🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷شهیدفتح الله افشاری🌷 🌱اعتقاد به دین مبین اسلام و مذهب تشیع و عشق به امام و اطاعت اوامر ولی فقیه و
🍃🌹🍃🌹🍃
#اعتقاد به دین مبین اسلام و مذهب تشیع و عشق به امام و اطاعت اوامر ولی فقیه و طرفداری از نظام اسلامی او را عاشقانه به جبهه کشاند.
از خانواده آنان #سه برادر دوشادوش در جبهه بودند. و وقتی در مرخصی بسر می بردند مادرشان رو به آنها کرد . گفت« شما چرا در خانه هستید در حالی که جبهه به شما نیاز دارد.»
چند روز قبل از اعزام به متانت و آرامی و اطمینان قلب خاصی دست یافته بود.و چهره نورانی و گشاده او حالت ملکوتی داشت.با صدای بلند در خانه اذان می گفت و برادرش که در حیاط بود نگاهش کرد و در دل گفت « خدایا مثل اینکه عزم سفر کرده و دنبال گمگشته ای میگردد گویا اذانش ابزار سفرش بود»
در جبهه با پسر دائیش شهید زنده یاد #حسینقلی قاسمی خوئی با هم بودند و یک روز که ظزفی را زیر شیر تانکر آب می گذارند تا پر بشود، طرف سوراخ بوده و از تانکر آب بیرون می زده با هم برمی گردند تا ظرف را ببرند می بینند ظرف خالی است روبه پسر دایی کرده و می گوید "کارهای نیک ما هم همینطور است باید مواظب باشیم که از دست نرود."
#مادرش به شهادتش یقین داشت و خود مرتبت و منزلت شیر پاکش را می دانست و فرزندانش را به امان خدا سپرده بود.
در مقابل اظهار نگرانی فامیل می گفت «اگر خدا خواست# فتح اله شهید می شود، ما چه کاره هستیم، هر چه خدا خواست همان می شود.»
این بسیجی عاشق در #حاج عمران پس از نبردی تنگاتنگ و بی امان و ابراز شجاعت و شایستگی در راه خدا به شهادت رسید .
🌷روحش شاد،راهش پررهرو🌷
@Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#معرفی_سردار_شهید_حسن(صفر ) حبشی🌷🌷🌷 #شهیدی که رفتن به #جبهه رانه بخاطر#کینه خصم،بلکه برای ادامه راه
#زندگی_نامه_شهید_حسن(صفر )_حبشی
🔹#حسن حبشى خويى، #دومين فرزند خانواده خویی ، در زمستان 1340 در #شهرستان خوى آذربايجان غربى از مادرى به نام سكينه حسنعلى زاده مقدم متولد شد.
🔹#پدرش آرايشگر بود و از اين رهگذر زندگى نسبتاً خوبى داشت.
تولد اين كودك چون همزمان با #ماه صفر بود بدين خاطر به #"صفر" مشهور شد.
🔹حسن دوره #ابتدايى را در #دبستان شاهپور - نواب صفوى فعلى - و دوران #راهنمايى را در مدرسه #شهيد سلمان زاده (فعلى) با موفقيت به پايان برد.
در اين دوران با مسائل #اعتقادى، #قرآن، #نهج البلاغه و #احكام آشنا شد.
🔹در مراسم مذهبى و اعياد مختلف كه در #محله_امامزاده_آستانه_على برپا مى شد به طور فعال شركت مى كرد.
اگرچه در محيط خانه نوجوانى #آرام و متين بود اما در مسائل اجتماعى بسيار پرخروش بود.
از سجاياى #اخلاقى وى مى توان احساس همدردى با #تهي دستان و توجه به مشكلات آنان را ذكر كرد.
پس از انجام #تكاليف مدرسه در يك كارگاه بلوك زنى مشغول كار مىشد و پس از انجام كار و دريافت حق الزحمه آن را در راه خير و كمك به مردم تهي دست خرج مى كرد.
حتى زمانى كه #مادرش مقدارى پول برايش پس انداز كرد، بعدها متوجه شد كه مقدارى از آن پول را به افراد #بىبضاعت داده است.
🔹پس از پايان دوره #راهنمايى وارد دبيرستان "سنايى" شهرستان خوى شد. در همان زمان با زندگى و افكار #امام خمينى قدس سره آشنا گرديد و با پخش #اعلاميه ها و #نوارهاى سخنرانى امام قدس سره به طور عملى وارد فعاليت هاى سياسى شد.
🔹در سال #سوم متوسطه وارد #دبيرستان دكتر شريعتى شهرستان خوى شد.
اولين روزهاى سال تحصيلى جديد با شروع #تظاهرات و #اعتصابات مردم همزمان بود كه او در شكل دادن به آنها نقش بسزايى داشت.
🔹در نتيجه در #رمضان همان سال (1357 شمسى) توسط #ساواك دستگير و مورد #ضرب و شتم قرار گرفت. ولى در مقابل اين شكنجه ها مقاومت نشان داد و ديرى نپاييد كه آزاد گرديد.
️
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
️
🕊#شهدای_شهرستان_خوی
️
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷
#مادرانه
#روایتی_از_مادر_شهید
یک روز یک اعلامیه آورد
به #مادرش نشون داد...
اعلامیهی یک #شهیدی همنام خودش
بود...
🌹 #شهید_مهدی_مهری 🌹
گفت #مامان یه روز اعلامیه منو میارن، شما چکار میکنید؟
گفت از خدا گرفتم، به خدا هم میسپارم...
وقتی خبر #شهادت رو به #مادر دادند، گریه نکرد...
گفت خودم فرستادمش...
اگر گریه کنم اجرش میره...
#مادران_زینبی
#شهید_والامقام
#مهدی_مهری
️
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷
#عاشقانه_های_شهدا
#مادران_شهدا
#سیم_خاردار
یک نفر باید #داوطلب میشد که روی سیم #خاردار دراز بکشید تا بقیه از روی آن #رد شوند .
یک #جوان فورا با شکم روی سیم #خاردار خوابید ، همه #رد شدند جز یک #پیرمرد
گفتند : #بیا !
گفت: نه ...
شما برید ...
من باید وایسم بدن #پسرم رو ببرم برای #مادرش ...
#مادرش منتظره ...
چسبیدن به #سیم_خاردار کجا
و
چسبیدن به #میز_ریاست کجا
#تفکر
#تأمل
@Shohadaye_khoy
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
کفن را از روی چهره فرزندش بر میدارد، به چهره اش خیره می شود، خنده های فرزندش را به یاد می آورد. زمانی را به یاد می آورد که فرزندش را در رخت عروسی میدید، اما حالا جسد بیجان فرزند جلوی چشمان #مادر است. دلش میخواهد پیشانی بی جانش فرزندش را ببوسد، تنش را ببوید و او را در آغوش بکشد اما گویی نمی تواند، هنوز هم محو همان خاطره هاست. اشک هایی که از چشمانش جاری می شوند ضامن این ماجرا هستند. #مادر فرزندش را برای آخرین بار میبیند و می بوید و فرزند برای همیشه #مادرش را ترک میکند. این است قصه #شهادت فرزند و #مادر او.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#از_شهدا_بیاموزیم
#سردار_شهید
#مهدی_زین_الدین
وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا كردیم ، گفت میروم سوسنگرد
گفتم : مادر، منو نمیبری اون جلو رو ببینم ؟
گفت : اگه دلتون خواست با ماشینهای راه بیایید، این ماشین مال #بیت_المال است.
حساسیت روی #بیت_المال را از مولای خود #علی_علیه_السلام آموخته است، او حاضر نشد #مادرش را با ماشین #بیت_المال ببرد!
امّا کجایید ای #شهیدان_خدایی که اکنون #بیت_المال را عده ای شکم سیر اشرافی برای خود #ذخیره میکنند و یار #انقلاب نامیده میشوند!
#مردان_بی_ادعا
#مردان_خدا
#تفکر
#تأمل
#بیت_المال
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
#فرزندش راهی جبهه شده، قرار است از کشورش محافظت کند، قرار است از آرمان ها و ارزش هایی که #مادرش دارد محافظت کند، #فرزند قرار است از بزرگترین دارایی اش یعنی #مادرش محافظت کند. در همین بهبوئه اتفاقی ناگوار رخ میدهد، فرزند #شهید می شود. #مادر هنوز چشم به راه است، چشم به ساعت دوخته و به در می نگرد. پس چه شد؟ به من قول داده بود امروز می رسد؟ به من گفته بود فلان ساعت اینجاست؟ اکنون که مدتیست گذشته پس چرا صدای در را نمیشنوم؟ اندکی بعد صدای در می آید. #مادر خندان در را باز میکند اما نمی داند این خنده قرار است به #گریه_ای تلخ تبدیل شود. خبر #شهادت فرزندش، جگر گوشه اش را به او می دهند. حالا #مادر دیگر #فرزندی ندارد که منتظرش بماند، حالا او مانده و خاطراتی که از #فرزندش دارد. همین خاطرها تنها یادگاری #فرزندش برای او هستند. این ماجرایست تلخ که #مادران_شهدا آن را تجربه کرده اند.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#مجید_قربانخانی
تا پیش از سفر #کربلا خیلی پسر شری بود ، همیشه #چاقو در جیبش بود ، #خالکوبی هم داشت.
وقتی از سفر #کربلا برگشت #مادرش ازش پرسیده بود چه چیزی از #امام_حسین_ع خواستی؟!
#مجید گفته بود یه نگاه به گنبد #امام_حسین_ع کردم و یه نگاه به گنبد #حضرت_عباس_ع انداختم و گفتم آدمم کنید .
سه چهار ماه قبل رفتن به #سوریه به کلی #متحول شد ، بعد از اون همیشه در حال #دعا و #گریه بود. نمازهایش را اول وقت می خواند .
خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه #دعا بخوانم و #گریه کنم و در حال #عبادت باشم.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است