🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
کاش یکی بیاید و از واژهای بگوید که در قدوقواره نام #مادر باشد. کاش یکی بیاید و بگوید از انتظارهای #مادران چشمبهراه، از آنها که رفتند و ندیدن #پسر سهمشان شد، #مادرانی که رفتند و بعد از رفتن آنها پسرهایشان بازگشتند.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
خالهای قهوهای بزرگ و کوچک روی دستهایش مرتب کنار هم نشستهاند.
چروک روی دستهایش، حرفها روایت میکند. قدش خمیده شده است. دلتنگ که میشود، دلش را برمیدارد و به دیدن #پسر میرود، جایی کنج #بهشت. #مادر برای پسری که #مادر ندارد و گمنام است، #مادری میکند، برای پسرش #مادری میکند.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#مادرانه
بیقراری #مادر_شهید
در قطعه #شهدای_گمنام
این سنگ قبری که تو میبینی
و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است
حاصل عمر یک مادر است ...
#مادران_شهدای_گمنام
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
دل ڪندن
سخت است
اما خونِ تو رنگینتر از
«علی اڪبر حسین» نیست
دلم را از تو ، برای حسین
و آقازادهٔ حسین ڪندم
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
#فرزندش راهی جبهه شده، قرار است از کشورش محافظت کند، قرار است از آرمان ها و ارزش هایی که #مادرش دارد محافظت کند، #فرزند قرار است از بزرگترین دارایی اش یعنی #مادرش محافظت کند. در همین بهبوئه اتفاقی ناگوار رخ میدهد، فرزند #شهید می شود. #مادر هنوز چشم به راه است، چشم به ساعت دوخته و به در می نگرد. پس چه شد؟ به من قول داده بود امروز می رسد؟ به من گفته بود فلان ساعت اینجاست؟ اکنون که مدتیست گذشته پس چرا صدای در را نمیشنوم؟ اندکی بعد صدای در می آید. #مادر خندان در را باز میکند اما نمی داند این خنده قرار است به #گریه_ای تلخ تبدیل شود. خبر #شهادت فرزندش، جگر گوشه اش را به او می دهند. حالا #مادر دیگر #فرزندی ندارد که منتظرش بماند، حالا او مانده و خاطراتی که از #فرزندش دارد. همین خاطرها تنها یادگاری #فرزندش برای او هستند. این ماجرایست تلخ که #مادران_شهدا آن را تجربه کرده اند.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
باید #مادر باشی تا بدانی چرا باید چاییات همیشه تازهدم باشد و عصرها حیاط کوچک خانهات آبپاشی شود تا بوی خاک نمناک هوا را پر کند و اما دل #مادر به زیبایی گل رز باران خورده است. آب روشناییاش را از چشمهای #مادر گرفته. حرفهایش بوی یاس میدهد و مهربانیاش تمامی ندارد.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
باید #مادر باشی تا بدانی #عصاره حرفهای جا مانده در دلت را چطور لابهلای کاسه #آب پر از گل رزهای پر پر بریزی و پشت سر #پسر در نیمه کوچه #رها کنی.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
باید #مادر باشی تا بدانی #برنگشتن بعد از رفتن طولانی #پسر، چه #دلتنگی_هایی که کنار #چشم_هایت حفر میکند و چه حرفهایی را خط به خط روی #پیشانی ردیف میکند.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
دیشب باز خوابت را دیدم
باز هم کودک شده بودی
و با موهای نازت دلبرانه دل میبردی
ومن مثل پروانه دورت میگشتم
چقدر زود بزرگی شدی نازنینم
دلم یک بغل کودکیت را آرزو میکند
هر جا هستی، دیگر سهم من نیستی
عزیزم مواظب خودت باش...
من با دلم کنار میایم...
مادر شدم که سنگ صبور غم ها باشم...
فراموشت نمیکنم .
#پنجشنبه_های_دلتنگی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
#مادر فرزندش را در آغوش میکشد و برای آخرین بار بوسه ای بر پیشانی اش زده و او را به پناه #خدا می سپارد. آری پناه #خدا! مدتی بعد خبر #شهادت فرزند را به او می رسانند. #مادر در دلش با غمی که دارد می گوید چه خوب #خدا حفظش کرد، #خدا او را در پناه خویش نگه داشت و از بس که او را دوست داشت هرگز نخواست او را از خود #جدا کند.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
باید #مادر باشی تا بدانی یک #عکس چهطور میتواند #همدم روز و شبهایت باشد و چطور #آغوشت از یک قاب #عکس چوبی با حبه حبه حرفهایی که دانه دانه از #دیده میبارد، پر شود.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
@Shohadaye_Khoy
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#علی_اصغر_اتحادی
چهار دختر و سه پسر داشتم ،اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم .
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ایی گذاشتم ،همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است ، درب خانه را هم کسی می زند .
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد .
نوزادی در آغوش داشت ، رو به من کرد و گفت : این بچه را قبول می کنی ؟
گفتم : نه، من خودم بچه زیاد دارم !
آن آقا فرمود : حتی اگر علی اصغر امام حسین باشد؟!
بعد هم نوزاد رادر آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت .
صدا زدم : آقا شما که هستید ؟
فرمود : علی ابن الحسین ، امام سجاد!
هراسان از خواب پریدم و رفتم سراغ داروها، دیدم ظرف دارو خالی است !
صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم
آقا فرمود : شما صاحب پسری می شوید که بین شانه هایش نشانه ای است ، آن رانگه دار .
آخرین پسرم روز میلاد امام سجاد (ع ) به دنیا آمد، نامش را علی اصغر گذاشتم ، در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود !!
علی اصغرم بزرگ شد و در عملیات محرم در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد (ع) شهید شد...
راوی :
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@Shohadaye_Khoy