eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
480 دنبال‌کننده
10هزار عکس
5هزار ویدیو
39 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#شهید_گمنام #مفقودالاثر_بسیجی 🕊🌷🕊🌷 #سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا ب
💟 به نقل از شهیدبسیجی حسن غفاری زمانی که حسن را باردار بودم ، در زمینن کشاورزی با خانواده کار می‌کردم. آن زمان آفتابگردان می کاشتیم. محصول بسیار خوبی به دست آمده بود. 🍃یک روز پدر بچه ها تخم ها را به قیمت خیلی ارزان فروخته بود. من از این بابت خیلی ناراحت شدم، قهر کردم و گفتم: دیگر در زمین خودمان کار نمیکنم. روز بعد در مزرعه همسایه کار کردم، با اینکه فهمیدم باردار هستم. 🍃از این موضوع ناراحت شدم، برای همین وسایل سنگین بر می داشتم تا بچه بیفتد چون سه فرزند پسر داشتم، میگفتم این همه بچه را می خواهم چیکار❗️ 🔴 تا اینکه خدا خیرش دهد، یکی از همسایه ها مرا از این کارم ترساند و گفت: ممکن است بچه نیفتد، اما ناقص به دنیا بیاید. بعد از شنیدن این حرف خیلی ترسیدم. فکر و خیال میکردم که مبادا برای بچه اتفاقی افتاده باشد. 💎تا اینکه یک روز در دیدم که دو نفر آقا جلوی خانه ما به دو طرف تکیه کرده و نشسته اند. انگار به من الهام شد از خبر دارند. با خودم فکر کردم بهتر است، مادر یا دختر همسایه را بفرستم تا در مورد از آنها بپرسند. ولی بعد از کمی فکر به این نتیجه رسیدم که خودم با آنها صحبت کنم. نزدیک آنها که رسیدم، خواستم بپرسم که قبل از من یکی از آنها 📌📌گفت: اگر که من می خوانم، شما هم بخوانی، بچه# سالم می ماند. من هم در خواب آن آیه را تکرار کردم. بعد از دیدن آن ، وقتی خیالم از بابت سالم بودن بچه آسوده گشت، تصمیم گرفتم، اگر خدا فرزندان پسری به ما عنایت فرمود، اسمشان را بگذارم و اگر دخترانی عطا فرمود، اسمشان را بگذارم. 😊 وقتی بچه به دنیا آمد، اسمش را حسن گذاشتم و به خاطر سالم بودنش خدا را شکر کردم. سه یا چهار ساله بود یک روز در دیدم، سیل عظیمی آمده و حیاط منزل هم پر از آب شده است و آب حسن را با خود می برد. آب آنقدر زیاد است که نمی توانم رد شوم و بچه را بیرون بیاورم. با صدای بلند حضرت رقیه (سلام الله علیها) را صدا زدم😭 و گفتم: (سلام الله علیها)، این اجازه نمی دهد بروم حسنم را نجات دهم. 💫یک مرتبه دیدم، آب به اندازه یک متر به اطراف رفت و راه مثل خیابان باز شد.🤲 جلو رفتم ، تا خواستم را از آب بگیرم از خواب پریدم. تا تعبیر این خواب فاصله افتاد شد، صدام به ایران حمله کرد، حسن به با دشمن رفت و در این راه شد و جنازه اش نیامد💔 ازشهدای شهرستان 📚برگرفته ازکتاب دررکاب ولایت @Shohadaye_khoy
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 روبه خویش گفت : چه کار کنم که خواب زمان (عج) را ببینم ؟ گفت : شب یک غذای بخور ، نخور و . دستور استاد را اجرا کرد و فردای آن روز خدمت استاد رسید . شاگرد گفت : استاد دیشب دائم خواب میدیدم ! خواب دیدم بر لب آب مینوشم ، کنار آبی دارم آب مینوشم ، در رود خانه ای در حال خوردن آب هستم ! فرمود : تشنه ی آب بودی ، خواب آب دیدی ؛ ی_امام_زمان(عج)بشو تا خواب ببینی . ️ @Shohadaye_khoy
جیره بندی شده بود آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ مانده بود ، مگر میشد خورد ؟ به من آب نرسید ، لیوان را به من داد و گفت : “من زیاد نیست ، نصفش رو خوردم بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم” فرداش بچه ها گفتن که جیره هرکس لیوان آب بود ! @Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#معرفی_شهید_جلیل_سلیمی #شهید_سليمي ساكن روستاي #خاك مردان از توابع شهرستان #خوي بود و نام زادگاهش
همرزم شهيد يك روز صبح حدود ساعت - 9 صبح بود كه ديدم بزرگوار سليمي دارد اجاق سنتي مي سازد. كنجكاو شدم و سؤال كردم: - برادر سليمي، حتماً مي خواهي بيكاري خود را جبران كني و وقت بگذراني؟! عزيز در جواب فرمود: - نه، چند روز است مي بينم برادران با آب سرد حمام مي كنند. مي خواهم خدمتي كرده باشم. بالاخره پس از گذشتن ساعتي اجاق را درست كرد و آن را روشن نمود. يك ديگ مسي بزرگ را كه از آشپزخانة منطقه تحويل گرفته بود روي اجاق گذاشت و سنتي را ساخت. آن روز گذشت، خلاصه آفتاب طلوع كرد. بعد از صرف صبحانه از سوي فرماندهي منطقه عملياتي برادر #«حاج احمد متوسليان» پيام رسيد تعدادي از برادران جهت مقابله با حزب دمكرات آماده باشند. دلم به تپش افتاد. اين پيام مثل يك ملكوتي تمام روحم را نوازش كرد. مثل بقية بچه ها با التماس از فرمانده گروهانمان خواستم مرا هم به منطقه اعزام كند ولي نصيب بچه هاي ديگر از جمله سليمي شد. دلم گرفت😔ولي تكليف حرف فرمانده بود و من مجبور به اطاعت، همان روز پيام رسيد تعداد ديگري نيز براي اعزام به منطقة ذكر شده لازم است. اين بارديگر نصيبم شد تا به منطقه اعزام شوم. ❤️قلبم از شوق مي لرزيد و با هر قدمي كه بر مي داشتم بوي را بيشتر حس مي كردم تا اينكه به منطقه رسيدم. انگار خداوند آن منطقه توي قلب ها جا مي گرفت. راهي به دل انسان نداشت. بدون شك آن منطقه خدايي بود. محو تماشاي آن سرزمين عشق بودم تا اينكه كسي را ديدم. تمام تنم را لرزش فرا گرفت. پاك و مطهر از پشت پردة خون روي چشمهايش تا عمق جانم نفوذ مي كرد. درست روي شهيد، همان قسمت كه اكثر ها تا صبح سحر روي مُهر مي ماند با ‌تفنگ قناسه سوراخ شده بود و آن سوراخ برايم مثل راهي بود به عظمي. 🌷و آن وقت بود كه دريافتم و گرم را براي مي خواهد و چه زيبا در خود غسل كرده بود و روح پاكش به رسيده بود.🌷 اي را كه اكنون شهيد سليمي در آن به شهادت رسيده بود به نام او نامگذاري كردند و من هر گاه نام آن تپه را مي شنيدم ناخودآگاه به ياد نگاه و دار شهيد مي افتادم و مهرباني بي مرزش كه حتي نمي توانست را بر جان بچه ها تحمل كند. والسلام عليكم 🌷روحش شاد و يادش گرامي باد🌷 🕊 @Shohadaye_khoy
کدومتون حاضرید که یک منور رو با درجه 1600 درجه سانتیگراد که توی سکوت و شب داره می سوزه و نزدیکه که عملیاتو لو بده و جون هزاران رو به خطر بندازه ، توی شکمتون بگیرید و ذره ذره بشید و و بشید و دم نزنید ؟؟؟؟! 31 سال پیش این 15 ساله "رضا میرزایی" این کارو کرد...! 🤔 چه چیزمان به رفته که می گوییم: الرزقنا...؟ ️ @Shohadaye_khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💔] حرمله: را بزنم یا را؟ گفت: پسر را بزن پدر خودش می افتد یا باب الحوائج ڪربلا! مرا بگیر از سرم گذشت...😭 اسلام علیک یا علی اصغر (ع) ️ @Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🕊آنانی که با لب تشنه ی حسین (ع) گلبرگی از وجود خــود را  به تمنای وصــال  به محبوب خود ارزانـی داشت
🏴 السلام علیک 🏴 یا ابا عبدالله الحسین (ع) بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های ، بودند که ، و، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: «سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند.» برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و @Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷 بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که ، و ، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، بی کفن و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و @Shohadaye_khoy