eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
40 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
در شبی که درد و ناله هایش بیداد می کرد با مهر و محبت تا به صبح بر بالینش بودم شبی خاطره آمیز تازه فهمیدم تسکین دردها می تواند باشد محبت را می گویم "محبت" اما راز خوشی من همان یک شب با تو بود "چه شب زیبایی بود" نگارش از ✍ سروش
غلط کرده کسی جز من اگر آید سرکویت که پشته سازم از کشته به تعداد سر مویت حسودی میکنم بر آینه بر عینکت بانو به حتی شال و پیراهن به انگشتر النگویت نشسته برلب خمگونه ات که شعر میسازد دل از نازک خیالی های خال مست هندویت زبانش لال باد این باد بی بنیاد افشاگر که شهری مست میرقصند از اسرار گیسویت تمام شهر میمیرد و گورستان به پاخیزد قیامت میشود روبندرا برداری از رویت نباید چشمهایت را ببیند کس که خود دیدم جوان را پیر و پیران را جوان کرده ست جادویت اگر آواز سرداده غزل من را مکن تهدید گلویم کرده استقبال از تیزیّ ابرویت
﷽❣ ❣﷽ 💚سلام بر تو ای مولایی که در عالم عهد از همه پیمان گرفته شد تا چشم به راهت باشند و دعاگوی ظهورت. السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ‏
لبخند بزن،دیده گشا،شور برانگیز سرمستیِ عشاقِ سحرخیز،چه نیکوست بگذار که طالع شود ازبرق نگاهت خورشید نهانی که به زیرخم ابروست 🌱
خیلی به خودش می رسید خوش طیب بود و بسبار متین خوش اخلاقی اش خصلت بارز و سر آمد زیبایی او بود . عاقبت خریدارش فقط خدا شد چرا که وجودش فقط خدا بود آری برای رسیدت به او خوب به خود می رسید و لباس زیبای تقوا را بر تن خود پوشانده بود . و خدا هم عاشق او شد . او ....... شهید عزیزم ......
نسل ما نسلی ست که درس خواند تا دانشجو شود... شنیده بودیم دانشجو شدن یعنی خوشبختی...ما درس خواندیم... کم یا زیاد ،گاهی با علاقه و گاهی به اجبار ... خواندیم تا برای آن چهار ساعت پر استرس آماده شویم...چهار ساعتی که می توانست سرنوشت ما را تغییر دهد... غول بزرگ... کنکور... بعضی ها علاقه شان را کنار گذاشتند و رشته ی دهن پر کنی را انتخاب کردند بعضی ها برای عقب انداختن دوران سربازی دانشجو شدند، بعضی ها هم برای فرار از ازدواج در سن پائین ... وارد یک دنیای جدید شدیم... آدم های جدید... تفکرات جدید... فکر و خیال های جدید گاهی کنار درس خواندن عاشق شدیم و گاهی دلتنگ عزیزانمان... شب بیداری کشیدیم برای امتحان... دانشگاه مثل زندگی بالا و پائین زیاد داشت کنار درس ها، آدم های زندگیمان را هم حذف و اضافه کردیم گاهی به اجبار سر کلاسی نشستیم و گاهی مثل روزهای خوب زندگی، انقدر همه چیز عالی بود که دوست نداشتیم زمان بگذرد گاهی درسی را فقط پاس می کردیم که تمام شود... مثل روزهایی که تحمل می کنیم تا فقط بگذرد گاهی درسی را می توانستیم نمره ی کامل بگیریم ولی کم تلاش کردیم مثل روزهایی که می توانستیم بهتر بگذرانیم گاهی هم امتحان انقدر سخت می شد که گیج می شدیم... مثل روزهای سخت زندگی که هر چه فکر می کنیم به جواب نمی رسیم... گاهی مشروط می شدیم و گاهی شاگرد اول... کم و زیاد... خوب و بد... بالا و پائین می گذرد... چشم هایمان را باز می کنیم و می بینیم تمام شده... ما می مانیم و به یاد ماندنی ترین خاطرات زندگیمان........ 💫۱۶ آذر 👨‍🎓روز دانشجو، 🌸بر تمامی اهل ادب 🌺و علم و فرهنگ و هنـر 🌷 بخصوص 👨‍🎓دانشجویان عزیـز مبارک
از بسکه به نزدیک توام من دورم وز غایت آمیزش تو مهجورم وز کثرت پیدا شده‌گی مستورم وز صحت بسیار چنین رنجورم : دیوان : رباعیات : شمارهٔ ۱۱۲۰
ڪاش آوار شوَد زیرِ فشارِ غَمِ تو این دلِ ساده یِ نفرین شُده یِ بی عارم ...
دلت را بِتِکان ...! اشتباهاتت وقتي افتاد ؛ روي زمين، بگذار همانجا بماند ! فقط از لابه لاي اشتباه‌هايت ... يک تجربـه را بيرون بکش ؛ قاب کن و بزن به ديوار دلت ...! اشتباه کردּن اشتباه نيست ؛ در اشتباه ماندنּ اشتباه است ...!
یک جای دنج از حرم تو برای من من هر چه دارم ای همه چیزم... برای تو
شعرخوانی پرویزخائفی.mp3
1.22M
یک بار دیگر خویش را در آینه تصویر کردم سر کج گرفتم، راست کردم، بعد در زیر لب، خود را – چنان که نیستم! تفسیر کردم ناگاه، دیدم: تصویر من در آینه تصویر من نیست در آینه من پیرتر، آسوده تر بودم در آینه هفتاد سالم بود چشمم کلامی از کنایت داشت: خود نیستی من نیستی! بیگانگی ها را اشارت داشت. انگار نقش پیری من، پیر من بود: - هشیار و سرمست از خلوص خلسه ای ناب - در تاب ِ تنهائی، صفایش پیرهن بود *** یک بار دیگر، من بودم و آئینه و تصویری از من در زیر لب، خود را چنانکه بوده ام – تفسیر کردم: من نیستم، او نیستم، خود نیستم، من کیستم؟ - بیگانگی تفسیر من بود!- من سایه ای از خویش در خویش بودم.
نامتان بردم و دلم وا شد چشمهایم دوباره دریا شد.. ❄️ساعت8به وقت دلدادگی❄️ 🌸🍃اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی اگر بدوزخ فرستی دعوی دار نیستم و اگر به بهشت فرمایی بی جمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم. روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست   ۵۶
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم به شکار آمده بودیم ز معمورهٔ قدس دانهٔ خال تو دیدیم، گرفتار شدیم
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرابه باده چه حاجت که مست روی توباشم هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن وگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم حضرت سعدى
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی دادند دو گوش و یک زبانت ز اغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
دوشنبه ها حَسَنیّه بپاست در قلبم سلام میدهم از عمق جان به سمت بقیع
صبح است باید بلند شد در امتداد وقت قدم زد ؛ گل را نگاه کرد، ابهام را شنید باید دوید تا ته بودن ...
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد آن کس که دلی دارد آراسته معنی گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
و آن که سوز دل دارد و نی می‌زند؛ و چشم می‌دوزد و تنهاست، حتماً عاشق است! و آن که عاشق است، دعا می‌کند و آن که دعا می‌کند، حتماً خدایی دارد..
مه همه جا را گرفته، به سختی میتوان برف روی کوه‌ها را دید. آب دریاچه آرام تر از هر زمانی، به آسمان مه‌گرفته زل زده است. همه جا انگار یخ بسته. انگشت هایم را به کندی حرکت میدهم و می‌نویسم؛ دلتنگم... دلتنگ آغوش گرمی که سالهاست از آرامشش به اینجا کوچانده شده ام. آرزوی وصل دوباره اش مجنون ترم میکند. میدانم باید این آرزو بزرگ شود و قوی. عاقل شود و عاشق. همه‌جا سرد است؛ مه تمام فضا را پر کرده، اما اینجا درون قلبم ، آتشی میگدازد...
آغازصبح یادخدا بایدکرد خودرا به امید او رها بایدکرد ای با توشروع کارها زیباتر آغازسخن ترا صدا بایدکرد امروزمان راآغازمیکنیم بنام خدایی که تسکین دهنده دردها و آرامش دهنده قلبهاست سلام_صبحتون_بخیر 🌺