eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
561 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
43 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ما در طول این هشت سال دفاع مقدّس و بعد از آن، از مادران، گِله نشنفتیم، بلکه به ‌عکس، مادرها را حماسى‌تر از بسیارى از پدرها یافتیم. من این توفیق را داشته‌ام که با بعضى از خانواده‌هاى روى فرششان، زیر سقفشان، بنشینم و صمیمانه با آنها حرف بزنم، تا الان ندیده‌ام و هیچ یادم نمى‌آید، حتّى یک مورد هم در بین شاید هزاران مورد، که فرزندش گِله کرده باشد، نه، به‌عکس، مادرها افتخار می کنند، اظهار سربلندى میکنند، اظهار سرافرازى می کنند، این خیلى مهم است. شادی روح و و روح مادران و همسران که آسمانی شده اند و سلامتی و طول عمر مادران و همسران که همچنان برکات زندگی ما هستند .
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 کفن را از روی چهره فرزندش بر میدارد، به چهره اش خیره می شود، خنده های فرزندش را به یاد می آورد. زمانی را به یاد می آورد که فرزندش را در رخت عروسی میدید، اما حالا جسد بیجان فرزند جلوی چشمان است. دلش میخواهد پیشانی بی جانش فرزندش را ببوسد، تنش را ببوید و او را در آغوش بکشد اما گویی نمی تواند، هنوز هم محو همان خاطره هاست. اشک هایی که از چشمانش جاری می شوند ضامن این ماجرا هستند. فرزندش را برای آخرین بار میبیند و می بوید و فرزند برای همیشه را ترک میکند. این است قصه فرزند و او.
🕊🌴🌹🍀🌹🌴🕊 آتش میزند دل‌خسته‌ام را وباز پریشان میشوم در لباست... نازنینا گم شده‌ام در زمان و باز خاطرم را در یادت آرام میکنم، بخند تا بهم نریزد.... شادی روح و
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 هواے عید از ریه‌های این خانه دور نمے شود وقتے اشڪهاے من خانه تڪانے هر روزِ عڪس هاے باشد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 و بی‌اختیار .... چادرت را سر می‌کنی .... و مسیر همیشگی خانه تا گلزار را گریه می‌کنی. ! فضای سینه نم گرفته‌ات فریاد‌ها دارد و تو هق هق گریه‌های تنهایی‌ات را فقط برای کنار گذاشتی و کسی از آن با خبر نمی‌شود ... وقتی که بر سر مزار می‌رسی و زانوان خسته‌ات را امان می‌دهی، وقتی قبری را که بالایش نوشته‌اند سرباز رشید اسلام را در آغوش مهربانی‌هایت می‌گیری، این گریه است ... که دیگر تحمل ماندن در قفس سینه را نمی‌یابد و زمزمه‌های روی لبانت گل می‌کند. مادر همه ی ما ..... دعایمان کن
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 کاش یکی بیاید و از واژه‌ای بگوید که در قدوقواره نام باشد. کاش یکی بیاید و بگوید از انتظارهای چشم‌به‌راه، از آن‌ها که رفتند و ندیدن سهمشان شد، که رفتند و بعد از رفتن آن‌ها پسرهایشان بازگشتند.
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 خال‌های قهوه‌ای بزرگ و کوچک روی دست‌هایش مرتب کنار هم نشسته‌اند. چروک روی دست‌هایش، حرف‌ها روایت می‌کند. قدش خمیده شده است. دلتنگ که می‌شود، دلش را برمی‌دارد و به دیدن می‌رود، جایی کنج . برای پسری که ندارد و گمنام است، می‌کند، برای پسرش می‌کند.
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 بی‌قراری در قطعه این سنگ قبری که تو می‌بینی و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است حاصل عمر یک مادر است ...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 دل ڪندن سخت است اما خونِ تو رنگین‌تر از «علی اڪبر حسین» نیست دلم را از تو ، برای حسین و آقازادهٔ حسین ڪندم
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 راهی جبهه شده، قرار است از کشورش محافظت کند، قرار است از آرمان ها و ارزش هایی که دارد محافظت کند، قرار است از بزرگترین دارایی اش یعنی محافظت کند. در همین بهبوئه اتفاقی ناگوار رخ میدهد، فرزند می شود. هنوز چشم به راه است، چشم به ساعت دوخته و به در می نگرد. پس چه شد؟ به من قول داده بود امروز می رسد؟ به من گفته بود فلان ساعت اینجاست؟ اکنون که مدتیست گذشته پس چرا صدای در را نمیشنوم؟ اندکی بعد صدای در می آید. خندان در را باز میکند اما نمی داند این خنده قرار است به تلخ تبدیل شود. خبر فرزندش، جگر گوشه اش را به او می دهند. حالا دیگر ندارد که منتظرش بماند، حالا او مانده و خاطراتی که از دارد. همین خاطرها تنها یادگاری برای او هستند. این ماجرایست تلخ که آن را تجربه کرده اند.
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 بعد از تو تا همیشه شبها و روزها بی مهر و ماه از کنار من می گذرند اما در عمق سینه ها خورشید قصه های دلاوریهایت همواره روشن است . شادی روح و