eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
422 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
36 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 کار کرد و کم خوابید و بیشتر کرد تا ما بشینیم به نابودی چند کیلومتر آنطرف تر کنیم . امروز سالروز پدر علم موشکی کشور ، ، است ، کسی که کرد روی بنویسند ، اینجا کسی است که می خواست را نابود کند . @Shohadaye_khoy
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 🌓 ❤️ به تو ، که پر از رایحه ی است، به تو از مشرق ترین اقلیم ، به تمنای جواب . هر زمان که به کوچه های مزین به می افتد بی اختیار به دور رهسپار می شوم همان که بوی و می دهد ، همان که ، شدند و در زرق و برق با متانت ، گوشه ای گزیدند، همان که حتی حافظه ها هم به یادشان می آورند . و حالا باز هم به تو ای عاشق پیچیده شده با سه ،سلام بر تو ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 در این بازار دنیا مانند تو ، وجودم در دفینه ی غرق است و شاید این آخرین برای توست، ولی می دانم‌ وقتی که مرگ مرا در بر می گیرد ، تو تنهایی هایم ، مرا تنها نخواهی گذاشت . من چشم به راه توام و تو می دانی که چه اندازه سخت است . پس به حرمت پاکت ، به حرمت لحظه ی مقدس شدنت ... 🌗 🌷 @Shohadaye_khoy
💐🌴🌷🥀🌷🌴💐 که از دنیای من ، تنها سهم تو شد! و من هنوز در که را از پـُر تو از تازه پـُر می کنم... با توأم ای ... ! ای کاش می توانستم دنیا را از دریچه تو ببینم... ! سلامتی و طول عمر همه @Shohadaye_khoy
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 وقتی که از خود می شوم ، وقتی برایم می شود ، وقتی که از بریده می شود ، وقتی که و به من می آورد و مرا در به در انزوا می کند به دنبال می گردم تا باشد ، تا به بدی من نکند و نبیند که وقتی خسته ام به او می برم ، راستش از که بوی می دهد ، از چهر هایی که رنگ می کنند و نقاب به دارند می ترسم . من و به سمت می روم که بی است ، بی هیچ به سمت تو می آیم ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 می دانم که تو سنگ منی تا بحال بارها کرده ام و حرف مگوی را به تو گفته ام و تو با تمام به منِ پر از نگاه کرده ای و مرا در زندگی نگذاشته ای . می خواهم برای اولین بار را بخاطر داشتن تو گویم . با تو، مرا به نزدیکتر می کند . با من و مکن . @Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#معرفی_شهید_جلیل_سلیمی #شهید_سليمي ساكن روستاي #خاك مردان از توابع شهرستان #خوي بود و نام زادگاهش
همرزم شهيد يك روز صبح حدود ساعت - 9 صبح بود كه ديدم بزرگوار سليمي دارد اجاق سنتي مي سازد. كنجكاو شدم و سؤال كردم: - برادر سليمي، حتماً مي خواهي بيكاري خود را جبران كني و وقت بگذراني؟! عزيز در جواب فرمود: - نه، چند روز است مي بينم برادران با آب سرد حمام مي كنند. مي خواهم خدمتي كرده باشم. بالاخره پس از گذشتن ساعتي اجاق را درست كرد و آن را روشن نمود. يك ديگ مسي بزرگ را كه از آشپزخانة منطقه تحويل گرفته بود روي اجاق گذاشت و سنتي را ساخت. آن روز گذشت، خلاصه آفتاب طلوع كرد. بعد از صرف صبحانه از سوي فرماندهي منطقه عملياتي برادر #«حاج احمد متوسليان» پيام رسيد تعدادي از برادران جهت مقابله با حزب دمكرات آماده باشند. دلم به تپش افتاد. اين پيام مثل يك ملكوتي تمام روحم را نوازش كرد. مثل بقية بچه ها با التماس از فرمانده گروهانمان خواستم مرا هم به منطقه اعزام كند ولي نصيب بچه هاي ديگر از جمله سليمي شد. دلم گرفت😔ولي تكليف حرف فرمانده بود و من مجبور به اطاعت، همان روز پيام رسيد تعداد ديگري نيز براي اعزام به منطقة ذكر شده لازم است. اين بارديگر نصيبم شد تا به منطقه اعزام شوم. ❤️قلبم از شوق مي لرزيد و با هر قدمي كه بر مي داشتم بوي را بيشتر حس مي كردم تا اينكه به منطقه رسيدم. انگار خداوند آن منطقه توي قلب ها جا مي گرفت. راهي به دل انسان نداشت. بدون شك آن منطقه خدايي بود. محو تماشاي آن سرزمين عشق بودم تا اينكه كسي را ديدم. تمام تنم را لرزش فرا گرفت. پاك و مطهر از پشت پردة خون روي چشمهايش تا عمق جانم نفوذ مي كرد. درست روي شهيد، همان قسمت كه اكثر ها تا صبح سحر روي مُهر مي ماند با ‌تفنگ قناسه سوراخ شده بود و آن سوراخ برايم مثل راهي بود به عظمي. 🌷و آن وقت بود كه دريافتم و گرم را براي مي خواهد و چه زيبا در خود غسل كرده بود و روح پاكش به رسيده بود.🌷 اي را كه اكنون شهيد سليمي در آن به شهادت رسيده بود به نام او نامگذاري كردند و من هر گاه نام آن تپه را مي شنيدم ناخودآگاه به ياد نگاه و دار شهيد مي افتادم و مهرباني بي مرزش كه حتي نمي توانست را بر جان بچه ها تحمل كند. والسلام عليكم 🌷روحش شاد و يادش گرامي باد🌷 🕊 @Shohadaye_khoy
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 شدن نیست ... اینطور نیست ڪه بگویی گلوله ایی خورد و رفت ... رضایت نامه دارد ... و رضایت نامه اش را اول و امضا مےڪنند ... بعد مُھر مےخورد... قبل از همه چیز دنیایش را به برده ... او زیر مستقیم خدا زندگی ڪرده ... اتفاقی نیست ... سعادتےاست ڪه هر ڪسی نمےشود... باید زندگی ڪنی تا بمیرۍ ... @Shohadaye_khoy
تنها چیزے ڪہ مرا آرام😌 مے نمود زیبا 👀 و قشنگ این آقا 😍 بود... @Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷 مي‌فرمايد : مرد شريف و را مي‌شناسم به نام . او بار با پاي به مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه طي‌الارض دارد . او يك سال به آمد ، من حضوراً با او كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم . او گفت : يك سال با به طرف به راه افتادم . حدود يا نُه منزل بيشتر به نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده ، از عقب افتادم . وقتي به خود آمدم ، ديدم حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نمي‌شد . راه را گم كردم ، حيران و سرگردان وامانده بودم . از طرفي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نا اميد شده و آماده‌ي بودم . ناگهان به ياد بشريّت افتادم و فرياد زدم : ! ! راه را به من نشان بده ! خدا تو را كند ! در همين حال ، از دور به نظرم رسيد ، به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير را در يك چشم به هم زدن و در كنارم ايستاد . بود و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر مي‌آمد از باشد . بر سوار بود و مَشك با خود داشت . كردم . او نيز مرا به نيكي ادا نمود . : تشنه‌اي؟ گفتم: آري ، اگر امكان دارد كمي آب از آن مَشك مرحمت بفرماييد ! او مَشك آب را به من داد و من آب نوشيدم . آنگاه فرمود : مي‌خواهي به برسي؟ گفتم : آري . او نيز مرا بر ترك خويش سوار نمود و به طرف به راه افتاد . من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قرائت كنم . مشغول قرائت شدم . در حين گاهي به طرف من برمي‌گشت و مي‌فرمود : اين طور بخوان نگذشت كه به من فرمود : اين‌جا را مي‌شناسي؟ كردم، ديدم در حومه‌ي شهر هستم . گفتم : آري مي‌شناسم . : پس پياده شو ! من پياده شدم، برگشتم او را ببينم ، ناگاه از ناپديد شد . متوجّه شدم كه او است . از گذشته‌ي خود شدم و از اين كه او را و از او جدا شده بودم، بسيار و ناراحت بودم. پس از هفت روز ما به رسيد ، وقتي مرا ، تعجّب نمودند ، زيرا يقين كرده بودند كه من جان به در نخواهم برد . به همين خاطر بين مشهور شد كه من دارم . منبع : كتاب داستان‌هايي از امام زمان (ع) ️ @Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷 شدن نیست ... اینطور نیست ڪه بگویی گلوله ایی خورد و رفت ... رضایت نامه دارد ... و رضایت نامه اش را اول و امضا مےڪنند ... بعد مُھر مےخورد... قبل از همه چیز دنیایش را به برده ... او زیر مستقیم خدا زندگی ڪرده ... اتفاقی نیست ... سعادتےاست ڪه هر ڪسی نمےشود... باید زندگی ڪنی تا بمیرۍ ... @Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷 شدن نیست ... اینطور نیست ڪه بگویی گلوله ایی خورد و رفت ... رضایت نامه دارد ... و رضایت نامه اش را اول و امضا مےڪنند ... بعد مُھر مےخورد... قبل از همه چیز دنیایش را به برده ... او زیر مستقیم خدا زندگی ڪرده ... اتفاقی نیست ... سعادتےاست ڪه هر ڪسی نمےشود... باید زندگی ڪنی تا بمیرۍ ... @Shohadaye_khoy
از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن به نامحرم چیست؟ گفت : میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار میشوی! میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی، میدهی! میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از لذت نمیبری! میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی، میکنی! میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران میگردی! میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت میشود! میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار میشوی!
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐 ای ... عاشقانه شربت را نوشیدید و ما ملتمسانه نیازمند زیبای شماییم گاهی که ما اسیران رویا، از غفلت بیدار شویم ای پوشان بی ادعا از خسته شده ایم ، دلمان حال می خواهد .. تازه، با نسیمی از شما