🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بلدی بگو
بلدم گفتم
🍃🌸🍃🌸
سلام وقت بخیر در مورد اون خانمی که گفتن بعد زایمان براشون مشکل شقاق پیش اومده عزیزم دختر منم این مشکل براش پیش اومده بود کلی دکتر و طب سنتی بردم
اولین کار برا شقاق اینه که اصلا نباید یبوست داشته باشین برای مرحله اول از دارو خانه پودر پیدرو لاکس تهیه کنین و حدودایک ماه استفاده کنین نترسین عوارض نداره فقط روده رو زود به زود تخلیه می کنه
مرحله دوم
کافیه اول صبح یکساعت قبل از صبحانه ۲ لیوان آب جوش (ولرم رو به داغی )میل کنین به مرور این دو لیوان رو به ۴ لیوان برسونین صد در صد مشکلتون حل میشه
در کنار اینا کرمی برا زخم شقاقتون تهیه کنین که ترمیم بشه
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📍❗️اےمسلمانان ...!!!
📖 قرآن براے این نازل نشده ڪه:
⛔️》از زیرش رد بشوید!
⛔️》بر روی مرده بخوانید!
⛔️》بر بازو و گردن ببندید!
⛔️》در ماشین خود آویزان کنید!
⛔️》بر در و دیوار خانه هایتان بنویسد!
📖❗️ڪلام اللّه مجید براے هدف والاتر نازل شده!👇
🌺﴿كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَاب﴾ِ🌺
🌺«[اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده ايم تا در آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند.»🌺
🍃(ص/29)🍃
📍❗️📖این ڪتاب راهنماے زندگی شما می باشد ...
⏰ چقدر در زندگی آن را تلاوت و به آن گوش میدهید و در آن تفڪر و تدبر میڪنید؟
📍❗️نباشیم از ڪسانی ڪه .....
در آتش دوزخ اینگونه می گویند:👇
🌷﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِير﴾🌷
🌷«و می گویند:اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»🌷
🍃(ملک/10)🍃
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 خاطره جهت فان
توی روستای ما یه خانومی هسد که یکم فضوله و کلا حرف میبَره و میاره بهش میگن زنِ رضا؛دختر برادرشوهر این خانوم یه جورایی دوست منه
یه بار پیش همدیگه بودیم و صحبت از این بود که آره توی روستا نمیشه راحت بود و حرف واسه آدم درمیارن و فلان؛منم افتاده بودم روی دور غیبت؛یهو گفتم آره مثلا زن رضا آنقد فضوله که آدم جرئت نمیکنه جلوش چیزی بگه😱😱
نمیدونم چرااااا یه لحظه یادم رفته بود باااااااباااااااااا این یارو زن عموشه😂بعد سریع دوزاریم افتاد اومدم درستش کنم گفتم: البته خودش که نه اون فقط به رضا میگه رضام میره به بقیه میگه😰
بعد دوباره فهمیدم چه گندی زدم گفتم نهههه یعنی...پرید وسط حرفم گفت میدونم زن عموم فضوله بابا😂😂درسته اون ظاهرا ناراحت نشد اما من خیلیییی ضایع شدم و خلاصه پشت دستمو داغ کردم که دیگ غیبت نکنم😅
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 ایده معنوی اعضا
#دعا_درمانی 🌱
#دعای_مجرب_برای_دفع_ساحر_و_جادوگر
در حاشیه منهاج علامه از مولایمان حضرت علی علیه السلام روایت است که فرموده اند :
اگر از ظالم یا ساحری بترسی بعد از نماز شب و قبل از نماز صبح روی به جانب خانه آن ظالم و ساحر کن و هفت نوبت بگو :
بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ
📓 منبع : کلیات مفاتیح الحاجات ص 198 و 199
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 قشنگه بخونید
#استخوان_لای_زخم_گذاشتن
💞قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید . همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود، بردند . حکیم بعد از ضد عفونی زخم می خواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است . می خواست آن را بیرون بکشد، اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت :
زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.
از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . هر روز مقداری گوشت با خود می برد و با مبلغی به حکیم باشی می داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد، اما زخم قصاب خوب نشد که نشد .
مدتی به همین منوال گذشت. تا این که روزی حکیم برای مداوای بیماری از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود، به جای او بیماران را مداوا می کرد .
آن روز هم طبق معمول همیشه قصاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت بهبود پیدا می کند .
دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت :
تو بهتر از پدرت مداوا می کنی . زخم من امروز خیلی بهتر است .
پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت :
از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.
چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت . وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است .
با تعجب گفت :
این غذا چرا گوشت ندارد؟
همسرش گفت: تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده .
حکیم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نیامد ؟
پسر حکیم با خوشحالی گفت : چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی را که لای آن مانده بود، بیرون کشیدم . مطمئن باشید کارم را خوب انجام دادهام .
حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت :
از قدیم گفته بودند : نکرده کار ، نبر به کار .پس بگو، از امشب غذای ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداری گوشت برایمان بیاورد .
از آن روز به بعد درباره کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا دائم اشکال تراشی کند ، می گویند : استخوان لای زخم می گذارد...
امثال و حکم - دهخدا
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 حس میکنم مادرشوهرم توی گوشم شوهرم میخونه
🍃:
سلام من یه دختر۲۰ساله ام و همسرمم۲۴سالشه
تقریبا ۸ماهه که عروسی کردیم...
خییلییی همدیگه رو دوس داریم و زندگی عاشقانه ای داریم ولی خیلی وقتا دعوا داریم
فقط هم به خاطر تعصب کشیدن شوهرمه
که میگه هرروز بریم خونه مادر و پدرم،میگه اگر یک ساعت خونه پدر تورفتیم همون روز باید خونه پدر منم بریم همون تایم اونجا باشبم
کلا خیلییی تعصب خانوادشو میکشه
چیزی میگم سریع میگه خانوادمن و...حتی اگر گلایه داشته باشم
یه مدت خوب شده بود تعصبو کنار گذاشته بود حقو به من میداد
الان دوباره عین قبلا شده حس میکنم مادرشوهرم باز تو گوشش خونده که باید تعصب خانواده رو بکشی
چون مادر شوهرمن ادم خوبیه ولی یه سره میریم اونجا درباره پدر و مادر میگه و همش انتظار داره پسرش تعصبشون بکشه
حس مبکنم خیلی تاثیر میزاره رو شوهرم
چیکار کنم؟:)
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
#ارسالی_شما
🌸
خاطره بازی ...
من یه خاطره از نامزدیم یادم اومد😅🤦🏻♀
فامیل های همسرم خیلی با کلاس و با فیس و افاده ان🙊 نامزد که بودم رفته بودیم تهران خونه ی خاله ی همسرم بعد از ناهار مردا رفتن بیرون بگردن(وااای خداروشکر مردا نبودن🥺😂)خلاصه منم حوصلم سر رفته بود دیدم یه میله بارفیکس به در اتاقشون وصله منم جو گرفدتم🤦🏻♀😂از میله آویزون شدم چند تا پشتک زدم دقت کنید بالا پایین نرفتما پشتک زدم🥲🥲🥲یه تونیکم تنم بود از اینا که پایینش دامن داره هر دفه پشتک میزدم دامن میوفتاد رو صورتم یعنی میخوام بگم چقدر داغون بود وضعیتم 🤦🏻♀🤦🏻♀😂😂خلاصه در حین این پشتک زدنا یهو پام محکم خورد تو کله ی دختر خاله ی همسرم🥺🙊یعنی همه یجوری نگام کردن آب شدم از خجالت🥺🥺هنوزم یادش میوفتم میگم من چرا یه ذره عقل نداشتم اخه
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 رفتار پدر با دختر باید چگونه باشد
رفتار پدر با دختر باید چطوری باشه؟
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔸دخترتون بیش از هر چیزی، نیاز به محبت پدرانه داره
🔸شما در انتخاب شریک زندگی آیندش تأثیر گذارین.
🔸دختر شما نظارهگر رفتارتون با مادرش هست.
🔸اجازه ندین بزرگشدن دخترتون از صمیمیت بین شما کم کنه.
🔸با دخترتون خاطره بسازین.
🔸به او فروتن بودن رو یاد بدین.
🔸در برنامههاش حضور داشته باشین.
🔸حضور فیزیکی کافی نیست، باید بهش توجه کنین.
🔸با دخترتون بیرون برین.
🔸موهاش رو مرتب کنین.
🔸به دخترتون بگین که زیبایی باطنی مهمتر از زیبایی ظاهریه.
🔸از پدر بودن خودتون لذت ببرین.
🔸هر زمان قصوری از شما سر زد، عذرخواهی کنید.
🌺 پدرها هیچکس دیگهای روی کرهی زمین نمیتونه نقش شما رو ایفا کنه، هیچوقت به دخترتون اجازه ندین به علاقهی شما نسبت به خودش شک کنه.
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 بلدی بگو
#بلدم_گفتم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام برای اون خانمی که مشکل شقاق دارن
منم مثل شما الان یک ساله که هموریید گرفتم
همنطور که شما گفتین خیلی اذیت هستم ولی چند وقت پیش که با یه متخصص خانم صحبت کردم گفت جراحی اصلا خوب نیست چون اختیارتون از دست میدین
فقط با استفاده کردن شیاف هموریید
وشیاف گلیسرین
خودتون درمان کنید که فشار بهتون نیاد وروزی ۲بار توی تشت اب ولرم بشین
ویک پماد ژله ی هست به اسم دیلتیژل ۲درصد که برای خروجی مقعد هستش که اونم خوبه
نزدیک یک ماه که استفاده کردم خدارو شکر بهتر هستم
همزمان از اسفناج خام کاهو وکلم سبز وقرمز ومیوه ها هم استفاده میکنم که برام خوبه
ولی شیافهارا باید برای همیشه ادامه بدم وگرنه میشم مثل روز اول
متاسفانه بدترین درد برای زن همینه
وهیچوقت هیچکس درکش هم نمیکنه
چون راه رفتن هم برامون سخته
امیدوارم که هرچه سریعتر خوب بشین
من راهم دعا کنید
ممنونم🙏🏻😍🙏🏻
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 قشنگه بخونید
کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیر بار غصههاشون له میشن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشون رو میکردن.
مثلا نوشته بود:
این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد
این خانم سالهاست بغل نشده
این آقا را دارند میگذارند خانهی سالمندان
این خانم مادرش مریضی صعبالعلاج دارد
این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد
این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده
این آقا خیلی حالش بد است و اگر یقهاش را بگیرید امشب خودش را میکشد...
این آدم شکستنیست...👌🏼❤️
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شما_فرستادین
🌸🍃
زندگی من بر سه اصل استوار است
نگاه مادرم 🌺
لبخند مادرم 🌺
دعای مادرم 🌺
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
#گفتمان_اعضا
🌸🍃🌸🍃
برای مادرشوهری که از عروسها گله میکنه..
.عزیزم الانم عروسها درسته زمانه فرق کرده ولی خداکه عوض نشده استغفرالله باهردستی بدی باهمون دست پس میگیری...
شماهم مطمئن باش عروستون یه عروس عین خودش گیرش میاد دیدم که میگم الان عمه هام ومادرم دقیقا عین خودشون عروس گیرشون اومده....
کارهایی که قبلا کردن برای مادرشوهرشون الان نتیجه اش رومیبینن و ماهم نسل جدید دقیقا عین خودمون عروس گیرمون میاد
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
آدما همیشه نمیگن: «دوست دارم.»
بعضی وقتا شبیه این چیزهاست،
«مراقب خودت باش.»
«غذا خوردی؟»
«رسیدی خونه زنگ بزن.»
«اینو برای تو درست کردم.»
عشق اینه...
#حالا_شما_بگین خوشتون اومد؟🌸🍃
سلام
من چند ماهی هست که خیلی به یه نفر علاقه مند شدم
🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃
این موضوع رو با بهترین دوستم در میون گذاشتم یه نفر که واقعا مثل خواهرمه
وقتی عکسشو بهش نشون دادم اولش به شوخی گفت که خیلی خوشتیپه و اونم خوشش اومده ولی داستان خیلی جدی شد و الان اونم به شدت دوستش داره اونقدر که دیگه به قول خودش بدون اون میمیره
و حالا من بین دو راهی گیر کردم که سعی کنم اونو فراموش کنم یا نه آخه خیلی دلم به حال رفیقم میسوزه نه قدرت فراموش کردن رو دارم نه میتونم این عذاب وجدان رو تحمل کنم
از بقیه شنیدم که اون کسی که دوستش دارم هم به من علاقه داره
نمیدونم چیکار کنم میشه بزارید کانال که اگر کسی میتونه راهنماییم کنه🙏🏻
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 سودابه(درددل اعضا)
دوستان درددل سودابه رو بخونید دختر مشهدی که روز عروسیش شوهرش ناپدید میشه و.....
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🌸🍃
چای ☕️😍
این سینی و قندون رو مادربزرگم داشت یادش بخیر چه زود گذشت بچگیهامون....
صبحتون بخیر عزیزان😍❤️
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
با عجله رفتم سمت اتاق خواب که محمد دستمو نبینه که النگوهامو فروختم...
ولی اون تیزتر از این حرفها بود...محمد پشت سرم اومد و با عصبانیت گفت النگوهات کو؟؟؟لال شده بودم و قدرت حرف زدن رونداشتم،محمد اومد جلو و....
https://eitaa.com/joinchat/2105999489C878fcbc26b
مریم دختری که به تن به ازدواج اجباری میده ولی دچار وسوسه میشه و....👆
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 سودابه(درددل اعضا)
میدونم که حروم شدی زن بابک شدی،خیلی برات کم گذاشتم.نمیدونم چراهیچوقت ازم نپرسیدی چرا خونت نمیام.چرا مهناز با برادرش این طور سرده.میدونم تو دلت میگفتی من ومهنازمهربون نیستیم.ولی مهناز هر وقت یاد تو می افته گریش میگیره. و بخاطرطلاق تو غصه می خوره،بابک فقط برای ازدواج با تو سراغ من اومد.و بعدشم به ما فهموند که دیگه نمی خواد ما رو ببینه .وقتی تو بیمارستان بودی،به بار بیشترنتونستم بیام دیدنت از ترس بابک.میترسیدم بفهمه ودعوا بپاکنه.هرروز برات دعا میکردم وقرآن میخوندم.دوست داشتم بعدازعملت خودم مراقبت باشم ولی اجازه نداشتم.گفتم نمیدونم چرا این قدر به حرف بابک گوش میکنین. نمیفهمم اون کیه که به شما اجازه بده؟مادربابک با گریه گفت راستش من زن زجرکشیده ای هستم.پدر بابک خیلی با بابک بد رفتاری می کرد خیلی بیشتر از اون چیزی که شمافکرکنید.خودش آدم بد و فاسدی بود هیچ کاری زشتی نبودکه نکرده باشه.
او پول زیادی از مادرش به ارث برده بود و همه رو خرج عیاشی و اعتیاد و زنهاکرد.هرشب تو خونمون دعوابودوبابک هم ازمن طرفداری میکرد.خیلی کتک خوردم .وقتی بابک پانزده سالش بود یه شب شوهرم مست اومد خونه.دعوامون شد،وکتک خوردم ویک هفته بستری شدم.بابک پس درسخون ومهربونی بود.ولی پدرش اون رو عقده ای کرد.یه شب خبر دادند توی جاده با چند تا از دوستاش و دوتا زن که همراهشون بودن تصادف کرده و مرده.بابک اصلاً گریه نکرد سرخاکش هم نیومد. تو هیچ مراسمی شرکت نکرد.ما زندگیمونو سه تایی ادامه دادیم در حالیکه بابک هیچوقت نمی خندید و همیشه اخم داشت.چندبار ازش خواستم بره پیش روانشناس ولی قبول نکرد.کمکم اخلاق بابک شد شبیه پدرش.به من ومهناز زور میگفت.یه شب با مهنازدعواشد،وتمام وسایل خونه رو شکست ث،مهناز رفت جلو،تانزاره چیزی بشکنه.مهناز رو پرتاب کرد رو زمین،ومهنازافتادرو شیشه ها وتمام بدنش غرق خون شد.منم سریع زنگ زدم به پلیس.پلیس اومدوبابک رو برد.مهناز رو بردم بیمارستان.ده روز بستری شد.کلانتری پرونده بابک رو فرستاد دادگستری.رفتم دیدن بابک .قسم خوردم وگفتم اون موقع نمیدونستم چکارمیکنم وفقط بخاطراینکه تو رو بترسونم زنگ زدم به پلیس.هرچه به پلیس گفتم شکایتی ندارم،او باید الان بره دانشگاه ولی فایده نداشت گفتند این کار اون مربوط به قانونه . ولی چون من شکایت نداشتم دو ماه براش بریدن و انداختش زندان .حرفهایی که مامان بابک دلشت میزد اصلا برام قابل هضم نبود.مامانش گفت اینقدررفتم والتماس کردم که بعداریکماه تونستم از زندان آزادش کنم.بعدازآزادیش دیگه خونه نیومدو رفت خونه دایی بزرگش
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 یک خاطره جهت فان
چند روز پیش تولد مامانم بود ولی بابام کادوی مامانمو نداده بود؛امروز بابام از سر کار اومد تو دستش یه ساک کوچیک دستی بود آورد داد دست من
من با تعجب پرسیدم این چیه بابام گفت باز کن ببین چیه ؛منم با تعجب بازش کردم دیدم یه ساعت قشنگ و شیکه و من با ذوق 😍😍شروع کردم از بابام تشکر کردن وای مرسی دستت درد نکنه ممنون 🤩🤩😍😍😘
یه دفعه بابام برگشت گفت اگه دوست داریش بردار ولی این کادوی تولد مامانته 😅😂
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100