eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
بایــــد ڪمے ڪنم با حــال زارم😭 مــن از هــرآنچــه غــیر تــو، دلشــوره دارم😢 بــاید ڪمے در آوار گــردم تــا تــو بــسازے هــرچــه را در سیــنه دارم😔 🌹🍃🌹🍃
شهدا رو سفیدتان میکنیم🌷
عالم سراسر محضرِ پروردگار است فرقی ندارد واقعیّت یا مجازی وقتی مخاطب می شود شخصی برایت فکر و خیالش با تو می گردد موازی با شکلکِ لبخندِ تو، می خندد او نیز ذهنش به الفاظِ تو شد مشغولِ بازی وقتی که آرایش دهی شکلِ سخن را پیشِ خودش می گوید او: به به، چه نازی! با شکلکی از بوسه و آغوش و چشمک او می کند با جسمِ پاکت عشق بازی کم کم دلش می لرزد و افسرده گردد چون کرده ای در حدّ و مرزش پادرازی او آتش است و تو حریرِ نرم و نازک خواهی میانِ دود و آتش لانه سازی؟ با گفتنِ الفاظِ لوس و بچّگانه دارد خیالت می رسد که دلنوازی امّا تو با این کار داری می فرستی جسمِ کبوتر را به چنگِ شاهبازی عمرِ خودت را باختی در این فضاها ترسم که اندک دینِ خود را هم ببازی ارسالِ شکلک ها به نامحرم خلاف است در شرع و در منطق نمی بینم جوازی حفظِ حریمِ شخصی ات، دستِ خودِ توست عاقل نکرده بر هلاکش پیشتازی چشمِ خدا را شاهدِ اعمالِ خود دان گر اهلِ اسلام و قوانین و نمازی در محضرِ پاکان و قدّیسانِ عالم جز پاکی و عفّت ندیدم امتیازی عشق و محبّت را نثارِ محرمت کن گر عاشقی یکتاپرست و پاکبازی...
جان به لب داریم و همچون صبح، خندانیم ما دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما از شبیخون خمار صبحدم آسوده ایم مستی دنباله دارِ چشم خوبانیم ما ...
و پنج شنبه می آید که یادمان بیاورد: کسی بود که فکرش را نمی کردیم یک روز نباشد .‌ . . 👤 لیلا مقربی
اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است کدام دسته گل امروز بر مزار من است گلی که آمده بر خاک من نمی داند هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است گل محمدی من، مپرس حال مرا به غم دچار چنانم که غم دچار من است تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد خود این خلاصه ی غم های روزگار من است بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم اگر چه سوخته ام، نوبت بهار من است
❤️ بر ما برسانید ، دوایے لطفاً از غصہ مریضیم ، شفایے لطفاً در نسخہ‌ے ما جاے دوا بنویسید یڪ چاے غلیظ ڪربلایے لطفاً ? 💚 ‌‌سلااام.صبحتون حسینی(ع)🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بد خواه كسان هيچ به مقصد نرسد يك بد نكند تا به خودش صد نرسد من نيك تو خواهم و تو خواهى بد من تو نيك نبينى و به من بد نرسد 💝
دریغا روزهایی که بی‌دلبستگی بگذرند. دریغا بیگانگی. امّا آدمیزاد را مگر تاب و توان آن هست که از هر کس و هر چیز ببُرّد؟ دمی شاید؛ یا روزی و ماهی شاید به اراده چنین کند. اما سرشت او چنین نیست. پیوند می‌یابد و می‌پیوندد. جذب میشود. شوق یگانگی. خود را به دیگری بست میزند. خود را به دیگری می‌سپرد. خود از آن او، او از آنِ خود. میخواهد، پس خواها دارد. خواها دارد، پس میخواهد. هست، پس چنین است. مگر نباشد تا نپیوندد. مگر بمیرد. 📚کلیدر
غم انگیزےِ یک زن را پشت چشمانش و در عمق لبخند تلخش می‌توان فهمید زن‌ها گاهی حرف نمی‌زنند فقط نگاه می‌کنند و پشت نگاه سردشان دنیا دنیا حرف است...
شرم می گفت نگاهت نکنم، گفتم چشم عشق میخواست ببیند نظری، دعوا شد!
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه ای ترس تنهایى من، اینجا چراغی روشنه ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را دلتون شاد و لب تون خندون
تو زندگی ... مجبور نیستی به هیچ كسي راجع به چیزی جواب پس بدی به غیر از ... وجــدانت این و هــيچــوقت ... یادت نـره ...!👌🏻
💠🔷🔷💠🔹🔹 🔷 🔹 ‌از جهان دو بانگ می آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد آن یکی بانگش نشور اتقیا وان یکی بانگش فریب اشقیا این دو بانگ همواره در جهان بلند بوده است: یک بانگ، بانگ صالحان و رسولان خداوند، و بانگ دیگر، بانگ اشقیا و ناپاکان. مهم این است که اینها بانگ اند نه تازیانه و نه زنجیر نه به جبر می رانند و نه به جبر می بندند کارشان دلربایی است تا دل، ربوده ی کدام شود ... #
با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو! درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان، بانو باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو... شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت: شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو حمیدرضابرقعی