، احساس شرمندگی می‌کند . شرمنده تر از حر بن يزيد ریاحی که کفش ها را بر گردن آویخت و سرشکسته به سوی شما آمد ... سَیدُ الشهدا شهیدِ راهِ حق آقای من گاهی با خود فکر میکنم چگونه به سمت شما بازگردم‌ ؟ چگونه بارِ گناهانم را برگردنِ شکسته ام بیاویزم و به سمت لشکرتان حرکت کنم ؟ جایی برای این عبدِ ضعیفِ خطاکار در میان آغوش شما وجود دارد ؟ یا حسین ع ای غریب ترین شهیدِ راهِ دین و حقیقت نگاه کن‌. نگاه کن و ببین ... سر تا پایم ، بانگِ پشیمانی به سر داده اند چشم هایم زار می‌زنند و ناله‌ی العفو لحظه‌ای رهایشان نمیکند خاک تمام عالم بر سر این نوکرِ دل خسته برای تمام آن روزهایی که به جای دیدنِ حقیقت وجودی شما ، این دنیای تباه را به نظاره نشست . ای کسی که از پدر و مادرم بیشتر میخواهمش .. ای کسی که تمامِ جان را به فدایش میکنم ... قسم به این شب های تاریکِ دلتنگی قسم به این روزهای داغ فراق و دوری من تاب و تحمل ندارم قدر هزار سالِ نوری ، با خود گناه آورده ام تا به جای آن از شما محبت بگیرم ... ای غریب ترین خوبِ عالم ای نزدیک ترینِ آدمیان به خدا می‌شود همانند حر ، منِ دلشکسته را هم برای سربازی در رکاب خود بپذیرید ؟ می‌شود آخر دفترِ مشقِ پرغلطِ زندگانیِ ام را با امضای شهادت به پایان برسانید ؟ یاحسین ع ای پدرِ مهربانِ تمامِ بندگانِ خدا یا اباعبدالله دستم را بگیر و بگذار دل را رها کنم از محبت به دنیا و وابستگی ها تا برسم به شما و راهِ حق و حقیقت. دلبسته ام کن به شیرین ترینِ لذت ها به مرگِ در جنگ . و من مردِ در حال مبارزه .. مبارزِ راه حسین بن علی ع سربازِ شهید ان‌شاءالله - بامداد‌یکی‌از‌روشن‌ترین‌شبهای‌تابستان |