eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ... ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ... ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﺮﺩ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻩ... ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﻨﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻄﻠﺒﻢ...! 🕊🍁🕊
بسم الله الرحمن الرحیم شب است و در سکوت شب صدای باد می‌پیچد شب است و در مدینه گریه‌های باد می‌پیچد کسی در کوچه‌های سنگیِ تاریک اینجا نیست کسی در راههای خاکیِ باریک آیا نیست ؟ کسی در شهر پیدا نیست ولی انگار می‌آید صدای رفتنی اینبار صدای رفتنِ جمعی میان کوچه‌ای تب‌دار چرا اینگونه می‌آیند اگرچه غرقه‌ی دردند چرا این چار تَن اینگونه می‌گردند... به روی مرکبی خانومِ پیری است رنجیده  گمانم سالها از داغهایی سخت کاهیده  به خود از درد پیچیده به هر گامی که مرکب راه می‌آید صدای آه می‌آید خدایا این که است این قدر بیمار است؟ چرا از درد سرشار است غریبی یا عزادار است گَهی بر یک طرف خَم می‌شود پهلوش می‌گیرد زمانی دست بر سر می‌گذارد روش می‌گیرد به هر گامی که می‌آیند  با سرفه نفس گیرد  توانش نیست  جانش نیست  می‌آید تا که حق را باز پَس گیرد به رویِ مرکبی خانومِ پیری هست اما نه هرآنکس هست باشد ای مدینه لیک زهرا نه و مَردی پیش مرکب بندِ افسار است در دستش ببین جای طنابی هست بر دستش چرا اینقدر غمگین است چقدر این داغ سنگین است خودش را می‌خورد هرچند گریان نیست ولی شرمندگیِ مرد آسان نیست خودش را می‌خورَد او با دلی پُر خون خودش را می‌خورَد آورده او ناموس حق را باز  هم بیرون اگرچه غم فراوان است ولی باور کنید این مردِ خیبر قبله‌گاه شیر مردان است ولی باور کنید او پهلوان جنگجویان است همه باور کنید از یک نگاهش کوه می‌ریزد چرا امشب از این رو اینهمه اندوه می‌ریزد چرا او سر به زیر است مثلِ بانویش  خودش پیر است... عَرقها از جبینِ خیس آن مظلوم می‌آیند و در پشت سرش دو کودک معصوم می‌آیند دو کودک با حواسِ جمع تا مادر نیافتد از رویِ مَرکب  دلِ این شب مبادا باز این شیشه ترک بردارد از غمها خدایا بارِ شیشه دارد او آیا؟ حسین از آنطرف با قلب پُر آتش حسن از این طرف می‌آید و هِی می‌تپد قلبش دوباره  پیشِ مادر هست  خدایاشکر حیدر هست... چهل شب می‌شود اینگونه می‌آیند در شبها چهل شب می‌شود  خانه به خانه می‌روند اما فقط یک خانواده نیمه شب آواره‌اند اینجا علی شاهد برای خویش آورده علی شاهد برای اینهمه مردم منم مَردِ غدیرِ خُم و این است شاهدم زهرا و زهرا شاهد آورده است با آن حال که من هم ارث می‌گیرم که من هم دختر پیغمبرم این است تقصیرم؟ علی در می‌زند ، در باز می‌کردند انصار و مهاجرها نگو یارانِ پیغمبر بگو اغیار و تاجرها یکی در باز کرد و گفت شرمنده نمی‌آیم یکی هم گفت  یادِ من نمی‌آید غدیر خم امان از حرف نامردم یکی در باز کرد و روی خود را آنطرف کرد یکی هم داشت مولا حرف می‌زد  بِینِ حرفش زود  در را بست دلِ زهرا چه بد بشکست علی ماند و سلام او فقط زهرا جوابش داد  اگرچه گریه‌اش اُفتاد فقط زهرا جوابش داد علی با فاطمه تنها به پشتِ دربها بودند چهل شب پشت درها در پِیِ یک آشنا بودند چهل شب رَدِ غم پیداست از خانه به هر کوچه چهل شب رفته‌اند و جز سه تَن یک یار و یاورنیست بجز سلمان و مقداد و ابوذر نیست ولی آنروز در کوچه ولی آنروز در خانه میانِ جمع اوباش و اراذِلها و بیگانه چهل تَن یا که سیصد تَن روایتها فراوان است خدایا کینه عریان است غلافِ تیغ پنهان است حرامی هم رجز خوان است تلافیِ غدیرِ خُم  فقط آتش  فقط هیزم امان از دستِ نامردم به پیش طفلِ سر در گُم حسن چشمانِ زینب بست که مادر پشت دربِ خانه‌ی خود هست زمین اُفتاد و در اُفتاد امان از چادر زهرا  امان از رد شدن‌ها و امان از پا زدن‌ها و  امان از رفت و آمدها خدایا میخ لج  کرده خدایا راه کج کرده.... (حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۱۵)
نماز اول وقت رو از دست ندیم
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان که دل اهل نظر برد که سریست خدایی پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان این توانم که بیایم به محلت به گدایی عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی خلق گویند برو دل به هوای دگری ده نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی غزل شماره ۵۱۰ ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃
🌸🍃🌸🍃 موفقيت يعنى آنطور كه دلِ خودتان مى خواهد زندگى كنيد؛ كارى كه خودتان دوستش داريد را انجام دهيد؛ آدمى كه خودتان دوستش داريد را دوست بداريد، لباسى كه خودتان مى پسنديد را به تن كنيد، در راهى كه خودتان انتخاب كرديد قدم برداريد ... به تعبيري با تمام تاسف « ما بيشتر مي پسنديم كه خوشبخت نباشيم اما ديگران ما را خوشبخت بدانند تا اين كه خوشبخت باشيم اما ديگران ما را بدبخت بدانند.. »
دل دادنم غریبه ترت کرد ظاهراً... در عشق هم معامله با آشنا خطاست! ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃 ✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
داغ تو تلخ ترین حادثه تاریخ است قتل عمد پسرت مستحق توبیخ است سبب کشتن محسن که فقط میخ نبود از در آمیختن ضرب لگد با میخ است 🥀
برعکسِ روزگارِ من، احــوالِ من خوش‌ است وقتی دلم به بختِ «تو را داشتن» خوش‌است شــادم به شادی تو، چه کارم به روزگار؟ هر چند روزگار به آزار من خوش‌ است در مــن _دریغ_ هیـچ به جز درد و داغ نیست باتو همین که غافلم از خویشتن، خوش‌است تنها نه من به سِحرِ سلام تو سرخوشم حالِ هرآن‌که با تو شود هم‌سخن، خوش‌است این چـار حــرفِ ســاده، همیـن نامِ کوچــکم وقتی شنیده می‌شود از آن دهن، خوش‌است باری، نشسته‌ام به مرورِ خیالِ تو آری! دلِ غریب، به یادِ وطن خوش‌است! ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃
بار دل، بر دوش چشم و بار غم، بر شانه هاست در مقام عشق، هر عضوی اسیرو مبتلاست از در و دیوار مکتبخانه می‌آید به گوش قصه‌های مرشدی عاشق، که خود درد آشناست دکتر دلدادگی وقتی طبابت می‌کند گرچه‌ جراح است اما، زخم‌های او دواست با سوهان عشق، سنگی را جواهر کرده‌ایم این بدل، از کیمیای عاشقی، مثل طلاست ضربه‌ی پی‌درپی معشوق کاری کرده است که خریدار دل ما، اول و آخر خداست
ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز چون آتش نهفته به خاکستری هنوز هرچند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز سودای دلنشینِ نخستین و آخرین! عمرم گذشت و توام در سری هنوز ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سال‌ها از هر چراغ تازه، فروزان‌تری هنوز بالین و بسترم، همه از گل بیاکنی شب بر حریم خوابم اگر بگذری هنوز --------------------------- حسین منزوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۲۵ در شهر زنجان– درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳) شاعر ایرانی و برگزیده اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود. او که بیشتر به‌عنوان شاعری غزل‌سرا شناخته شده‌است، در سرودن شعر نیمایی، شعر سپید و ترانه هم تبحر داشت. نقش منزوی، در زنده‌کردن غزل معاصر، چشمگیر ارزیابی شده‌است
دو خوانش غزل ۱۱۸ حافظ.m4a
3.71M
غزل شمارهٔ ۱۱۸ آن کس که به دست جام دارد سلطانی جم مدام دارد آبی که خضر حیات از او یافت در میکده جو که جام دارد سررشته جان به جام بگذار کاین رشته از او نظام دارد ما و می و زاهدان و تقوا تا یار سر کدام دارد بیرون ز لب تو ساقیا نیست در دور کسی که کام دارد نرگس همه شیوه‌های مستی از چشم خوشت به وام دارد ذکر رخ و زلف تو دلم را دردیست که صبح و شام دارد بر سینه ریش دردمندان لعلت نمکی تمام دارد در چاه زنخ چو حافظ ای جان حسن تو دو صد غلام دارد
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شادباشی ازین خوب‌تر که برف آمد؟ ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🥀🕊 نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است علت خلق دوعالم علم فاطمه است سر سجاده به‌جایی نرسیده است کسی هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌وبازدم فاطمه است به دفاع از ولی و شأن ولایت برخاست خطبهٔ فاطمه تیغ دودم فاطمه است سر نامش همهٔ اهل‌ کرم حساس‌اند استجابت به خدا در قسم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟ تا امان‌نامهٔ ما با قلم فاطمه است ظاهرا خلوت‌و خاکی‌است، ولی در باطن دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است سلااااااااااام سحرگاهتون ،پرتوفیق عبادتهاتون به درگه حق ،مقبول التماس_دعای_فرج 🤲 🕊🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای که مرا خوانده ای ،راه نشانم بده 🥀
❣️ 🦋از ‌تــو هوس‌ نگاه‌ دارد‌ دل من 🦋چشمی ‌به درو ‌به راه ‌دارد دل ‌من 🦋تا کی به فراق‌ تو‌ صبور؟ برگرد آقا 🦋 آقا به ‌خدا ‌گناه ‌دارد ‌دلِ‌ من ...... 🌹تعجیل در فرج 🌹 ..
▪️ ای خاک ‌در تو‌ تاج سرها زهرا ▪️ وی قبر تو مخفی از نظرها زهرا ▪️ تا باب شفاعت تو باز است چه غم ▪️ گر بسته شود تمام درها زهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عالم‌به ‌عشق‌روی توبیدارمیشود هرروزعاشقان‌توبسیارمیشود وقتی سلام‌میدهمت ‌درنگاه‌من تصویرڪربلای توتڪرارمیشود صلی‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدالله اللهم ارزقنا کربلا به حق الحسین علیه السلام سلام صبح همگی بخیر ان شا الله روز یتون کربلا 🤲🌸
📱 یک وقتایی تنهایی و کسی حواسش بهت نیست، گوشیتو برمیداری و میری تو اینستاگرام، می‌خوای بری یک سری به پست‌های دوستات بزنی، اما شیطان میاد سراغت؛ کارش همینه! وسوسه... فکر گناه میندازه به جان و دلت. اما یک لحظه صبر کن. فقط یک لحظه! تو این لحظه به این آیه فکر کن: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ؛ چشم‌ها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشم‌ها را می‌بیند...» 📚انعام / ۱۰۳ 👁 خدا الان حواسش بهت هست. تازه چشم‌های امام زمان هم بهت توجه میکنن! حالا بازم دلت میاد به شیطان بگی چشم؟ یک نفس عمیق بکش و شیطان رو لعنت کن تا از فکرت بره بیرون... امام زمان، یارِ پاکدامن می‌خوان، یکی مثل عباس! ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
❤️ همہ‌ هستی‌ من‌ حضرت‌ ارباب‌ سلام اۍ‌ دلیلِ‌ طپشِ‌ این‌ دلِ‌ بی‌تاب‌ سلام.. 💔😭
😭شعری از زبان حال امام زمان(عج)😭 خانه ی تک تک تان را زده ام درب ولی اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست😔 انتظارم ز شما بیشتر است از دگران یک دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست😔 اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک گریه بر غربت ما در شبتان نیست که نیست😔 به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس یک نفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست😔 تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب صبح امید و ظهور در کفتان نیست که نیست😔 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹