ترس ، ریشه در قلبِ بی ریشه دارد .
و قلبی که ریشه در خاکِ فطرتِ پاکِ انسانیت ندوانده باشد ، چنان مردی بدون سلاح ، در مقابل لشگری مجهز خواهد بود . . . !
ترس است ، بغض است ، فسادِ درونی و انحرافِ فکر است که آدمی را تا مرزِ حیوانیت میکشاند .
همین است که امروز محمد صادقی را در قابِ کوچکِ تلفنهای همراه نظاره میکنیم و با خود میگوییم : چرا انسانِ نسبتا موفقی سرنوشتی چنین نفرت انگیز دارد ؟
آدمیزاد ، زنده به امید است و امید متصل به اعتقادات درونیِ انساناست .
نمیتوان از کسانی که اعتقادِ پوچ و بی ریشه دارند توقع داشت در رفتارشان ثبات داشته باشند . از ترس و واهمهی محمد صادقی ، از دوگانگی حرفهایش ، از بی عفتیِ رفتارش و از بی ثباتی جملاتش ، تعجب نکنید .
کسی که خویشتن را محور قرار دهد ، دست آخر با دستان خودش ، خویشتن را به سرنوشتی ناگوار میکشاند .
✍🏻 #شیخ_مجنون
#محمد_صادقی | #تلنگر
کوفیان
اهل شعر و نثر و ادبیات بودند و قافیه به قافیه ، عجایب میسرودند .
گمان میکنم در نوشتنها و سرودنها ، مبتلایِ حسین بودند و ستایشگرِ دینِ محمد ص .
در نامه نگاری ها خوش ذوق ترینِ آدمیان بودند و در شرح احوالات ، متبحر ترینِ نویسندگان .
اما در آخرِ قصههای نا نوشتهشان ، همانها که نیکوترین را میگفتند ، در سپاه یزدید و مقابل حسین بن علی ایستادند و شمشیر کشیدند .
زیرا نورانیتِ جملات و نثرهایشان در قلبهای چرکین و خیانتکارشان ، نفوذ نکرده بود .
مبادا اهالی قلم ، اهالی هنر و متفکرانِ جامعهی اسلامی ، چنان کوفیان فقط به نوشتن مشغولیت یابند و پشت ولایت را که پرچمدارِ اسلام است ، خالی کنند .
حرفها و نقلها و نثرها و شعرها ، پس از صفحهی کاغذ باید بر صفحهی روزگار جاری شوند !.
بنایِ عشق . . .
پابَرجاست ، چه باهجران ، چه بیهِجران که هِجران هم به جانِ تو زِ عشقِ تو نمیکاهَد
آقایِ امام حسین (:
✍🏻 #شیخ_مجنون
#حسین_جان | #نویسندگی
[ کربلا و وصال ، ماندن و فراق ]
گاهی گمان میکنی ، دلتنگی اگر به وصال برسد ، نمایانگرِ عشق و محبت است .
ولیکن ، حقیقت چیز دیگریست . گاهی ماندن در غربت و فراق از یار ، رسالت است و اهمیت آن از وصال بیشتر ..! اگر ماندی و در آتش عشق سوختی ، حساب است . و اگر وصال را بر فراقِ با درد ترجیح دادی ، متظاهر به عشق هستی و نه عاشقِ واقعی .
مسلم ، رفتن را بر ماندنِ در کنار حسین ع ترجیح داد . چراکه رسالتِ او در آن زمان این بود . و سرپیچی از فرمانِ مولا ، تا زمانی که او مدعای احساس عشق بود ، جایز نبود .
کمیل و مالک اشتر ، فراقِ مولا علی ع را تحمل کردند زیرا که رسالتشان در آن زمان دوری از یار بود و مسائلی دیگر .
امروز هم ، ماجرا همین است . طلاب ، مبلغینِ دین مقدس اسلام ، باید به آنچه رسالتشان است بيانديشند . چه بسیارند شهر ها و روستاها و مساجد و محافلی که خالی از حضور روحانیونِ مبارز هستند . کسانی که دردِ دین داشته باشند و بخواهند نور را به زندگانی بشر وارد کنند .
حالا که روزها و شبهایمان وقفِ حسین بن علی ع ست . حالا که چشمها گریان و دلها حزین است . هنگامهی آن رسیده که طلاب ، جهادگرانه به میدان بیایند و در فراق ، عشق خود را به مولایمان حسین ع ثابت کنند .
کربلا و وصال ، ماندن و فراق ...
مسئله این است
#شیخ_مجنون
#تبلیغ | #روحانیت
جهانِ امروز
عطش دارد . محتاجِ عشق است
نفس بالا نمیآید بی محبتِ کسی ..
مبتلا بودن ، چنان نان و آب ، لازم و ضروریست .
میخواهم از خدا ، که مبتلایت کند به کسی چون خودت ، تا نفس تازه کنی و برای لبخند زدنهایت دلیلی زیبا و شاعرانه داشته باشی .
#شیخ_مجنون
آقایِ اباعبدالله الحسین ع
آقای عالمین
تمامِ تار و پود قلبِ گنهکارم ، احساس شرمندگی میکند . شرمنده تر از حر بن يزيد ریاحی که کفش ها را بر گردن آویخت و سرشکسته
به سوی شما آمد ...
سَیدُ الشهدا
شهیدِ راهِ حق
آقای من
گاهی با خود فکر میکنم
چگونه به سمت شما بازگردم ؟
چگونه بارِ گناهانم را برگردنِ شکسته ام
بیاویزم و به سمت لشکرتان حرکت کنم ؟
جایی برای این عبدِ ضعیفِ خطاکار
در میان آغوش شما وجود دارد ؟
یا حسین ع
ای غریب ترین شهیدِ راهِ دین و حقیقت
نگاه کن.
نگاه کن و ببین ...
سر تا پایم ، بانگِ پشیمانی به سر داده اند
چشم هایم زار میزنند و نالهی العفو لحظهای رهایشان نمیکند
خاک تمام عالم بر سر این نوکرِ دل خسته
برای تمام آن روزهایی که به جای دیدنِ حقیقت وجودی شما ، این دنیای تباه را به نظاره نشست .
ای کسی که
از پدر و مادرم بیشتر میخواهمش ..
ای کسی که
تمامِ جان را به فدایش میکنم ...
قسم به این شب های تاریکِ دلتنگی
قسم به این روزهای داغ فراق و دوری
من تاب و تحمل ندارم
قدر هزار سالِ نوری ، با خود گناه آورده ام
تا به جای آن از شما محبت بگیرم ...
ای غریب ترین خوبِ عالم
ای نزدیک ترینِ آدمیان به خدا
میشود همانند حر ، منِ دلشکسته را هم
برای سربازی در رکاب خود بپذیرید ؟
میشود آخر دفترِ مشقِ پرغلطِ زندگانیِ ام
را با امضای شهادت به پایان برسانید ؟
یاحسین ع
ای پدرِ مهربانِ تمامِ بندگانِ خدا
یا اباعبدالله
دستم را بگیر و بگذار دل را رها کنم
از محبت به دنیا و وابستگی ها
تا برسم به شما و راهِ حق و حقیقت.
دلبسته ام کن به شیرین ترینِ لذت ها
به مرگِ در جنگ . و من مردِ در حال مبارزه ..
مبارزِ راه حسین بن علی ع
سربازِ شهید
انشاءالله
- بامدادیکیازروشنترینشبهایتابستان
#شیخ_مجنون | #نشر_خوبی_ها