eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
41 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هجر روی مهدی این سحرگاهِ پر از راز و نیاز میل آن سرداب، ۱ می‌گیرد مرا از غمِ هجرِ تو ای مولای من رَعشه بر اعصاب می‌گیرد مرا ماهِ مهمانی رسیده، ماهِ من روءیَتِ مهتاب، می‌گیرد مرا،؟ با حضورت، نور در قلبم فِکن وَر نه بی تو، خواب می‌گیرد مرا خوبِ من، سلمای بی تو هیچ نیست بی تو جهلِ ناب می‌گیرد مرا ۱_سردابِ معروف در سامرا (اولین سحرِ ماه مبارک رمضان سروده ام) سیمین سلطانیان سلما
گنه کردم، و بعد، توبه که ستّاری و میبخشی و می‌دانم تو آن خوبی حبیب و یارِ محبوبی غفوری، مهربانی تو رحیم و دلسِتانی تو به بنده رحم بنما کَرَم‌ کن، عفو فرما بداهه سیمین سلمانیان سلما
هی گنه کردم و هی جار زدم یار بیا من ندانم چه شود عاقبت کار بیا خود بگفتی که دعا بهر ظهور تو کنیم خواندمت خسته ام از معصیت، ای یار بیا
هجر روی مهدی این شبانگاهِ پر از راز و نیاز میل آن سرداب، ۱ می‌گیرد مرا از غمِ هجرِ تو ای مولای من رَعشه بر اعصاب می‌گیرد مرا ماهِ مهمانی رسیده، ماهِ من روءیَتِ مهتاب، می‌گیرد مرا،؟ با حضورت، نور در قلبم فِکن وَر نه بی تو، خواب می‌گیرد مرا خوبِ من، سلمای بی تو هیچ نیست بی تو جهلِ ناب می‌گیرد مرا ۱_سردابِ معروف در سامرا (اول ماه مبارک رمضان سروده ام) سیمین سلطانیان سلما
حکایت سخنوری زشت آواز بود ، ولی خود را خوش آواز می پنداشت ، از این رو در سخنوری فریاد بیهوده می زد. صدایش به گونه ای بود که گویا فغان غراب البین (کلاغی که با صدایش انسانها را از خود جدا می سازد و همه می خواهند به خاطر صدایش از او فرار کنند ) در آهنگ آواز او قرار گرفته یا آیه ان انکر الاصوات لصوت الحمیر (همانا ناهنجارترین آواها ، آوای خران است.)  در شاءن او نازل شده است. مردم شهر به خاطر مقامی که آن سخنور داشت ، احترامش را رعایت می کردند و بلای صدای او را می شنیدند و رنج می بردند و دندان روی جگر می گذاشتند ، و آزارش را مصلحت نمی دانستند. تا اینکه یکی از سخنوران آن سامان که با او دشمنی نهانی داشت ، یکبار برای احوالپرسی به دیدار او آمد ، و در این دیدار به او گفت : خوابی در رابطه با تو دیده ام . سخنور میزبان : چه خوابی دیده ای ؟ سخنور مهمان : در عالم خواب دیدم ، آواز خوشی داری ، و مردم از دم گرم تو آسوده و شاد هستند. سخنور میزبان اندکی درباره این خواب اندیشید ، و آنگاه سر برداشت و به مهمان گفت : خواب مبارکی دیده ای ، که مرا بر عیب خودم آگاه ساختی ، معلوم شد که آواز زشت دارم ، و مردم از صدای بلند من در رنجند ، توبه کردم و از این پس سخنرانی نکنم ، مگر آهسته . از صحبت دوستی برنجم کاخلاق بدم حسن نماید عیبم هنر و کمال بیند خارم گل و یاسمن نماید کو دشمن شوخ چشم  ناپاک تا عیب مرا به من نماید
نگاهش لرزه می انداخت در دلهای بدخواهان برای مصطفی او داشت عمری حکم پشتیبان شبیه ابر رحمت بر سر اسلام نو پا بود در آن گرمای دهشت، سایه می بخشید، یا باران نفس تا داشت گرد خاتم پیغمبران گردید برای دفع شرهای ابوجهل و ابوسفیان میان شعب با قلبش ،و با شمشیر خود در بدر چه زیبا جانفشانی کرد زیر سایه ی قرآن همانند علی «شیر خدا»نامیده شد از بس به پا می کرد با شمشیر ،طوفان در دل میدان علمدار رشید لشکر اسلام و پیغمبر نشان شد قلب پاکش در اُحد با نیزه ی شیطان علم افتاد و در یک گوشه ی میدان هیاهو شد تنش شد مُثله و یک گوشه از کرب و بلا رو شد تنی صد چاک و غرق جستجو در نیزه ها خواهر به دنبال گل گم کرده اما فرق، سر تا سر عبا بر پیکر صد پاره جای بوریا دارد سری بر تن ،خلاف خامس آل عبا دارد نه سمت قتلگه پیداست شمر و خنجری اینجا نه می آید صدای گریه های مادری اینجا نه می تازد کسی با اسب روی پیکری اینجا نه از تن می رود، انگشت با انگشتری اینجا نه می سوزد به دست ملحدان بال و پری اینجا نه می ماند به جای خیمه ها خاکستری اینجا نخواهد رفت در بند و اسارت خواهری اینجا نه از روی قساوت می رود بر نی سری اینجا فقط هند است و دستش پاره هایی ازجگر دارد کسی که کینه های بدر ،از قرص قمر دارد چه برکت می کند شعری که در پایان ابیاتش به سمت روضه ی ارباب خوبی ها گذر دارد
یک لحظه سرم شلوغ شد، رفت از یاد لعنت به منی که در فراغت شد شاد بی باده خرابم از همان روزی که در برکه ی دل نقش رخت، ماه افتاد
هدایت شده از KHAMENEI.IR
15.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | معلم؛ معمار آینده کشور ✏️رهبر انقلاب در دیدار اخیر معلمان: معلّم در واقع معمار آینده‌ی کشور است. ✏️ این قضیّه‌ی تربیت نوجوانان ما، با توجّه به هوش نوجوان ایرانی، ضریب پیدا میکند و اهمّیّت مضاعف پیدا میکند. ✏️اگر ما با یک جامعه‌ی جوان و نوجوانِ متوسّط از لحاظ ذهنی مواجه بودیم، یک جور بود؛ حالا که با یک قشرِ جوانِ هوشمند مواجهیم که از متوسّط هوش جهانی بالاترند، قضیّه جور دیگر است. این ثروت عظیمی است. ✏️ اگر ما این موجود باارزش، یعنی این جوان هوشمند را تربیت نکنیم و به جایگاه شایسته نرسانیم، واقعاً جفا شده؛ این جواهرِ قیمتی‌ای است، این را باید خوب ساخت. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃‌‌‌‌صبـــ🌤ـــحِ امروز 🐚 خدایا چہ مبـــارک بدمیــد 🌸🍃که همـــــے از نفسش 🐚 بوے عبیــــر آیدوعــــود 🌸🍃گر کسے شکرگزارے کند 🐚این نعمـــــــت را 🌸🍃نتواند کہ همہ عمر 🐚بر آید ز سجود ســـ😊ــلام
به شیشه های اتاقم دوباره "ها" کردم و از نوشتن اسمت بر آن حیا کردم به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد به پای شیشه نشستم رضا رضا کردم در این اتاق که از هر طرف به دیوار است تو را برای رهایی خود صدا کردم آهای ضامن هفت آسمان! مرا دریاب که من فقط به هوای تو بال وا کردم همین که بوی تو پیچیده در نفسهایم به پر کشیدنِ در خویش اکتفا کردم نگاه کردم و بر شیشه جای گنبد نیست به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
2_144151472547170467.mp3
9.41M
🍃یه یا ابالفضل بگو ببین چی‌ها میکنه 🍃کی فکر مریضی و دارو و دوا میکنه 🎤 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
😄 من نفهمیدم که جدّی بود یا اینکه مزاح؟! یک و نیم میلیون جریمه از برای این گناه؟! شوخی خوبی نبود قاضی بگو خوابم هنوز می روم‌ از دست قاضی جان تو دریابم هنوز کرده ای اُسکل تو ما را؟ ما که یارت بوده ایم جان من شوخی نمودی؟ ما کنارت بوده ایم این همه توهین به دین و حکم الله جلیل... این بُود تنها جریمه؟ بوده ای پس زن ذلیل سی چهل شلاق بر این بی حیاها می زدی اولش هم می‌زدی بهرام بعد از آن کتی هیبتت قاضی شکست و خنده آمد بر لبم من ز حکم خنده دارت در غم و تاب و تبم با چنین حکمی شود هر روز کشف صد حجاب قاضی نازم عزیزم تو برو راحت بخواب گفته اند این حکم اما حکم‌ 👈قبلی بوده است حکم این جرم اخیر اعدام باشد ، جیغ و دست "عاصی" 😐😐😅😅
🌸 🦋🌸 🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 یَا مُحِبُّ المُحِبّین محبّت در این دنیای پر ظلم و جنایت نمیکارد کسی بذر محبت محبت، آیه ای از مهربانی ست زِ الطافِ خدا و آسمانی ست مکن هرگز بَدی تا بد نبینی ز گلزار محبت، گُل بچینی جمالِ حق نمی‌گردد هویدا مگر با خوبی و عدل و مدارا پدیدار است، لبخندِ مهربانی به صورت‌ها و سیرَتها، نشانی مُحّب است و جمیل و مهر پرور خداوند علیم و داد گستر اگر داری تو دَعوِیّ محبّت مرنجان دل، تو ای ابر کرامت اگر کردی محبت بی بهانه بهایش را بگیری بیکرانه خدایم قلبِ سلما را نشان کرد محبت، را بر او بیحد عیان کرد به شکرانه گذارم سجده بر خاک محبت دیدم از خاک و زِ افلاک سیمین‌سلطانیان سلما ۱۴۰۲/۲/۱۶ 🦋🌸🦋🌸 🌸🦋🌸 🦋🌸 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه را شکل یار میبینم، پیرزن را نگار میبینم😁 شعرخوانی طنزآمیز یک مجرد در محضر رهبر انقلاب فقط آخرش 😂 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
بیخبران را بگو، جان به کجا میبرید؟ جانِ گران را چرا همچو خَسی میدهید؟ بداهه سلما
یک جهان بر هم زدم کز جمله بگزیدم تو را من چه میکردم به عالم گر نمیدیدم تو را
دیدمت با صد کِرِشمه دوش در دوشِ رقیب من چه کردم نازنین؟، از من گریزانی چرا؟ بداهه سلما
جــــامه زهـــــد و ريـــا کنــــدم و بـــر تــن کـردم خـــرقـــه پيـــر خـــرابـــاتـــي و و هـوشيـار شـدم  واعــظ شهــــــــر کــــــه از پنـــــد خــــود آزارم داد بــــــه دم رنــــد مــــي آلـــوده مــددکــار شـــــدم  امام خمینی(ره)
یارا، بهشتْ صحبتِ یارانِ همدم است دیدارِ یارِ نامتناسب، جهنم است هر دم که در حضور، عزیزی برآوری دریاب کز حیات جهانْ حاصل، آن دَم است نه هَرکه چِشم و گوش و دهان دارد آدمی‌ست بَس دیو را که صورتِ فرزندِ آدم است هرگز حَسَد نبُرده و حسرت نخورده‌ام جز بر دو رویِ یارِ موافق که در هم است آرام نیست در همه عالم به‌اتفاق، ور هست در مجاورتِ یارِ محرم است دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف؛ "لیکن رفیق بر همه چیزی مُقدّم است" سعدی
دو خوانش غزل ۲۰۳ حافظ.mp3
4.19M
غزل شمارهٔ ۲۰۳     سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده در درس و دعای ما بود نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود دفتر دانش ما جمله بشویید به می که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد که معامل به همه عیب نهان بینا بود
‌بنشین؛ مرو که در دلِ شب، در پناه ماه خوش تر ز حرفِ عشق و سکوت و نگاه نیست... 🌙
‌ دل به داغش مبتلا کردم ؛ خطا کردم، خطا سوختم خود را برای او ؛ غلط کردم ،غلط
کفشهایم کجاست؟ میخواهم بی خبر راهی سفر بشوم مدتی بی بهـــــار طی بکنم دوسه پاییــــز دربــه در بشوم خسته ام از تو از خودم از ما، ما ضمیـــر بعیــــد زندگی ام دونفر انفجار جمعیت است پس چه بهتر که یک نفر بشوم یک نفر در غبـــار سرگردان یک نفــر مثل برگ در طوفان می روم گم شوم برای خودم کم برای تو دردسر بشوم حرفهــــای قشنگ پشت سرم آرزوهـــــای مادر و پدرم حیف خیلی از آن شکسته ترم که عصای غم پدر بشوم پدرم گفت دوستت دارم پس دعـــا مـــی کنم پدر نشوی مادرم بیشتر پشیمان که از خدا خواست من پسر بشوم داستانی شدم که پایانش مثل یک عصر جمعه دلگیر است نیستـم در حدود حوصله ها پس صلاح است مختصر بشوم دورها قبر کوچکی دارم بی اتاق و حیاط خلوت نیست گاه گاهی سری بـزن نگذار با تو از این غریبه تر بشوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با اینکه خسته میشوم و گاه کم حواس اشکم هنوز هست...حبیبم تو را سپاس در حسرت زیارت تو رفت عمر من روزم به گریه طی شد و شبهام التماس یکشب در این لباس عزایت مرا بخر شاید به چشم مادرت آیم در این لباس ما را نمیبری به حرم؟؟ قهر کرده ای؟ بگذر از این گدای بدِ قدرناشناس روزم شبیه زلف سیاهت چه درهم است زینب تمام راه به لب داشت این قیاس رضا_وکیل_آذر
203.7K
عاشقت می‌شوم آن روز که باران باشد خانه ای در وسطِ دشت و بیابان باشد دل من باشد و چشمان قشنگت جانا غمزه‌ی چشم تو ای یار، فراوان باشد بشود معجزه آن روز که یعقوب نبی در برِ یوسفِ گم‌گشته‌ی کنعان باشد چه شود آخر این قصه‌ی پاییزی تلخ عطر یاس و نرگس و فصل بهاران باشد آرزو میکنم آنقدر بخندی که دلت ز غم و نفرت و اندوه، گریزان باشد خوانش :
هم چشمه و هم رود کپک خواهد زد هم آتش و هم دود کپک خواهد زد شور و نمک تمام هستی عشق است بی‌ عشق جهان زود کپک خواهد زد
دِلبَری کرده زِ ما اما خودش بی خبر است ای بنازم دِلبَرِ  سَر  به  هَوایِ خویش را 🌱
. نگفته ام به کسی آنچه در دلم دارم ولی بدان که هزاران هزار غم دارم فروختم به غمت عیش روزگارم را ز برکت غم تو خیر دم به دم دارم خوشم‌ به مرگ، اگر نیست زندگی با تو نفس برای چه وقتی که یار کم دارم؟! من آن‌گدای بدِ بدحساب این شهرم... که شب به شب ز درت خواهش کرم دارم به نامه عملم طعنه زد کسی!گفتم.. اگرچه اهل گناهم امید هم دارم حساب کار من افتاده است دست کریم ز برکتش روی هر غفلتم قلم دارم کسی مرا برساند به کربلای حسین هوای سینه زنی بین آن حرم دارم
🌾 یا تَوّاب 🌾 کاشکی من هم دو بال همچون کبوتر داشتم از زمین کَنده شده، در آسمان پر داشتم دل بریدن خورد و خواب و بیخود از خود میشدم چون همه خوبانِ عالم، روی دیگر داشتم کاش ابری بودم و بارش زِ من سر میگرفت زندگی از بارش من رنگِ دیگر میگرفت خاکِ تشنه سیر میشد سبزه ها هم دشتها رودها پر آب و دریا موج از سر میگرفت کاشکی پروانه بودم، با دوبالِ رنگ رنگ می‌پریدم روی سبزه، گل، چمن، بر روی سنگ کودکان شادو غزلخوان از پِی ام هر سو دَوان بر لبانِ سرخِ آنان بود لبخندی قشنگ ______________________ کاش و صد ایکاش، کاین ایکاشها در من نبود بنده ای لایق بُدم، پیوسته در ذکرِ سجود آرزوهایم کمی کمتر شود از این که هست پاک از زنگارها میشد مرا این تارو پود ~~~~~~~~~~~~~~~ "بار الها" روسیاهم مَنو، با مویِ سپیدم چه کنم،؟ وقت جبرانم نباشد، نا امیدم، چه کنم،؟ مهلتی، یا رب، عطا فرما رهِ برگشت را سائلم، سلما، به درگاهت چو بیدَم، ۱ چه‌کنم،؟ ۱_از ترس چون بیدِ لرزان سیمین‌سلطانیان سلما