سلام آسمان جان ممنون میشم پیاییم رو بزارید
من دخترم کلاس ۳ هستسش ولی دستختش خیلی بده نمی دونم چکار کنم
خیلی باهاش تمرین میکنم که دستختش خوب شه ولی انگار نه انگار معلمش هم
ازش شاکیه ی راهکار بدید ممنون میشم
سوال دوم هم اینکه گلوو درد دارم رفت
دکتر گعت اول گوشم عفونت کرده دارو استفاده کردم رفتم دکتر گوش خلق وبینی
گفتن نه گوشه ت عفونت کرده نه،گلوت ولی من درو دارم دردش میزنه به گردم به
گوشم به فکم کسی تجربه داره دکتر میگه شاید از گردنت باشه یاا معدت یاا دندونات خرابن
لطفاا لطفاا جوابمو بدید ندیده دوستتون دارم ی صلوت بفرستین برای شفای منو مریضاا
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
سلام دوستان گروه انشالله هر کجای دنیا که هستین زیر سایه خداوند متعال باشین
دوستی گفته بودن که آیا با تنبلی تخ.مدان میشه باردار شد
منم میخوام داستان خودم بهتون بگم که بدون عزن خداوند برگی از درخت نمیریزه
من از بچه کی مشکل تنبلی ت..خمدان داشتم اینو میخوام بهت بگم که با مصرف
قرص پرژسترون پر....یود میشدم یعنی از سن ۱۴،۱۵سالگی هر دکتری رفته بودم
گفتن تنبلی تخ..مدان داری با این که پوست استخون بودم اینو میخوام بهتون
بگم چاقی باعث تنبلی ت...خمدان نشد ،دکترا هم میگفتن ارثی منی که هیچ کسی تو
خانواده پدری یا مادری همچین چیزی نداشتن حالا سرتون درد نیارم بد که ازدواج
کردم خودم می ترسیدم که من وضعیتم این جوری چرا شوهر کردم که فردا پس
فردا برای بچه دار شدنم مشکل بر برخوردم زندگی یه پسری خراب کنم
بد ازدواج اقدام به بارداری کردیم ولی نشد دکتر رفتیم عکس رنگی ای یو ای ولی هیچ
فایده نداشت. گفتم یه بار میکرو یا کاشت انجام میدم اگه شد که شد نشد دیگه بی خیال بچه دار شدم میشم فوقش. جدا
میشم اینم از شانس سرنوشت منه دیگه از بچه کی شانس نداشتم اینم روش
حالا دکترامیگفتن که سنت کمه اینا اجازه نداری میکرو انجام بدی منم گریه ن دیگه
خسته شدم بزارین آخرین شانس انجام بدم من دیگه خسته شدم حالا چقدر منت شدم از خانواده شوهر بماند تا مرز
خود..کشی رفتم بماند منی که فقط زود ازدواج کردم بچه گی نکردم
حالا اینجا داشته باشین من یه چند ماهی نرفتن دکتر که پول جور کنم برای عمل هم یکم بیخیال شدم بدمدتی رفتم که مراحل ای یو آف انجام بدم باید پری...ود میشدم
قرص هم مصرف کردم که بشم دیدم نمیشم گفتم ای باباالعان با قرص هم نمیشم لابد کیست گرفتم حالا دکتر برام مینویسه که سونوگرافی وا... انجام بده
منم رفتم انجام بدم رفتم بالا تخت دراز کشیدم دکتر کارش انجام بده دیدم دکتر به دانشجو های خودش یه چیزی میگه اونا
هم مینویسن منم به دکتر میگم چی شده سرطان مرتان دارم دکتر میگه خانم شما بارداری جنین ۷هفته ظربان قلب فلان من حالا گریه که دروغ میگی من نازام بچه کجا
بود دکتر میگه بیا صدا قلب بچه تونه
اینجا که میگن فقط خدا ناامید نشین که خدا هیچ وقت بنده خودشو رها نمیکنه
فقط داره ما امتحان میکنه ما چطوریم 😁العان من یه پسر خوشگل مو طلایی
دارم که قشنگی پسرم زبون زد همه فامیل
برای سلامتی پسرم آرامش خانوادم یه صلوات بفرستین🥺🥺
اسمم بزارین فاطی طلا
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
یه خاستگار داشتم که ۳۰سالش بود،لیسانس داشت.ولی نه کار داشت و نه سربازی رفته بود ...
مامانم از مادرش پرسید:ببخشید پسرتون این سال ها داشته چه کاری انجام میداده
؟چون نهایتا تا ۲۲ سالگی هم لیسانسشو گرفته....
مامانش گفت در خدمت پدر و مادر بوده!!!
مامانم یه لبخند زد و گفت جواب ما منفیه!
خانومه هم گفت ببینم پسر بهتر از پسر من گیرِ دخترت میاد یا نه...😏
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
هدایت شده از 💕تجربه و سیاست های زنانه💕
‼️۶۰ روز بخور تا باردار شی😍
‼️دارویی که زنان قدرش را نمی دانند‼️
📍درمان مشکلات #ناباروری از جمله قاعدگی نامنظم , تنبلی تخمدان،کیست و #فیبروم،چسبندگی رحم،اختلالات هورمونی و #عفونت 😍
با مجموعه درمانی ناباروری پارس #سلامتی
رو به خودت هدیه بده😍👇
https://eitaa.com/joinchat/1241121756C4ef60b765c
⭕️پست آخر کانال رو #حتما نگاه کن😍
#درمان_مشکلات_خانم_ها_و_آقایان
#تجربه_من ۱۰۵۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
من متولد سال ۷۵ هستم و همسر جان متولد ۷۰، ما سال ۹۳ به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم. شرایط شغلی همسرم یه جوری بود که یک ماه ماموریت بودن، ۱۵ روز خونه. بخاطر همین از همون اول پدرشوهر عزیزم گفتن بالای سر خودمون بشینید که اینجور هم خیال خودشون راحت بود، هم همسرم که دیگه در نبودشون من کنار خانوادشون بودم.
بعد از ۷ماه از زندگیمون که همسرم همش خونه نبودن از اونجایی که منم عاشق بچه😍 با همسر جان صحبت کردم که اجازه بدن انشاالله بچه دار بشیم اما ایشون اولش یه کم مخالفت کردن، گفتن که تو هنوز پیش دانشگاهی تو داری می خونی، منم نیستم. باشه انشاالله چند سال دیگه
اما من بهش گفتم میتونم هم درسمو بخونم، هم بچه داری کنم. بعدشم شغل شما یه جوری که کلا نیستید خلاصه آقایی رو قانع کردم🥰
به خواست خدای مهربونم، خیلی زود باردار شدم. همسرم همچنان میرفت ماموریت میومد، تو ۱۸هفتگی بودم که همسرم رفتن ماموریت، منم روز بعدش آزمایش غربالگری انجام دادم که چند روز بعدش که از مدرسه تعطیل شدم، رفتم جواب آزمایش گرفتم که اونجا گفتن بچه شما ۹۰درصد مشکوک به سندروم دان هست.
اونجا دنیا روسرم خراب شد، سن کمیم داشتم، میترسیدم به کسی بگم. همسرمم یه جایی ماموریت میرفتن که نمیپشد باهاشون تماس گرفت، باید خودشون چند روز یک بار تماس میگرفتن. همونجا نشستم گریه کردن که دکتر بهم گفت تو خودت بچه ای، بچه میخوای چیکار! به خانوادت خبر بده که اگه دوس دارید آمینیوسنتز انجام بدی.
منم نمیدونستم آمینیوسنتز چیه گفتم میشه برام انجام بدید ایشون گفتن باید همسرتون باشه که انجام بدیم براتون، به رضایت ایشون نیاز داریم. منم گفتم تو رو خدا همسرم نیست، میشه خودتون انجام بدید اما قبول نکردن.
من چون خانواده خودم یه شهر دیگه بودن با پدرشوهرم تماس گرفتم اون بنده خدا انقد ترسیده بودن که نمیدونم چطور خودشونو رسوندن من شب آمینیو سنتز انجام دادم. دکتر به پدرشوهرم گفتن که نیاز به استراحت دارن و خدا خیرشون بده که مثل دختر خودشون ازم مراقبت کردن اون با مادرشوهرم❤️
جواب آزمایش یک ماه دکتر گفتن طول میکشه که دقیقا وقتی همسرم چند روزی بود که از ماموریت برگشته بودن آماده شد بماند تو این یه ماه چه استرسی کشیدم مخصوصا همسرم که نبود و پدرشوهرم گفتن که بهشون چیزی نگم که ناراحت نشن. چون نه اجازه میدادن بیاد نه میتونست بیاد. دیگه منم نگفتم.
وقتی رفتم دکتر بهم گفت خداروشکر بچه تون سالمه و یه دختر خانم هستن. خدارو خیلی خیلی شکر کردم.
گذشت وقتی من امتحان کنکور داشتم ۶ ماهه باردار بودم. خدا خیر بده اون مراقب سر جلسه کنکور که وقتی فهمید خیلی حواسش بهم بود. من کنکورم قبول شدم اما دقیقا میخورد به موقع زایمانم و من باید میرفتم پیش مامانم که قم بودن زایمان میکردم تا چند وقت اونجا میموندم کلا دانشگاه رو کنسل کردم با ناراحتی همسرم...
دخترم از همون اول زود زود مریض میشد مخصوصا وقتی باباش میرفت. تا دوسالگی ۹بار بستری شد، هر سریم ۷روز ۹روز دکتر با آزمایشای که انجام دادن فهمیدن گلبول سفید دخترم خیلی پایینه بخاطر همین هم هست که تند تند مریض میشه.
خلاصه با تموم سختی های کع میکشیدم وجود خدای مهربونمو کنارم حس میکردم بخار حضرت آقام ک شده به خودم قول دادم که انشاالله برای امام زمانمم بازم بچه بیارم.
دختر که ۱ ساله شد، تصمیم گرفتم به بارداری اما خواست خدای مهربونم یه چیز دیگه بود من تا هفت ماه باردار نشدم. بعد از هفت ماه فهمیدم که باردارم.
به خاطر تجربه ی بارداری قبلیم، تصمیم گرفتم که دیگه آزمایشات غربالگری انجام ندم فقط سونوگرافی انجام بدم. ۱۳هفته که بودم رفتم سونو گرافی این سری همسرمم بودن، اونجا دکتر گفت که بچه تون ۳هفته است که قلبش از کار افتاده و به این مدل سقط ها، بارداری خاموش میگن اونجا دنیا رو سرم خراب شد اما راضی بودم به رضای خودش...
چون همسرم میخواست بره ماموریت، بنده خدا مادر شوهرمم داشتن خونه میساختن به همسرم گفتم منو ببر قم پیش مادرم،
اونجا که رفتم دکتر سریع بستریم کردن و کارهای درمانی انجام شد. خیلی ناراحت بودم. همونجا دعا کردم گفتم خدایا خواست خودتون اینجوری بود، پس انشاالله کمکم کنید که این بچه رو فراموش کنم یه جوری که اصلا یادش نیوفتم.
خلاصه همسرجان طبق معمول منو خونه پدرم گذاشتن رفتن ماموریت بازم من موندمو یه دنیا غصه اما قشنگیش اینجا بود ک این سری کنار بی بی جانم حضرت معصومه بودم احساس بدی نداشتم. بماند که چه حرفای شنیدم که تو خودت بچه ای بچه می خوای چیکار؟ دیگه حق نداری از اینجورحرفا اما این حرفا تو گوش من نمیرفت چون تصمیم خودمو گرفته بودم.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۵۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
بعد از یک ماه که همسرم اومدن سراغم، رفتم پیش دکترم، خدا خیرشون بده دکتر مریم بافی قدیمی که یه دکتر حاذق بودن، گفتن چون دارو زیاد گرفتی، بعد ۶ماه تا یکسال اقدام کنید.
اما خواست خدا یه چیز دیگه بود که من خدا خواسته بعد از ۳ماه باردار شده بودم خودم نمیدونستم. همسرم گفتن کاش یه آزمایش بدی گفتم نه من خودم میدونم باردار نیستم و از این جور حرفا، تست زدم منفی بود. رفت دوباره بعد ۱۰روز انجام دادم بعععله من باردار بودم.
کم کم حالم بد شد، ترسیدم که نکنه دوباره بچه بمیره و ترسیدم به کسی بگم تا اینکه شرایطی پیش آمد، مجبور بودم به خانواده خودم با همسرم بگم. همه دعوام کردن اما دیگه چاره ای نداشتن جز مراقبت ازم.
مادرم ۱۰ روز اومد پیشم بعدش خواهر کوچیکم بنده خدا یک ماه دیگه، سه ماهم تموم شدم رفتم خونه پدرم اونجا موندم تا ماهگی، علی آقای ما ۷مرداد ۹۸ بدنیا اومدن که دقیقا شد تاریخ همون سقط سال...
علی ۲و۳ ماه بود که من فهمیدم به بیماری رماتیسم مفصلی شدید دچار شدم و دکتر گفتن که دیگه باید به پسرم شیر ندم تا بتونم دارو بگیرم و گفتن دیگه حق ندارید که باردار بشی.
خلاصه ما هر کاری کردیم پسرم شیشه شیر نمیگرفت. دکترم گفتن اشکال نداره یکی از قرصاتون که جز داروهای اصلیتون هست، کم میکنم اما هر اتفاقی که افتاد با خودتون...
از اونجایی که بازم لطف خدای مهربونم شاملم شده بود خوب بودم تا اینکه دوره ام عقب افتاد دقیقا اون موقع اوج کرونا بودش، هر چقد آزمایش میدادم منفی بود دکترم گفت نگران نباش عوارض داروهای رماتیسم که تخمدان ضعیف میکنه.
منم بی خیال تا اینکه یه کم بی حال شدم دوباره آزمایش برام نوشتن که روند بیماری رو چک کنن، بععله اونجا فهمیدن که من دوباره باردارم. همه از کوچیک و بزرگ دوتا خانواده بهمون حرف میزدن، میگفتن که تو شرایطشو نداشتی، می ذاشتی بعدا اما من به خدای خودم ایمان داشتم، میگفتم هیچ کار خدا بی حکمت نیست و به خدای خودم اعتماد داشتم، یه ذره ناراحت نشدم یا فکر و خیال بد سراغم بیاد.
لعیا خانوم من ۱۹آبان۹۹ به دنیا اومد. دکتر رماتیسمم گفتن بعد زایمانت بیماری بدجوری پیشرفت میکنه باید مرتب کنترل بشه اما خدای مهربونم بازم بیشتر از هر وقتی مراقبم بود. وقتی بعد از یک ماه دوره درمان رو شروع کردم. دکتر خوش بام گفت تو چیکار کردی؟ اصلا بیماری تو بدن شما وجود نداره.
گذشت شرایط شغلی همسرم همون جور بود، تغییر نکرد اما خدا خودش به ما لطف داشت، مراقبمون بود و از رزاقیت خدا و بچه ها پدرشوهرم وقتی خونه ساخت برای بار دوم، طبقه بالاشو به ما دادن و اونجا زندگی میکنیم و از همینجا ازشون تشکر میکنم بابت صبوریشون❤️
و من وقتی لعیا خانم یکسال و یک ماهه شد، باردار شدم و زهرا خانم ما ۱۹شهریور ماه ۱۴۰۱ به دنیا اومد و اینو بگم توفیق داشتیم با بچه ها دوبار اربعین بریم زیارت آقاجانمون اربعین پارسال وقتی برگشتیم من برای بار ۵ باردار شدم به فاطمه خانمم ک تا ۷ ماهگی به کسی نگفتم که باردارم چون همه مسخره ام میکردن بخاطر جنسیت بچه ها، سر زنشم میکردن اما بماند وقتی همه فهمیدن چه حرفا و چه نیش کنایه ها که نشنیدم اما من توکل کردم به خالق مهربونم حرف کسی برام مهم نیست چون اگه خدا میخواست خودش بهمون پسر میداد.
رزق و روزیشون خدای مهربون خودش یه جوری میرسونه که اصلا احساس کمبود نمیکنیم، خودش همه جوره هوامون رو داره، بقول قدیمیا میگن آنکه دندان دهد نان دهد. شک نکنید به بزرگی خدا که ارحم الراحمین
انشاالله هر کی اولا میخواد خدای مهربون دامنشو زیر سایه خانم جان رباب سبز کنه
از شما عزیزان میخوام ک انشاالله برای عاقبت بخیر فرشته های من دعا کنید که انشاالله سرباز آقا امام زمان جانم باشن و منم لیاقت مادری داشته باشم انشاالله
از شمام ممنون که کانال به این خوبی دارید.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
برایه خانمی که پدرشان مشکل قلب دارن مینویسم
عزیزم من خودم سالیان سال مشکل قلب دارم وتا بحال چند بار انژیو انجام دادم
واخرین بار سال ۹۶ فنر گذاشتم داخل رگهایه قلبم والانم خداروشکر بهتر هستم
پدرت رو پیش چندتا دکتر دیگه ببر ببین نظریه اونها چیه بعد تصمیم بگیرید برایه
عمل قلب باز میتونید بیمارستان اریا تهران مرکز قلب هست ببریدش دکترهایه خوبی داره
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100