eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
560 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
43 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🌷🕊 ❤️تقدیم ‌به مادران صبور یادمون نره ... یادمون نره ... یادمون نره ... و در آخر یادمون نره خیلی ها ریخته شد، تا من و تو ... ْ @Shohadaye_Khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🕊آنانی که با لب تشنه ی حسین (ع) گلبرگی از وجود خــود را  به تمنای وصــال  به محبوب خود ارزانـی داشت
🏴 السلام علیک 🏴 یا ابا عبدالله الحسین (ع) بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های ، بودند که ، و، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: «سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند.» برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و @Shohadaye_khoy
من به قدقامت نرسیدم ای کاش صف آخر به برسم کوچه هایمان رابه کردیم که هرگاه آدرس را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام با آرامش به می‌رسیم نکند که @Shohadaye_khoy
🌴🥀🕊🌷🕊🥀🌷 بی‌قراری در قطعه این سنگ قبری که تو می‌بینی و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است حاصل عمر یک مادر است ... @Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷 به یاد ... مامور سرشماری : سلام مادرجان ميشه لطفا بیای دم در؟ سلام پسرم... بفرما؟ از سرشماری مزاحمت میشم. مادر تو این خونه چند نفرید؟ اگه ميشه برو شناسنامه‌هاتونو بیار که بنویسمشون... مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد... سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت... چشماش پر اشک شد و گفت: پسرم، قربونت برم، ميشه مارو فردا بنویسی...!!!؟؟؟ مأمور سرشماری، پوزخندی زد و گفت: مادر چرا فردا؟ مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟ برو لطفاً شناسنامت‌ رو بیار وقت ندارم.! آخه...!!! پسرم ۳۱ سالِ پیش رفته جبهه... هنوز برنگشته... شاید فردا برگرده...!!! بشیم دو نفر...!!! میشه فردا بیای؟؟؟ توروخدا...!!! مأمور سرشماری سرش‌ رو انداخت پایین و رفت...! مغازه دار ميگفت: الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون، کلیدِ خونش‌رو میده به من و میگه: آقا مرتضی...!!! اگه پسرم اومد، کلیدرو بده بهش بره تو... چایی هم سرِ سماور حاضره...! آخه خستس باید استراحت کنه...! شرمساریم از روی تو ای مادر.... نسل ما امانت دار خوبی نبود....!! @Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷 بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که ، و ، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، بی کفن و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و @Shohadaye_khoy
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 بی‌قراری در قطعه این سنگ قبری که تو می‌بینی و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است حاصل عمر یک مادر است ...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها گفته ام که بچه های کمیل در این کانال، کاری کردند که از شجاعت بالاتر است. آنها چنان ایثار و اخلاصی از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی کربلا مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های کمیل را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که لب تشنه، بی کفن و غریب، به مهمانی مادر مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان کمیل هم جوان بودند. درباره لب تشنه آنها چیزی نمی گویم. سراسر این حکایت، داستان تشنه کامی آنها بود. چه بسیار از مجروحان که بخاطر نرسیدن آب به رسیدند. درباره بی کفن بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان کفن او بود. اما در کانال کمیل به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم مجروحان، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پیکرهای پاره پاره در انتهای کانال بی کفن و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم غریب؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار منافقین به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی مادر : بارها به دوستانش گفته بود که ، مهمانان ویژه ی در عالم برزخ هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر گردان کمیل با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم گمنام و غریب در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این پاره های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: کانال کمیل، بی کفن و لب تشنه و غریبی بودند که به دیدار مادر پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و
🥀🥀🥀 پسرم میان شهدای گمنام منتظرم است... اما دیگر توانِ رفتن ندارم. 💔یکی از مادران را دیدم، آرام در قطعه شهدا قدم می‌زد،چشمش به مزارهایی بود که بر تابلویشان پلاک آویزان بود. به عکس‌ها خیره می‌شد، زیر لب می‌گفت:«خدا را شکر... پلاک داشتی! که اگر نه، حالِ مادرت زار بود...» سال‌هاست این مادران، بی‌آن‌که بدانند مزار واقعی فرزند شهیدشان کجاست، هر هفته به می‌آیند،برای همه‌ی شهدای بی‌نام، مادری می‌کنند. با چشمانی که سال‌هاست از انتظار خشک شده، به هر عکس نگاه می‌کنند و آرام می‌پرسند:«نکند این تو باشی، پسرم؟...» اما حالا، بعد از چهل سال دلتنگی و بی‌خبری، دیگر توان راه رفتن ندارند... خیلی‌هایشان هم، در حسرت دیدن دوباره پسرشان، چشم از دنیا بستند... و باز هم پنج‌شنبه‌ها می‌بینی مادری خسته، ناتوان، کشیده‌کشیده راه می‌رود؛ با عصا، با تکیه بر دل داغ‌دیده‌اش، می‌آید سر مزار شهدای گمنام... وقتی می‌پرسی:با این جسم خسته، چرا هنوز می‌آیی؟آرام لب می‌زند:«پسرم در میان شهدای گمنام منتظرم است... اما دیگر پاهایم نمی‌کِشند...» مادری که خسته، عصا به‌دست، دست بر کمر،بین مزارها قدم می‌زند و با حسرت می‌گوید:«خوش به حال مادرت، شهید... خوش به حال مادرت!» 💔یادمان نرود... امروز ما، با همان پلاک‌هایی ست که برای یک مادر بوی خون و شهادت و برای مادری دیگر رنگ غربت و دلتنگی می‌دهد. @Shohadaye_Khoy