eitaa logo
شِیخ .
10.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
134 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Oo_Parvaneh_oO تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
شِیخ .
‌ -
‌‌ یک جفت مرغ عشقِ عزیزمان، در کنجِ منزل جایگاهی شاهانه برای خودشان دارند. درست در کنار کنسول و کتاب‌هایی که روی آن با ظرافت و سلیقه‌ چیده‌ام. راستش را بخواهید بدانید صبح ها به طرز عجیبی صدای آواز خواندنشان آزارم می‌دهد. من هنوز تشنه‌‌ی خوابم و آنها هرگز نمی‌گذارند خوابِ خوشی را تجربه کنم. ولیکن هرچه باشد بهتر از تنهایی‌ست. همینکه در محیطِ کوچکِ حیاتِ خویش، در اوقاتِ تنهایی، دو پرنده‌ی خوش رنگِ مهربان را در کنار خودم دارم؛ جای شکر دارد. می‌توانم برایشان هوشنگ ابتهاج بخوانم و از خیالبافی های شبانه‌ام بگویم. یا حتی موزیک‌های بیکلام مورد علاقه‌ام را برایشان پلی کنم و آنها هیچ انتقادی از سلیقه‌ی بد و زننده‌ام نکنند. به هرحال بگذریم. داشتم خاطرات روزم را ثبت میکردم که دیدم دو پرِ زردِ کوچکِ زیبا در کنار قفس کوچکشان افتاده‌است. راهی نبود؛ من عجیب شیفته‌ی این یادگاری‌های غریب هستم. پرها را برداشتم و چسباندم بر روی صفحه‌ی خاطراتِ امروزم، برای روزی که آنها نبودند یا من نبودم و یا هردو... هرچه باشد آنها در قلب من جای دارند. بماند برای بعدها. ✍🏻 طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی
‌ این کوچولو های دوست داشتنی خیلی عجیب توی مسجد دلبری میکنن. با شیرین زبونی‌هاشون، با بازی‌های خلاقانه‌ و قشنگشون، با دوست پیدا کردن‌های صاف و ساده‌شون، با لباس‌های دخترونه‌ و چادرهای گل‌گلیِ کوچولوشون... یه وقت‌هایی هم وسط نماز‌ میان و ادای ماماناشونو در میارن؛ خب آدم اون موقع نباید قربون صدقه‌شون بره؟ مامانا، مامان‌بزرگا، بزرگترا، لطفا با نینی‌های خوش قلب و خوش ذوقی که میان مسجد مهربون باشید :)🌿
شِیخ .
حوالی ساعت شش عصر قرار هرروزه‌ی ما با اونهاست :) از صبح که بیدار میشم تا عصر، ذهنم مشغولِ و قلبم مشتاق. ذهنم مشغولِ اینه که از چی بهشون بگم؟ چطور باهاشون صحبت کنم که قلبای مهربونشون ذوق کنه؟ ‌. و قلبم مشتاق اینه که زودتر ساعت بگذره و دیدار فرا برسه. قلبا و عمیقا دوسشون دارم. درسته که وقتی می‌رسیم اونها با ذوق و هیجان میان سمتمون‌، بغلمون میکنن و از دلتنگی هاشون میگن. اما خدا میدونه حس ما ده برابر اونهاست(: یعنی من اگر چاره داشتم دونه به دونه اونهارو میبوسیدم، مثل بچه ها از دیدن دوباره‌شون ذوق میکردم و موقع رفتن های های اشک می‌ریختم... ‌اما خب نمیشه .. خدایا ما عبد گناهکار توییم و سرمون پایینه. اما انقدر بنده های کوچک تو مهربون و با محبت هستن که بی دلیل مارو دوست دارن. این خیلی قشنگه:) خدایا ازت ممنونم که این ایام رو با وجود این فسقلی ها برای ما شیرین کردی. و باعث شدی حس کنیم قدر یه ذره کوچک به درد دستگاه اباعبدالله الحسین ع خوردیم. خدایا دمت گرم(: طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی
‌ برای یکی از رفقا از مراسم امروز عکس فرستادم تو قابی که عکس گرفته بودم؛ فقط چهره‌ی حاج حسین یکتا دیده می‌شد. رفیقم در جواب پیامم گفت: خوش به سعادتت، نه بخاطر آدمش، بخاطر حرفهایی که میزنه. راستش این جمله عجیب منو به فکر فرو برد. اما بعد از اینکه حسابی به جمله‌اش فکر کردم فهمیدم که چقدر عبارت درستیه(: مگه آدمها جدا از حرفهاشون هستند؟ و مگه غیر از اینه که حرفهاشون گره خورده با عقاید و تفکراتشون؟ و مگه اعتقاد نداریم اگه حرف و عمل یکی باشه، نفوذ کلام هزار برابر میشه؟.. نمیدونم چرا و چطور؟ ولی انگار این جمله ی ساده و کوتاه رفیقم یه درس بزرگ برای من بود. اینکه میشه حق گفت، پای تاریخِ عزتمند اسلام و انقلاب و دفاع مقدس ایستاد، مرثیه سرایی کرد برای شهدا و در آخر محبوب دلها شد. میشه جان فدای شهدا بشی و یهو ببینی شدی حاج حسین یکتا، کسی که جز حقیقت نمیگه و دنیا رو گره زده به یک گوشه نگاه سربازان خمینی. تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا، فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه. سخن بگويد تا شناخته شويد كه آدمى در زير زبانش پنهان است. مولاعلی‌ع ✍🏻 طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی
شِیخ .
‌ ‌قصه‌ی این عکس، روایت ما آدم‌هاست. همه‌ی ما یک وجه بی‌نقص داریم و وجه دیگرمون پر از عیب و نقص و اتفاقات تلخ و تجربه‌های زجر آوره. در طول زندگی، با آدم‌هایی مواجه میشیم که شاید از دید ما شادترین و موفق‌ترینِ آدم‌ها باشند‌‌. اما در نهان سنگینیِ غم‌های زیادی روی شونه‌شون باشه. یا بخاطر اون جایگاهی که هستند هزاران هزار مانع سخت رو با زحمت رد کرده باشند. اما ما نمی‌بینیم. چون نمیخواییم که ببینیم.... کسی به ما نگفته دوست داشتن‌آدمها یعنی دوست داشتن خودِ خودِ خود اون آدمها. نه فقط بخشی از اونها! یه آدم، دو رو داره. درست مثل عکس همین گلدوزی ساده. یه رو پر از زیبایی و یه رو پر از چاله چوله های عمیق. ما برای دوست داشتن کسی، پیش از هر چیزی باید یاد بگیریم که هردو روی اون آدم رو بپذیریم و بخواییم‌. اگه گره‌های پشت گلدوزی رو باز کنیم، ناخودآگاه گل زیبایی که روی پارچه شکل گرفته از بین میره و نابود میشه. شاید دلیل وجود خیلی از مشکلات و موانع توی زندگی ماهم همین باشه. شاید خدا خواسته با اون گره‌ها مارو زیباتر کنه.. این گلدوزی ساده‌ی دلیِ امشب من، خیلی برام درس داشت و حالمو خوب کرد. امیدوارم حرفهایی که زدم به درد شماهم بخوره(: ‌ ✍🏻طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی
شِیخ .
تلخ‌ترین اتفاق امروز .
صبح که از خواب بیدار شدم و رفتم سراغ کارهام، یهو چشمم خورد به این شیشه‌ی نازک نارنجیِ عزیزم که مدت‌ها بود توی کمد گذاشته بودمش تا مبادا براش اتفاقی بیوفته. اولش با دیدن شیشه‌ی شکسته‌ و خاکی که پخش شده بود روی زمین خیلی ناراحت شدم. خیلی زیاد. شاید بشه گفت حتی بغض هم کردم و چند ثانیه‌ مثل بچه های کوچیک همه‌ی عالم رو فراموش کردم. همه‌ی تمرکزم رفته بود سمتِ اون قوطی شیشه‌ای که محتوای درونش برام عزیز و مهم بود. اما بعد حس کردم این اتفاق، از پیش تعیین شده بود. انگار خدا میخواست به واسطه‌ی این شیشه خورده ها، بهم درس بده تا به راحتی بگذرم. از وابستگی‌ها، از چیزهایی که حسابی مراقبشونم و نمیزارم بهشون آسیبی برسه و بگذرم از هرچیزی که جنسش از دنیاست.. با طمانینه خاک هارو از رو زمین جمع کردم. بدون ذره‌ای ناراحتی. 💚 ✍🏻 طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی