eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
454 عکس
136 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان بیداری‌ست هميشه بازی دنيا همين نمی‌ماند بساط غصب در آن سرزمين نمی‌ماند به خويش آمده دنيا، زمان بيداری‌ست اسير جهل، جهان بيش از اين نمی‌ماند زمين، به گفتۀ قرآن -كه نيست غير از حق- هميشه در كف مستكبرين نمی‌ماند برای عبرت دنيا نوشته شد تاريخ چنان نمانده و هرگز چنين نمی‌ماند هزار زخم به فرماندهان اگر بزنند چه باک؟ قافله بی‌جانشين نمی‌ماند به مادری كه جوانش شهيد گشته، قسم كه شهر قدس، يهودی‌نشين نمی‌ماند نگاه كن كه جهان يک‌صدا فلسطين است امام گفته و حرفش زمين نمی‌ماند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در سنگر انتفاضه... ای قدس! ظهور مُنتَظَر نزدیک است خورشید دمیده و سحر نزدیک است در سنگر انتفاضه پا بر جا باش یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«نفاق» او خانه‌اش به جا حقوق ماهیانه‌اش به جا زندگیش در رفاه خنده‌هاش قاه‌قاه ولی به انقلاب به سفره‌ای که پای آن نشسته است پشت می‌کند برای من چشم‌هاش را درشت می‌کند و من شاعری غزل به دوش خسته از نفاق‌ها زخمی از تمام اتفاق‌ها در صف نخست این نبرد از منافع همان کسی که لحظه‌ای دلش برای میهنش بیقرار نیست دفاع می‌کنم خنده‌دار نیست؟ ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد| سخنان تاریخی امام خمينی(ره) در بدو ورود به ایران 🌹 💻 Farsi.Khamenei.ir
حرف عشق پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت ✍🏻 🏷 | قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهار تازه برخیز و نقش تازه‌تری بر جهان بزن حرفی از اتفاق جدید زمان بزن برخیز و با صدای رسایت اذان بگو با خاک خسته‌جان سخن از آسمان بگو از یک بهار تازه و از یک شروع خوب بعد از غم غروب، بگو از طلوع خوب روح خدا! که در تن قرن معاصری تو اتفاق روشن قرن معاصری باید که نور چشم تو را انتشار داد عطر تو را میان فضا انتشار داد باید به قلب حادثه چون تو نشانه رفت جایی فراتر از قفس این زمانه رفت تاریخ با نگاه تو زیر و زبر شده این خاک مرده از نفست معتبر شده آرام در میانۀ طوفان نشسته‌ای بر منبر سپید جماران نشسته‌ای ای خطبه‌های سرخ تو آیات انقلاب هم آیۀ مَوَدّت و هم آیۀ عذاب رودیم و پا به پای تو ما بی‌کران شدیم کابوس تلخ هر شب فرعونیان شدیم تا یاد مهربان تو در خاطرات ماست در گوش باغ، لهجۀ شیرین آن صداست در جذر و مد حادثه‌ها ایستاده‌ایم با بال زخم خورده، رها ایستاده‌ایم روشن‌تر از حماسۀ آتش‌فشان شدیم یک کوه سربلند میان جهان شدیم ما در میان جمع خود از «من» گذ‌شته‌ایم از التهاب آن همه بهمن گذشته‌ایم دنیا! ببین که باغ پر از لاله ماندنی‌ست تاریخ عاشقانۀ این باغ خواندنی‌ست این باغِ ریشه‌دار به اصل «تو» می‌رسد پایان خوب قصه به فصل «تو» می‌رسد ✍🏻 🏷 | قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شکوه خلیل ما خوانده‌ایم قصۀ مردان ایل را نام‌آورانِ شیردلِ بی‌بدیل را از این میان یکی شده موسای قوم ما با رد پای معجزه طی کرد نیل را عبدالمطلبی که توکل‌مداری‌اش درهم شکست هیبت اصحاب فیل را.. بت‌ها چقدر دربدرند از حضور او دیدیم در شکوه نگاهش خلیل را پیغمبرانه دل‌نگران بهشت خلق می‌خواست بر زمین بکشد سلسبیل را از نسل «هَل أتیٰ»ست که دست سخاوتش دلگرم کرده، این‌همه ابن‌السبیل را ققنوس‌وار سوخت، ولی جان تازه یافت پرورد تا شبیه خودش مرد ایل را ✍🏻 🏷 قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از ریحانه
🌸 در کنار پدر‌ | تصویری دیدنی از مراسم جشن‌ تکلیف دختران دانش‌آموز 🇮🇷۱۴۰۱/۱۱/۱۴‌ 🌱 @Khamenei_Reyhaneh
یا معشرَ النّاس! برگرفته از فرمان مولا علی(علیه‌السلام) به مالک اشتر نخعی چو بر گاه عزّت نشستی امیرا! رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا... به جز حق مکن تکیه بر تکیه‌گاهی عسی ربّک کانَ خیراً ظهیرا تو ای آهنین‌تن! از آن بار سنگین که حق است هرگز مشو رنجه، زیرا، بدیع السّماوات و الأرض حیٌّ وَ کانَ بِمَا تعملونَ خبیرا مشو رنجه، إن مع العسر یسری دلیرا! همی خواه روشن دلیرا چو بر سلطۀ سلطنت خیره ماندی مکن بد که ظلم است اثماً کبیرا چو گندم‌نمای دنی، جو فروشد بگو تا که مغبون نسازد کسی را وَ جِرمٌ صغیرٌ و جُرمٌ کبیرٌ وَ مأواهُ نارٌ و سائت مصیرا فَوَیلٌ له سوف یدعُوا ثبورا و یصلی سعیراً و یوماً اسیرا هنا قال إن عدتم عُدنا فَهذا جحیمٌ وَ لِلکافرینَ حَصیرا ففرُّوا إلی الله یا معشرَ النّاس لقد کان خیراً لکم مُستطیرا بگو گر به اورنگ عزت نشستی سریرا! رها ساز خیره‌سری را وَ فی الخُلد حورٌ تسمّی بنورٍ و حلّوا لهم من لباسٍ حریرا و یسقون فیها شراباً طَهورا هنیئاً مریئاً إلهاً نصیرا کسی را مرنجان، مرنجان کسی را قلیلاً قلیلاً کثیراً کثیرا به تدبیر، کشور شود امن خوش‌تر که با برق شمشیر، روشن ضمیرا! بر افروز از بهر تاریکی گور چراغی که باشد سراجاً منیرا دمی گر بریزد دم بی‌گناهی فَلَیسَ الحسابُ حساباً یسیرا الا یعلم الله خیراً و شرّاً و کان بِمَا تعملون بصیرا... سرور و سریرت به کاخی که بینی و ما فیهِ شمساً و لا زمهریرا... به جاه و جلالت اگر غرّه گردی چه سودی بری؟ حکمرانا! وزیرا! ز کبر و ریا، کبریا را مرنجان قلِ الله اکبر کبیراً کبیرا چنان کن که «حدّاد» بهرت نباشد وَ یوماً عبوساً و لا قمطَریرا من از ذمّ، منظّم کنم گر کتابی فقد سَارَ مثوای ناراً سعیرا درود آر بر والدینم درود آر الهی کما ربّیانی صغیرا... ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | انقلاب عشق 🔹 نماهنگی از شعرخوانی و گفت‌وگوهای آقای قادر طهماسبی متخلص به «فرید» با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در جریان دیدارهای شاعران در ماه رمضان 🔺 روز گذشته و در مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره شعر فجر، آیین گرامیداشت و تجلیل از این شاعر گرانقدر برگزار شد. 💻 Farsi.Khamenei.ir
الله اکبر تا پرچم سبز و سفید و سرخ ایران در آسمان‌ها هم‌نشین آفتاب است «الله اکبر» ضامن پیروزی ماست «الله اکبر» ضامن این انقلاب است ما تا ابد در راه میهن پاکبازیم ما وارثان عشق و ایمان و نمازیم دلبستۀ عباس‌های سرفرازیم لب‌تشنگی در زادگاه ما ثواب است کابوس اهریمن، مسلمان بودن ماست بر پشت بام «الله اکبر» گفتن ماست کاخ سفید پادشاهان دروغین، با مشت مردان و زنان ما خراب است با قامت سرو شهیدان، استواریم حتی زمستان هم که باشد در بهاریم از دشمنی دشمنان ترسی نداریم اینجا تمام نقشه‌ها نقش بر آب است اینجا تمام مشت‌ها: «الله اکبر» اینجا امید قلب‌ها: فردای بهتر این خانه آه مردمش بسیار گیراست اینجا دعای مادرانش مستجاب است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کلُّنا عَباسُکِ یا زینب کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست عشق، یعنی «کُلُّنا عَباسُکِ یا زینبا» پشت جبهه اسم تو، خط مقدم اسم توست از عراق و شام با دستار خونین می‌گذشت... اسم تو؛ وقتی تمام لشکر غم اسم توست... آسیه، هاجر، رقیه، ساره، حوا اسم توست ای که اسم توست زهرا، ای که مریم اسم توست پرچم سرخت به دست و چادر سبزت به سر ماه شعبان اسم تو، ماه محرم اسم توست اسمت ای زن پرچم بالابلندی‌هاست تا، عصمت زن با شکیباییش، هر دم اسم توست ✍🏻 🏷 علیهاالسلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
انقلاب طوفان، حریف ساحل این انقلاب نیست آیینه‌ای مقابل این انقلاب نیست از ابر، آفتاب، هراسان نمی‌شود یک ذرّه ترس در دل این انقلاب نیست با دشمنش بگو که درختی تناور است دیگر بگو اوایل این انقلاب نیست وادادگی و سازش و تسلیم مطلقا راه امام راحل این انقلاب نیست از آرمان خود هم اگر دور مانده ‌است تقصیر ماست، مشکل این انقلاب نیست.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زنده‌ایم تا ابد قطره قطره، رود رود، قصه را مرور کرد از میان صخره‌ها و دره‌ها عبور کرد دست رود را گرفت و با خودش به راه برد از تمام رودخانه، دل به یک نگاه، برد از تمام سنگ‌ها، بهار را سؤال کرد چشمه‌های در مسیر خویش را زلال کرد این مسیر اگر پر از فرازها، فرودهاست مقصدش ولی شکوه چشمه‌ها و رودهاست در گذارِ هر گذر به صخره‌ها سلام کرد ناخدای باخدای ما به ما سلام کرد کشتی به گل نشسته را به دست آب داد به سؤال‌های بی‌جواب ما جواب داد در میان شب، به ما سلاح آفتاب داد سر به سر به هر سری که شور انقلاب داد... دست‌های بسته را به یک اشاره باز کرد چشم‌های خواب‌رفته را دوباره باز کرد او به ما دوباره یاد داد زندگی کنیم با شعار «عشق زنده‌باد» زندگی کنیم ما طلوع می‌کنیم در غروب حرف‌ها ما شروع می‌شویم از میان برف‌ها آتشیم و آنچه یخ زده‌ست دست دشمن‌ است ابتدای راه ما طلوع ماه بهمن‌ است چشمه‌چشمه، رود رود، صخره‌صخره‌، کوه‌کوه در کنار هم همیشه سربلند و باشکوه این شکوه ما غرور باد را شکسته است رستمانه حیلۀ شغاد را شکسته است ریشه‌های ما به برکۀ غدیر می‌رسد ما هنوز زنده‌ایم و زنده‌ایم تا ابد ✍🏻 🏷 | قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«مرزهایِ دوردست...» می‌رسد کنون حرف‌هایمان به مرزهای دوردستِ این جهان می‌رسد کنون دست‌هایمان به آسمان ما که پیش از این حرف‌هایمان مچاله می‌شدند بر زبانمان ما که پیش از این دست‌هایمان نمی‌رسید تا دهانمان ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شکوه کوه الوندم چهل سال است می‌گریم، چهل سال است می‌خندم کتاب خاطرات تلخ و شیرین پر از پندم من از آغاز دل بستم، به استقلال و آزادی ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب دل کندم من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم تعجب می‌کند عالم، اگر سروی تنومندم مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو می‌فهمد چنان‌که لحظه‌های داغ سرخاخون اروندم در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است من از خون جوانان برومند آبرومندم کبوترهای خونین‌پر ز دوشم می‌پرند و من به پای بال‌ و پرهاشان هزاران بوسه می‌بندم شعار «می‌روم تا انتقام سیلی زهرا، بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم سرود رود کارونم، شکوه کوه الوندم درون پیکرم روح جوانی می‌دود امروز که پر شور است چشمانم، که پر شوق است لبخندم جهان زیباتر از این روزگاران می‌شود روزی ومن چشم انتظار وعدۀ حق خداوندم بهارا! بی‌تو فروردین فقط تکرار تقویم است از این تکرار می‌سوزد همیشه جان اسفندم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سلام بر خمینی مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد تو را اندیشه‌ات مانای تاریخ معاصر کرد میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟! تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی تو را هم‌پای ابراهیم می‌باید مجاور کرد پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد جوان‌ها را مرامت کربلا در کربلا قاسم غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد به راه افتادی و با تو بیابان‌ها خیابان شد جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد سپاه فیل آورده‌ست دنیا و نمی‌فهمد ابابیل آنچه را با لشکر بی‌دین و کافر کرد به تحریف تو در ذلت نشستند و نمی‌دانند که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد ✍🏻 🏷 | قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
طلوع صبح هوای شهر پر از گریۀ درختان بود و قلب باغ ترک‌خورده و پریشان بود تمام پنجره‌ها بسته بود و با حیرت سکوت یخ‌زده‌ای سنگفرش تهران بود و مرگ پرسه‌زنان بین کوچه‌ها می‌گشت میان جاری خون رد پای شیطان بود کشید روسری از غنچه‌ها و گل‌ها، باد زمانه زخمی گستاخی رضا خان بود در آسمان نه ستاره، نه ماه، نه خورشید زمین وجب به وجب پایمال طوفان بود زمان زمان قیامت، زمین به خود لرزان و روزهای پر از التهاب ایران بود یخ سکوت شکست و طنین حنجره‌ها میان مشت گره خوردۀ جوانان بود دوباره سایۀ خورشید بر زمین افتاد و دست بیعت مردم به سوی ایوان بود فرار کرد شب از آسمان و این صبحِ طلوع مزرعۀ آفتابگردان بود ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جهان‌های تازه افق‌های باز و کران‌های تازه زمین‌های نو، آسمان‌های تازه پر از شوق کشف‌ است منظومه‌هامان پر از حیرت کهکشان‌های تازه پریدن به آغوش فصلی دگرگون دویدن به سوی زمان‌های تازه به مرز علوم: اکتشافات بی‌حد به بام فنون: نردبان‌های تازه رصد کرده‌اند آن طرف‌تر هدف را سر برج‌ها دیده‌بان‌های تازه اگر چاه و چاله‌ست در راه مقصد... اگر ترس و‌ شک و گمان‌های تازه... اگر خار در چشم و صبر است دستور... اگر در گلو استخوان‌های تازه... ببین هفت‌خان را گذشته‌‌ست و حالا رسیده‌ست رستم به خان‌های تازه وطن لشکری آرش آورده با خود مسلح به تیر و کمان‌های تازه تویی وارث پهلوان‌های پیشین تویی نسلی از قهرمان‌های تازه بیا و بخوان دست افسانه‌ها را بیا و بگو داستان‌های تازه.. به شوق صدور جهان‌بینی نور بخوان صبح را با زبان‌های تازه کمی مشق کن لذت سادگی را اگر سخت شد امتحان‌های تازه شهیدان می‌آیند و دارند بر تن از آن عهد دیرین نشان‌های تازه که جاده‌ست و این تک‌سوارانِ غیرت که دشت است و این ارغوان‌های تازه به بذری که باور در این خاکدان کاشت پدید آمده بوستان‌های تازه و خواهد رسید آخر آن صبح موعود که ماییم و فتح جهان‌های تازه ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرفرازان دلیرانه وطن در خود هزاران داستان دارد غم و شادی، شرنگ و شهدهای توامان دارد شهیدانش سخن گفتند از آن روز، آن پیمان همان عهدی که جا در قلب‌های مهربان دارد نشسته قلب ما، در پای عهدش سال‌های سال به پای عهد مردی که نشان از آسمان دارد همان مردی، که همراهش سپاهی از شهیدان است همان مردی که در دل داغ باغ ارغوان دارد اگر از دوستان و دشمنان رنجیده اما او صبور و مقتدر همچون دماوندش توان دارد چهل سال است، این کوه تنومندِ فلک‌آسا سرافراز است و بِشکوه و به دل آتشفشان دارد کجا دارند ملت‌ها شبیه سربدارانش؟ کدامین قوم حتی یک «سلیمانی» چنان دارد حماسه، هیبت و شوکت... جوانانش دلیران‌اند وطن، در خود جوانانی ز جنس «آرمان» دارد نمی‌داند جهان راز مگوی سرفرازان را که هر بانوی او از حضرت زهرا نشان دارد روایت می‌کند از عشق، از ایثار مردانش چه بی‌اندازه در تاریخ خود نام‌آوران دارد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گام اول، گام دوم وقت است، برخیزی! ببینی پشت سر را رَدّ عبور از پیچ و خم‌های خطر را از جان و دل، خوف و خطر را درک کردیم از شب گذشتیم و سحر را درک کردیم کشتی ما بود و تلاطم‌های دریا یک سمت، ما بودیم و... سمتی، کُل دنیا کشتی ما درگیر توفان بود آری اما خدا هم، ناخدامان بود آری بودند گرگان و شغالان دور ایران غافل از این‌که هست در این بیشه شیران چل سال با هم قله‌ها را فتح کردیم فهمید دنیا، قهرمانان نبردیم.. شد انقلاب از خون پاکان آبیاری سرتاسر ایران ما شد لاله‌کاری آهنگ آزادی میان شهر پیچید دلواپسی از کوچه‌های خسته کوچید.. وقت است برخیزی! ببینی پشت سر را رَدّ عبور از پیچ و خم‌های خطر را خوردیم تیر از دشمنان و ترکش از دوست حالا زره‌پوش است دیگر این رگ و پوست در گام اول: چل قدم، چل سال رفتیم ما سوی آزادی و استقلال رفتیم در گام دوم هم ولی امر با ماست فردای روشن در مسیر نور، پیداست.. سیمرغ را خفاش‌ها، تحریم کردند ما را به فکر خام خود، تسلیم کردند.. با شور و شیدایی جوانان این دلیران گل کاشتند آری به هر جایی در ایران در گام دوم هم جوانان پیشتازند با طرح نو، باید که ایران را بسازند.. باید زمینه‌ساز شد، عصر ظهور است دنیا دگر تاریک شد، هنگام نور است عطر ولی‌عصر می‌پیچد به دنیا پرپر نخواهد شد دگر لبخند گل‌ها.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بوی خدا به سجده بودی و انگار وقت خواب نمی‌شد نماز صبح نمی‌خواندی آفتاب نمی‌شد تو شعله بودی و در حیرتم مقابل ِهُرمت چطور تاج ِطلاکوب ِشاه آب نمی‌شد؟ تو تیغ بودی و طوفان، وگرنه بر سر ِتاریخ به محض باد وزیدن، طبس خراب نمی‌شد اگر به خاک نمی‌ریخت دانه دانۀ انگور که هشت سالۀ این خوشه‌ها شراب نمی‌شد کلاس‌های دبستان چگونه بوی خدا داشت؟ اگر که عکس ِتو بالای تخته قاب نمی‌شد اگر معلم مردان ِاین دیار نبودی ترانه‌های شهادت دوباره باب نمی‌شد تو آمدی و به هم ریختی محاسبه‌ها را وگرنه با مردم شاه بی‌حساب نمی‌شد اگر امام زمان می‌رسید جز تو در این خاک کسی برای پذیرایی انتخاب نمی‌شد اگرچه قلب همه تشنۀ جوانه زدن بود تو انقلاب نمی‌کردی، انقلاب نمی‌شد ✍🏻 🏷 | قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دوستت دارم به رغم خواهش ننگین دشمن دوستت دارم در این شب‌های دشمن‌شاد، میهن! دوستت دارم تو را بی‌قید می‌خواهم ولی با قید می‌گویم شوم گر قطعه قطعه باز قطعاً دوستت دارم به سمتت تیر تهمت می‌زنند از دور و از نزدیک اگرچه خستۀ زخمم ولیکن دوستت دارم به آغوشت گرفتم بین شب‌های شک و شبهه دلت روشن که همچون روز روشن دوستت دارم هلا ای دشنۀ دشنام، بی‌شک دشمنت هستم الا جمهوری اسلامیِ من، دوستت دارم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نام بلندت اگرچه خسته از آماجِ تیرِ زخم زبانی نبینمت که از این غم، گرفته‌ای! نگرانی! همان که از دل تاریخِ رنج، یک‌تنه رد شد تنِ تکیدۀ تنهای من، هنوز همانی! خدا نیاوَرَد آن روز را، زمین بهاری! ببینمت که گرفتارِ دستِ باد خزانی به آب‌های گل آلودِ کینه کار ندارم به رغم حیلۀ مرداب‌ها تو در جریانی چقدر چین و چروک زمان نشسته به جانت ولی هرآنچه که می‌بینمت هنوز جوانی عجب قصیدۀ نابی شده‌ست نام بلندت همیشه و همه جا مثل شعر ورد زبانی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تقدیرهای تازه تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازه‌ای رویید بر دستان ما شمشیرهای تازه‌ای ای قصه‌های راستین، ای خواب‌های پیش از این امروز داریم از شما تعبیرهای تازه‌ای از جنگ و صلح و عشق و کین، از شوکتِ این سرزمین در قاب چشم ما ببین تصویرهای تازه‌ای با غربت یاران خود، با خون سرداران خود داریم از کار جهان تفسیرهای تازه‌ای این خون که راه افتاده تا جاری شود در قلب‌ها بی‌شک گذارد بر زمین تأثیرهای تازه‌ای گر هست کیدِ کاهنان، درهم بپیچد ناگهان تقویم‌های کهنه را تقدیرهای تازه‌ای بانگ سروش آید همی، بشنو به‌گوش آید همی آوازهایی تازه با تحریرهای تازه‌ای خندد به مکر روبهان امروز لب‌‌های جهان پر کرده وقتی بیشه‌ها را شیرهای تازه‌ای هنگام طوفان آمده، دیوان! سلیمان آمده آرش به میدان آمده با تیرهای تازه‌ای شد دولت شب سرنگون، شد تخت شیطان باژگون صبح است و بر بام جهان تکبیرهای تازه‌ای ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab