eitaa logo
شعر انقلاب
2.8هزار دنبال‌کننده
547 عکس
175 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
لبریز صمیمیت آن خانۀ ساده را که خوشبو می‌کرد لبریز صمیمیتِ شب‌بو می‌کرد او شاه زنان بود، ولی نان می‌پخت او گر چه فرشته بود، جارو می‌کرد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگو «چمران» بگو غیرت، بگو درد بگو تنهاترین، عاشق‌ترین مرد ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آخرین لبخند در نگاهت دیده‌ایم این وصف بی‌مانند را پاکی الوند را، بی‌باکی اروند را در شب خوف و خطر اعجاز تکبیرت شکست هم سکوت شهر را، هم میله‌های بند را نقش سرخ سربلندی مانده بر پیشانی‌ات بی‌گمان دست شهیدی بسته این سربند را در قدم‌های پدر شوری حماسی دیده‌ایم حال می‌بینیم گام‌ محکم فرزند را آری از اسطوره می‌گویند در افسانه‌ها ما به چشم خویش دیدیم آنچه می‌گویند را دید چشم آسمان روی لب پر خون تو بین آغوش شهیدان آخرین لبخند را ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 رهبر انقلاب هم‌اکنون در دیدار خانواده‌های معظم شهدا: خاطره‌های شهدا باید با زبان هنر زنده نگه داشته شود 🔹 من یک خطابی بکنم به کسانی که اهل هنرند، اهل رسانه‌اند، اهل نگارشند، قلم به دستند، شاعرند، نقاشند، هنرمندند. این خاطره‌ها را با زبان هنر بایستی نگه دارند. البته کارهای خوبی در این سالهای آخر اتفاق افتاده است، انجام گرفته است، خوب است این کتابها و بعضی از فیلمها، بعضی از کارهای هنری که انجام گرفته با ارزش است باید سپاسگزاری کنیم اما نسبت به آنچه که باید اتفاق بیفتد کم است ما تعداد شهدایمان زیادند هر کدام از اینها یک دنیایی هستند، هر کدام از اینها موضوع یک کار هنری با ارزشند، یا موضوع کار چند کار هنری؛ میشود فیلم ساخت، میشود کتاب نوشت، میشود نقاشی کرد درباره‌ی اینها، اینها را معرفی کرد به نسل جوان. این وظیفه‌ی ماست. شما همسران شهید، پدر شهید، مادر شهید، اگر مراجعه کردند و خواستند که شما مصاحبه کنید امتناع نکنید. 💻 Farsi.Khamenei.ir
این همه قربانی ما... آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را شوريده‌سران صف عشقيم، مگر تيغ مرهم بِنَهد زخم پريشانی ما را بر قامت ما پيرهن زخم بدوزيد تا پاک كند تهمت عريانی ما را ای زخم شكوفا، بگشا در سحر وصل گلخانۀ دربستۀ پيشانی ما را زين پيش، حرامی صفتی در حرم دوست نشكست چنين حرمت مهمانی ما را از كرببلا با عطش زخم رسيديم يارب! بپذير اين همه قربانی ما را ✍🏻 🏷 🗓 ۶ ذی‌الحجه؛ سال‌روز شهادت مظلومانه زائران خانه خدا به دست مأموران آل سعود [سال۱۴۰۷ق] 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای شکافندهٔ دانش! ماه هر شب لب دیوار و خدا نزدیک است پشت این پنجره‌ها عطر شما نزدیک است «أَنتَ مِن شیعتِنا»، کاش به ما می‌فرمود این دل تیره به آن شیعه کجا نزدیک است؟ حال ما شیعهٔ پیمان‌شکنِ دنیادوست کِی به اصحاب وفادار شما نزدیک است؟ نه کُمیتیم و اَبانیم و ابوحمزه، ولی سر سوزن دلمان با صلحا نزدیک است فتنه‌ها از در و دیوار جهان می‌بارند مثل دوران شما فتنه به ما نزدیک است در حدیثی ز شما نقل شده، شیعهٔ ما به گرفتاری و انواع بلا نزدیک است.. لشکر شمر و یزیدان زمان صف بستند دل من! واقعهٔ کرب‌وبلا نزدیک است پُرم از جامعه «کُنتُم شُفعایی» آقا لحظهٔ بارش بارانِ دعا نزدیک است ای شکافندهٔ دانش! به تو رو آوردیم به اجابت نفس گرم شما نزدیک است ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم ای عشق دل افروز دل من به تو گرم است ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
این همه ارزانی لبخند دوست قصد کجا کرده یل بوتراب؟ خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟... کوفه پُر از سایۀ کین است امام! شوم‌ترین شهر زمین است،‌ امام! زخم جفا بر جگرت، کوفه زد تیغ به فرق پدرت کوفه زد... کو همه آن‌ها که تو را خوانده‌اند؟ چند نفر پشت سرت مانده‌اند؟ نامه نوشتند، ولی بی‌اساس اسم تو بُردند، ولی با هراس... لایق پیغمبر خود نیستند فکر سری جز سر خود نیستند... خاطر آسوده مکدّر مکن جامۀ احرام به خون تر مکن خیمه بچین از گذر این بلا، موسم حج است چرا کربلا؟... تیغ برائت ز کمر باز کن فکر سرانجام و سرآغاز کن... اُمّت خود را به دعا واگذار کار خدا را به خدا واگذار دین تو سجّادۀ باز است و بس مرد خدا، مرد نماز است و بس... شهر پُر از شمر، پُر از حرمله رحم ندارند بر این قافله مصلحت آن است که جان در بری عذر به درگاه پیمبر بری کوه خروشید و دهان باز کرد بال زد آیینه و پرواز کرد ولوله شد، نورٌ عَلی نور شد دشت پُر از عطر، پُر از شور شد گفت ببندید خیام مرا نیزه و شمشیر و نیام مرا خم‌شدۀ بار نفس نیستم مرغ زمین‌گیر قفس نیستم... گر چه سرم را به سر نی کنند نامۀ تقدیر مرا طی کنند جان من از غم به لب آید اگر لشکر شام و حلب آید اگر گر بنشانم به دل این داغ را یکسره پرپر کنم این باغ را این همه ارزانی لبخند دوست خیمه و خیل و زن و فرزندم اوست اوست که در خون من افتاده است در دل مجنون من افتاده است روز و شبم، مِهر و مَهَم او شده ماه شب چاردَهَم او شده... می‌روم این راه که بی‌راهه نیست غصّه‌ام این کودک شش‌ماهه نیست... داغ کبود دل زهراست این فرق ترک خوردۀ مولاست این... لحظۀ قنداقه بغل کردن است وقتِ به تکلیف عمل کردن است وقت ز خون تر شدن است الوداع لحظۀ پرپر شدن است الوداع... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بوی بهشت می‌رسد... پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت پرپر شدید و باز دل یاس‌ها گرفت تا لاله‌وار جای شما خاک تیره شد داغی بزرگ در دل هر غنچه جا گرفت پرپر شدید، عطر شما را نسیم برد عطر شما فضای زمین را فرا گرفت باغی که خونتان به رگ و ریشه‌اش رسید جانی دوباره یافت، دوباره صفا گرفت آن شب دوباره جمع شما جمع بود آه باد خزان وزید و شما را ز ما گرفت «بوی بهشت می‌رسد»... آوار انفجار... یک‌باره خاک، بوی خوش کربلا گرفت «سرچشمه» غرق خون شد، خونی که موج موج سرچشمه از محرّمِ خون خدا گرفت هفتاد و سه بهشتی از خاک رد شدید هفت آسمان ز پای شما بوسه‌ها گرفت آری بهشت را به بها می‌دهد خدا با این بهانه بود که جان از شما گرفت در باغِ ما به یاد شما راست‌قامتان هفتاد و چند سرو سرافراز پا گرفت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهشتی ابرهای سیاه می‌گریند باز باران و باز هم باران آه داغ بهار سنگین است سوگ یاران و باز هم باران با «بهشتی» که بود یک ملّت ملّتی طعم داغ را حس کرد باغبان جامۀ عزا پوشید وسعت مرگ باغ را حس کرد.. مثل کوهی سترگ و افتاده درّه‌ها زیر پای او بودند او خودِ آسمان خودِ باران... ابرها مبتلای او بودند پیش او هر که ظلم را می‌خواست گردبادی به خود فریفته بود دیگران گرچه تشنۀ قدرت او به خدمت، به عشق شیفته بود سیّد لاله‌های عبّاسی محو خود کرد یاس و شب‌بو را مثل سیمرغ با خودش تا قاف برد هفتاد و دو پرستو را.. کوه بود و لطیف بود؛ مگر سختی و لطف می‌شود با هم؟! آری آری! چه حال خوبی داشت عشق را داشت، سادگی را هم شمع پروانه‌های بی‌پروا که شب از باورش هراسان بود گرچه پر پیچ و خم نشان می‌داد فتح لبخند او چه آسان بود پا به پای سپیده در پاکی مست «هَل مِن مَزید» می‌شد او حقّ او... حقّ او شهادت بود آه باید شهید می‌شد او ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان بزرگ دل به دریا زد و دل از او کند گرچه این عشق شعله‌ور شده بود تیغ اما دگر نمی‌برید محو زیبایی پسر شده بود پدر آن لحظه خوب می‌دانست امتحانی بزرگ در پیش است آه! گویی مقابل این سرو تیغ اندازه تبر شده بود باز می‌شد میان آن برهوت جاده‌ای به دریچۀ ملکوت سفر وحی بود و اسماعیل این چنین راهی خطر شده بود و زنی که تمام جانش را تکه تکه به آسمان می‌داد جان و دل می‌سپرد دست خدا گویی از راز باخبر شده بود ناگهان دید آسمان منا سبز شد با ندای لبیکش او که در امتحان ابراهیم باز هم صاحب پسر شده بود و خدا گفت: وقت اعجاز است مرد این‌بار هم سرافراز است دیگر آن زن نبود هاجر او از فرشته فرشته‌تر شده بود... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان منا هنوز گرم مناجات و گریۀ عرفاتم چقدر بوی شهادت گرفته است حیاتم هنوز تشنه‌ام آری، قسم به اشک دمادم دمی به چشمۀ زمزم، دمی کنار فراتم در امتحان منا، شرمسار طفل حسینم به لطف کُندی چاقو اگر دهند نجاتم در این هوای مقدّس نفس نمانده برایم ولی به کوری اهل نفاق، در صلواتم خبر دهید به شیطان، خیال خام نبندد که من شهیدم و در رمی دائم جمراتم خبر دهید به مردم لباس سوگ نپوشند خبر دهید به مردم که عید بوده وفاتم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab