eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14.3هزار دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #ایده_معنوی_اعضا 🌸🍃🍃🍃
سلام براسمان عزیزم روزت مبارک آسمان جان میخواهم چیزی بگویم خواهشمندم اینوتوگروه بذارید خیلی بدرد مردم میخوره یک اپلیکیشن هست بنام دعای مشکات توبازار دانلود کنند هرکسی میخواد خونه بخره یامریض داره یامیخوادشوهرش خیانت نکنه یاحاجتی داره که روانمیشه یاخدای نکرده جادووجنبل در خانه داره و میخواد باطل بشه هرچی که بخوان تواین برنامه هست فقط کافیه که باحضور قلب اونکارهارا انجام دهند تمامیش آیات قرآن کریم هست من خودم یکی از دوستانم باهم قهربود وراه دو بود دعایی که مال قرآن بودرانوشتم به زیرسنگ گذاشتم به ساعت نکشید زنگ زد واشتی کرد حتی خواهرم که شوهرش را چندروز ندیده بود وباخانمی دوست شده بود وفرار کرده بود خواهرم کارش هروز گریه کردن بود فقط می‌گفت علی برگرده پیش خودم وبچه هاش من پیشنهاد کردم این دعای مشکات را دانلود کنه و بره توبرنامه ودعابرگشت همسررابزنه و اعمال را انجام بده و اینکار را کرد خدارو شکر که شوهرش باپشیمانی زیاد برگشت و اعتراف کرداشتباه کرده والان دارند باخوشی زندگی میکنن ازشمامیخواهم چه مردان وچه زنان وچه دختران گلم که مشکل دارند توزندگیشون این پیام مرااگرزحمتی نیست در گروه بزارید که شاید گرهی اززندگی کسی بازشود انشاالله التماس دعا لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانومی که داغ دیده.... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانومی که داغ دیده.... 🌸🍃🍃🍃
سلام به آسمان عزیز 🌸🌸🌸🌸🌸 میخواستم به خانم که دخترشو چند ماهی هست از دست دادن خداوند بهشون صبر عنایت کنه 😞 غزیزم داغ فرزند سخته ولی چه میشه کرد مادر منم دو تا پسر دسته گلشو از دست داد خدارو شکر کن ما شاءالله دو تا دیگر داری خدا نگهدارتون باشه ی بنده خدا سه تا نوجوان تو یروز گاز گرفت فوت شدن بد چند سال دعوا درمان بچه دار نشدن رفتن دختر یک ساله مادرش طلاق رفته پدرش هم گم گور شده بود آوردن بزرگش کردن بعد از 15 سال پدرش پیدا شد آمد دختر گرفت برد داغ دل این بنده خدا تازه کرد تازه دار ندارشون بخاطر اون ازدست دادن به پدر بچه پول دادن بلکه بیخیال بشه ولی بازم زندگی این بندگان خدا و هم نابود کردحالا هم خونه ماشینشون از دست دادن همه بچه‌شون خواهش میکنم با دل سوخته ات برای این بنده خدا ها دعاکینن از همگی التماس دعا دارم ببخشید طولانی شد 🌸🍃🍃🍃 سلام میگم به همه ی عزیزان به اون خانمی که داغ عزیزدیده منم یه برادرداشتم و۵تاخواهریم برادرم جوون سه تادخترداشت پیرارسال باماشین بنزباری تصادف کردو ازدست دادیم😔😭 مادرم تنها ست پدرمم ٢3 ساله ازدستش دادیم😔 الان مادرم بازیارت کربلا بازیارت امام رضاالانم کرمان به مزارحاج قاسم وقم جمکران رفته می دونم وخودش رواین طوری آروم مکنه سخته چون آب شدن مادرم روازنزدیک دیدم وشماخداروشکرکن شوهرتون ودخترانتون سالم هستند ممنون میشم که این روتوکانال بزارین🙏 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خانوم کانالمون میگه.... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خانوم کانالمون میگه.... 🌸🍃🍃🍃
من ی دختر دارم ۳۲ سالش هس دوتا پسر داره شوهرش ی آدم خودخواه دیونه بی اصل ونسبت وتازه به دوران رسیده هس که قبلا با ی بقالی باباش زندگی میکردن زده با معامله وخرید وفروش میلیاردر شده ولی برا بیرون از خونه میلیاردره وتو خونه اصلا خرج نمیکنه حتی خرج زن وبچه هاشو نمیده ولی به مادر وخواهراشچ حسابی میرسه واگه دوستاش بگن امشب شام با فلانی چنان بریز وبپاشی میکنه که همه میگن چقدر حسین لارج ودست ودل بازه ولی امان ازی خرج برا زن وبچه ش دخترم با کار خودش با ماهی دومیلیون خودش وبچه هاشو اداره میکنه وقتی هم حرف از طلاق بشه میگه بچه ها پا مهریه ت برو ولی ماشرایط نگهداری بچه هاشو نداریم شوهر من ی کارگره با برجی ۹ تومن وکلی قسط و وام مجبوره بسوزه وبساز تازه مادرش به هرکی میرسه میگه بچه های من یکی از یکی بهترن کلی خونه وزمین وکارگاه خریده واز دخترم پنهون کرده زده به نام باباش ودوستاش که اگه روزی دخترم خواست طلاق بگیره یا طلاقش بده بگه من چیزی ندارم شما ذکری دعایی سراغ ندارید که محبت زن وبچه را مثل مادر وخواهر به دل این مرد بیاندازه یا خداوند شرشو از سر زن وبچه ش کم کنه انشالله لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بچه دومم رو باردار بودم که متوجه خیانتش شدم....
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بچه دومم رو باردار بودم که متوجه خیانتش شدم....
سلام آسمان خانم ❤ من خیلی خوشحالم که با کانال شما آشنا شدم یعنی فقط به عشق کانال شما گوشیم را باز میکنم منم میخوام یه خلاصه از زندگیم بگم من وقتی مجردبودم تقریبا تو ناز ونعمت بود وقتی ازدواج کردم خواهرشوهرام خیلی منو اذیت میکردن چون همه منو دوست داشتن وهرکدومشون هم خدا جوابشون راداد بعد عروسی شوهرم حالش خیلی بد شد ویه عمل سخت انجام داد بعد از اون خیلی سختی کشیدم بچه دومم راکه باردارشدم متوجه شدم شوهرم بهم خیانت کرده ویه خانمی را آورده خونه و... خودشونم خیلی پشیمون بود وخیلی گریه کرد منم به خاطر بچه هام وابروم ازش گذشتم ولی هنوز یه وقتایی که گوشی زیاد دستش باشه میترسم دوباره بهم خیانت کنه درصورتی که من هیچی براش کم نزاشتم خودش هم همیشه میگه تو یه زن به تمام معنا هستی وهیچی برام کم نگذاشتی من همیشه میگم خدایا زندگیم وشوهرم رابا این جامعه بد به خودت می‌سپارم ببخشید طولانی شد 🙏 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #بلدی_بگو 🌸🍃🍃🍃
سلام به همه خانمهای عزیز من دوقلو باردارهستم ۸ هفته راستش تو دوماهگی شکمم خیلی بزرگ شده مثل ۴ ماهه ها شده خیلی نگرانم بتونم ازپس دو قلو بربیام بدنمم جسه نداره و ضعیفم موندم بااین بزرگی شکم تاماه نه چی میشم میکشم یاوسطش بدنم نکشه تنگی نفس هم دارم میخواستم کسایی که دوقلو باردار بودن یکم از تجربیات بارداریشون بگن چی کارکنم راهنماییم کنن نکته ای اگه میدونن نمیدونم خیلی نگرانم ازپسش برنیام ممنونم ازخواهرام🌺🌺 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خواهر عزیزی ک شوهرشون راننده ی کامیون هستن.... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خواهر عزیزی ک شوهرشون راننده ی کامیون هستن.... 🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان عزیز و دوست داشتنی با کانال خیلی خوبتون تا بتونیم کمی با دوستان درد و دل کنیم خواهر عزیزی ک شوهرشون راننده ی کامیون هستن میخوام بگم عزیزم اگه مهر این بچه ها را خداوند در دل مادرا نیانداخته بود خیلی کم زن و شوهرا خوشبخت بودن و کنار هم زندگی می‌کردند البته جسارت به کسی نباشه بعضی زن و شوهرا خدایی باهم خوبن عاشق هم هستن اما خیلی ها زجر کشیدندواقعا فقط میگن بچه ها نبود جدا میشدم من یکی خاطرات زندگیم خیلی تلخ است اگه بگم شاید بگین عقل نداشته وایساده اما اینطور نبود خیلی کوچک بودم از خوشکلی هیچی کم نداشتم حتی روز عروسی آرایشگاه برای تبلیغ کارشون تور هم از خودشون دادن اصلا هزینه نگرفتن به زور شوهرم دادن اونم ناراضی خودم نمیخواستم الان 17 سال است پاش موندم فقط بخاطر بچه هام یه گوشه ای از مشکلاتم این است شوهرم 8 میلیون حقوق داره 6 میدیم اجاره 2 تومان قسط دیگه حتی هزار تومان از حقوقش اضاف نمیاره منم فقط از خانوادم یادوستام پول قرضی برای خرجی میگیرم حتی یبار نمیگه از کجا این پول و میاری خرجی میکشی اصلا مسولیت هیچی و به گردن نمیگیره وقتی هم میگم بدهکارم میگه کی گرفتی برای چ گرفتی شاید بگین بزار خودش فکر خرجی باشه حتی از گشنگی بمیریم به فکرش نیست منم مجبورم قرض بگیرم ددور ازجون بچه ها مریض هم میشن اصلا نمیگه چشون است یبار ساعت 3 شب بچه کوچک بغلم بدون وسیله تنهای ببا دوتا بچه خودم و رسوندم درمانگاه یبار نشده حتی برام یه جوراب بگیره منم بخاطر دوتا عشقم پای زندگیم هستم چون یه مناسبت باشه دوتایی از دایی هاشون پول میگیرن برام کادو می‌خرن الان هم عین دوتا هم خونه هستیم اصلا بچه هام باهاش خوب نیستن چون هیچ مهری به بچه هاش نداره همش بهم میگن چرا با بابا ازدواج کردی همه بهم میگن مگه مشکل داشتی با چنین مرد ازدواج کردی بخدا مادرم بزور داد الان هر شب مادرم میاد خوابم میگه مامان من و حلال کن منم خیلی دوسش دارم اما ازش خیلی ناراحتم چرا به فکر من نبوده همش میگفت یه دونه خواهر دارم الان خواهرش بعد از عروسی دیگه سراغی از مادرم نگرفت خواهش میکنم مادرها دل بچه هاشون ونشکونین البته نا گفته نماند بلاهایی ک پدرم به سر مادرم آورده سر من بیچاره هم اومده حتی سرزنش هایی ک به مادرم می‌داده تو را خدا قسمتون میدم دعا کنین خداوند بدیهای باباش به پای دخترم ننویسه چون زندگی من شده کپی زندگی مامانم به قول همش لباس های خواهرم و دارم میپوشم از دست این زندگی دیگه خیلی عصبی شدم فقط میگم خدا یا خودت کمکم کن ب قول خواهرم اگه برگردم بهترین خواستگار شاید داشته باشم اما میگم قسمت من این بوده باید بسوزم و بسازم با طلاق اصلا موافق نیستم چون خودم زجر کشیدم دوست ندارم بچه ها زجر بکشن البته اگه قسمت شد داستان زندگیم و مینویسم تا عبرتی بشه برای پدر و مادران عزیزکه چنین اشتباهی را خدایی نکرده در حق بچه هاشون نکنن ببخشید طولانی شد آسمان عزیزم اگه صلاح دونستین بزارین کانال لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تازه عروس هستمو... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تازه عروس هستمو... 🌸🍃🍃🍃
سلام خوبین میشه راهنماییم کنید🌹 من تازه دو ماه ازدواج کردم و همسرم رو خیلی دوس دارم و این دوست داشتن کاملا دو طرفه هست توی این دوماه یه سفر دونفره نرفتیم و همش خانواده همسر مخصوصا خواهر شوهرم هم باهامون میومد و کل خرج اونا رو ما بود خواهر شوهرم خیلی دخالت میکنه تو زندگیمون در حالیکه من حتی یبار هم رفتار بدی نداشتم باشون و مث خانواده خودم دوسشون دارم اما اون خیلی تاثیر میزاره رو زندگی ما البته و نظرات و رفتار شوهرم با من و همش سعی داره منو خانوادم رو بد جلوه بده جلو شوهرم به طوری که انگاری من آمدم تا روابط خانوادگیشون رو بهم بزنم در حالیکه نه من نه خانوادم اصلا چنین ویژگی های بدی رو نداریم و همش خودش از جاری ها و خانواده شوهرش بد میگه و خانواده همسرم فک میکنن دخترشون فرشته هست مثلا همش مثال اینو و اون رو میزنه جلو شوهرم که آره فلانی زنش این کار و کرد این بلا سر خانواده شوهرش آورد تا شوهرش طلاقش داد یا مثلا اگه همسرم برای من حتی یه شاخه گل ساده هم بخره خیلی رفتار گستاخانه نشون میده به اسم اینکه داره به عنوان بزرگتر راه و نشون ما میده یا همش شوهرو مادرشوهر و پدر شوهرم و میشونه کنار خودشا و همش میگه باید پیش هم باشیم خونه کنار هم بگیریم و اصلا نظر منو نمیخوان به هر حال من حق دارم نظر بدم وقتی هم به شوهرم گلایه میکنم میگم منم جزو این خانوادم کلی حرف میشنوم ازش که خواهرش بهش میگه و شوهرم هم اصلا متوجه نمیشه که دارن دخالت میکنن چی کار کنم بخدا اصن مث ها نیستم خیلی افسرده شدم 😔 لطفا کمک کنید لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانومی که سرش منت میزارن.... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانومی که سرش منت میزارن.... 🌸🍃🍃🍃
سلام خوبی عزیزم برای خانمهایی مینویسم که همش میگن شوهرم سرم منت میذاره که خرجت میدم حقتونه تا وقتی توسری خور باشین حقتونه یعنی چی که شوهرم میگه خرجت میدم شما سکوت میکنین فکر میکنه خیلی هنر کرده برگردین بهش بگین داری کوچکترین وظیفه ات انجام میدی زنتم وظیفه ات هست که خرجت بدی نمیخواستی خرج بدی بی جا کردی زن گرفتی زن فقط وسیله ی هوا هوس نیست که زن گرفتی باید مسئولیتشم قبول کنی العان میبینی سختته مهریه ام بده تورو به خیر و منو به سلامت الکی که خرجم ندادی بگو چرا نرفتم از داداشت بگیرم تو شوهرم هستی وظیفه ات هست العان همه میان میگن چرا به شوهر گفتی وظیفه ات هست مردی که انقدر بی چشم و رو هست که کاری که وظیفه اش هست برای زن و بچش انجام بده رو منت میذاره فقط باید به زبون خودش باهاش حرف زد تا فکر نکنه خیلی آدم بزرگیه باید اینجور آدمها رو شاخشون شکست تا زیادی پررو نشن بعضیا میگن به مرد اقتدار بدین این برای همه ی مردها جواب نمیده بعضیاشون دیگه زیادی خودشون بالا میگیرن فکر میکنن کی هستن والا لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای پریسا.... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای پریسا.... 🌸🍃🍃🍃
سلام برای پریسا عزیز در امر خیانت دو طرف مقصر هستن حالا بعضی ها ۵۰ ، ۵۰ بعضی ها ۸۰، ۲۰ درصد مقصر اند در زندگی پریسا یک چیزی اون لا به لای داستان بود که من میخواستم همگی دقت کنیم و اون هم برادرهای پریسا که از برادر برای ناصر بهتر بودن درسته این حس محبت دو طرفه بود ولی خدایی برادرهای پریسا بدون چشمداشت به نحو احسنت و بدون خیانت و دزدی کار ناصر تو مشت گرفتن که ناصر به این مکنت و ثروت رسید!!! واقعا بعضی آقایان یا بعضی خانم‌ها خیلی بی‌لیاقت هستن! دومین مطلبی که میخواستم گوش زد کنم اونجایی بود که وقتی پریسا خیانت شوهرش رو تو رویش آورد شوهرش گفت: مانده بودم چطوری بهت بگم (یک حس عذاب وجدانی توی جمله‌اش بود) اونوقت پریسا چیکار کرد؟؟؟ خیلی معمولی انگار شوهرش گفته به جای اینکه بگه ، پریسا رفت توی آشپزخانه🤯 پریسا خانم بهتر نبود اون لحظه پا روی غرورت می گذاشتی و به دست‌و پای شوهرت میافتادی و با یادآوری خوبیهای زندگیتون ، میکردی؟ ✅مثلا میگفتی: ناصر جان مثل پدر، پشتیبانم بودی مثل مادر، دلسوزم بودی مثال خواهر، غصه‌ام را خوردی مثل برادر، برایم بی‌همتا مثل رفیق ،برای من بی کس همه کسم بودی ناصر باورم نمیشه بگو کابوسه! ارزشها و آبروریزی در زندگی و آتیه بچه‌ها و مخصوصا یادآوری گذشته زندگی کودکی خودت و علی الخصوص یادآوری گذشته ناصر ، صحنه رو خالی نمیکردی؟؟؟ ✅چرا به ناصر نگفتی مشکلی پیش آمده بیا با هم حلش میکنیم؟؟؟ مخصوصا چرا نگفتی: ناصر دوستت دارم بدون تو می میرم؟؟؟ اینقدر که از خوبیهای خودت و آینده بچه غصه خوردی ، رو بهش یادآوری نکردی!!! ✅پریساهای عزیز کشورم دوری دوستی نمی آورد دوری سردی می‌ آورد! این پا گذشتن روی غرور و التماس برای زندگی، از سیاست‌های زنانه هست که متاسفانه بیشتر خانم‌ها بلد نیستن! خانمها عزیز حقیقتا اگر از اون طرف به داستان نگاه کنیم اگر ناصر سحر رو از زندگیش می راند ، سحرخانم با چنان سیاست زنانه و گریه و قیافه‌ی "ننه من غریبم" چنان التماس ناصر رو می‌کرد که دلِ سنگ به درد می آمد!🤔 ( البته مطمئن باشید این مدل خانمها از التماس خیلی استفاده می‌کنند حتی اگر بارها و بارها رانده بشوند ولی خانمهای اول با رو ترش کردن و اخم و کوچک کردن و لجبازی و مخصوصا "بی گدار به آب زدن" و آبروریزی، آقا رو تو آغوش طرف مقابل هل می دهند) ۲۰ روز شوهرت نبود چندبار بهش زنگ زدی؟ چندبار ابراز دلتنگی کرد؟ چند بار دخترها زنگ زدن بگن بابایی دلمون تنگ شده بیا؟! ✅یک‌کم سیاست و زبان ریختن ، گره ای که باید با دندان باز بشه رو با دست باز میکنه! موفق باشید لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای پریسا..... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای پریسا..... 🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان جان ممنون از داستانهای قشنگی که میزاری من صبح ها و عصر ها به ذوق داستانت پا میشم و اول میرم سراغ گوشی،واقعا زیبا هستن ام داستان پریسا دلمو به درد آورد دلم خواست منم در موردش صحبت کنم شاید چون خودمم یه خانم هستم با دوتا بچه ،بیشتر درکش کردم،پریسا دختر زرنگ و باهوشی بود و حتما ثروت ناصر هم بخاطر حضور زنی مثل پریسا بوده،ناصر مرد خوب و ساده ای بود و پریسا وقتی به ناصر حساس شد نباید به روش میاورد و محبتاشو بهش بیشتر میکرد و از اینکه اون زن بهش زنگ میزد ابراز ناراحتی میکرد و یکمی با ناصر سر سنگین تا اونم متوجه بشه پریسا از این موقعیت ناراحته،نمیدونم تو این شرایط تصمیم سخته اما برای یکی از اقوام ما این موضوع پیش اومد و مادربزرگم که زن جا افتاده ای بود گفت هر کی گفت انکارش کنید،این هوس تموم میشه اما اگه آبروش بره دیگه به کارش ادامه میده،اینطورم شد بعد از سه ماه خانمه رو رها کردو برگشت سر زندگیش، تو یه فیلم هم زنه اول میگفت من یه درخت ریشه دارم و تو یه گلدان تزیینی، پریسا نباید زندگیشو ول کنه اونی که باید بره ناصره نه پریسا ،بمونه و نفقه ش هم بگیره،امیدوارم داستانش به خوشی تموم بشه،ممنون لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دوتا کافی نیست.... 🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دوتا کافی نیست.... 🍃
✅ به امید خدا... خواستگاری ما خیلی ساده برگزار شد و حتی گل و شیرینی نگرفته بودند و خواهر بزرگ‌تر من می­‌گفت ببینید حتی گل و شیرینی نگرفته­‌اند؛ اما این حرف­‌ها برایم مهّم نبود، چرا که آقا مهدی در آن مراسم حرف­‌هایی زدند که برای من از هر گلی زیباتر و از هر شیرینی شیرین­‌تر بود، و وقتی به آقا مهدی می­‌گفتم چرا من را انتخاب کردید می­‌گفتند به خاطر حجاب شما، حجاب مسئله کوچکی نیست و خیلی باارزش است. پدرشان در همان جلسه خطاب به آقا مهدی گفتند شما تازه ۲۰ سالت تمام شده و از سربازی برگشته‌ای، من الان این را در جمع می­‌گویم که فردا از من طلب کمک نکنی، آقا مهدی هم گفتند من با توکل به خدا تصمیم گرفته­‌ام زندگی کنم و تا آخر هم به امید خدا روی پای خودم می­‌ایستم، این حرف برای من خیلی زیبا بود و به من قوّت قلب می‌داد. آقا مهدی دیپلم هم نداشت و در دانشگاه به من می­‌گفتند که شاید شما موقعیت‌های بهتری را داشته باشید، من با خیلی‌ها مشورت کردم اما در نهایت با خودم فکر کردم که خداوند فردی را سر راهم قرار داده که با اخلاق و باایمان است و به خانواده اهمیّت می­‌دهد و اهل نماز است و هر چه سبک سنگین کردم دیدم اینها بهتر از مدرک تحصیلی و ثروت است. طولی هم نکشید که عقد کردیم، عقدمان هم­زمان با سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه (ع) بود، من دوست داشتم مهرم به وحدانیت خداوند یک سکه باشد اما پدر شوهرم گفتند که ۵ سکه باشد و با اینکه زیاد راضی نبودم، قبول کردم. پول محضر را خود آقا مهدی پرداخت کردند و فقط برای من یک چادر سفید ساده خریدند و برای خودشان هم رفتیم خیاطی و یک دست کت و شلوار تهیه کردند به همراه کفش. بعد از عقد، یکسال نامزد بودیم تا آقا مهدی پولی فراهم کنند و وسایل را تهیه کنیم، به من گفتند اگر برای شما طلا بگیرم دیگر هیچ وسیله دیگری نمی­‌توانم بخرم که من گفتم من طلا نمی‌خواهم و برای عروسی هم هیچ طلایی نداشتم و فقط همان حلقه‌ای بود که برای من خریداری کرده بودند و چون می­‌گفتند طلا برای مرد حرام است برای خودشان هم حلقه نخریدند و همزمان با عید غدیر هم مراسم عروسی برگزار شد که همراه با مولودی‌خوانی و خیلی ساده بود. 🔹شهید مدافع حرم " مهدی قاضی‌خانی" به روایت همسر شهید کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خوشحالی یعنی این گلدون را همسرجان برای مادر من خریدن و من ببرم برای مادر هفتاد ساله ام🥰 منم برای مادر شوهرم یه سوره قرآن هدیه میفرستم😔 برای سلامتی مادران زمینی🌷 و برای شادی روح مادران آسمانی🥀 صلوات🌹 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 👆 تاثیر سحر و جادو در زندگی خودم هست اگر صلاح میدونید بزارید برای دوستان 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 👆 تاثیر سحر و جادو در زندگی خودم هست اگر صلاح میدونید بزارید برای دوستان 🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان جان برای خانم عزیزی که فرشته ای تو شکم دارن و از خونشون میترسن و سقط داشتن مینویسم من احساس شما رو کاملا درک میکنم چون خودم دوران خیلی سختی رو گذروندم قصه ی من از فروش خونه قبلی و خرید خونه نزدیک خونه خانوادم شروع شد از روزی که وارد خونه جدیدم شدم اتفاقات وحشتناکی برام افتاد مثلا همین که اسباب کشی کردیم و وارد خونه شدیم همش تعمیرات و خرابی برامون پیش میومد یهو شب میخوابیدیم صبح پا می‌شدیم می‌دیدیم کل فرشای پذیرایی خیس آب شدن این اتفاق چندین بار پیش اومد یه بار لوله میشکست یه بار واشر میترکید یه بار لوله ترک برمی‌داشت فکر کنید خونه تازه ساخت دستشویی چکه می کرد طبقه پایین کل کف سرویسو کندیم دوباره ایزوگام دوباره کف سازی یعنی طوری شده بود که تا تقی به توقی میخورد گریه و ناله می‌کردم همش میترسیدم اتفاق بدی بیوفته روحیمو کامل از دست داده بودم فکر میکردم این خونه نحسه البته چون نزدیک خانواده خودم خونه گرفته بودیم خانواده همسرم هم خیلی اذیت میکردن و بداخلاقی و بی محلی کلا روحیمو باخته بودم تو همسایگی دیوار به دیوار ما دو تا خواهر بودن که فال تاروت و قهوه میگرفتن احضار روح میکردن و بعدها متوجه شدم چون خونمون خالی بوده و اونا اینکارارو میکردن قبل ما خونه پر از انرژی منفی شده بود و شاید اجنه و ارواح رفت و آمد داشتن قبلش بگم که من خیلی روحیم از بچگی حساس بود و هر اتفاقی قبلش میخواست بیوفته تو خواب با خبرم میکردن یا کسی فوت میشد میومد تو خوابم و ... ۶ سال پیش وقتی مادربزرگم فوت شد من خیلی ناراحتی کردم و گریه، شب سومشون تو خونه پدری با خواهرا و فامیلو ... داشتیم حرف میزدیم که من حالت خواب و بیداری بودم که دیدیم از پنجره اتاق صورت مادربزرگم مثل دود از صورت وارد صورتم شد و وقتی به قلبم رسید قلبم تیر کشیدو حالت نفس تنگی به خرخر افتادم اونشب با سیلیای خانواده برگشتم دیگه همه ترسیده بودن دورم جمع شده بودن آب خوردم و حالم کمی بهتر شده بود البته خواهرام ترسیده بودن نمیذاشتن بخوابم ولی من دوباره خوابم برد ایندفعه مادربزرگم تو یه تونلی بود و ازم خواست دنبالش برم منم قبول کردمو دنبالش رفتم یعنی با سرعتی باورنکردنی داشتم پشت سرش میرفتم و متوجه میشدم که از شدت باد کل صورتم به چپ و راست کشیده میشد که چون تنگی نفس گرفته بودم بازم با سیلی وآب برم گردوندن هر روز و هرشب بعد اون شب حالت تنگی نفس بهم دست می‌داد یهو نشسته بودم احساس می‌کردم انگار یکی گلومو گرفته به حالت خفگی می‌افتادم دوباره با آب و سیلی و .. هر چی دکتر رفتم کسی متوجه دردم نشدو همه فکر میکردن تلقینه یه بار خونه خانواده همسر این اتفاق برام افتاد رفتم بیمارستان و اکسیژن گرفتم بعد ها شنیدم که گفتن این از اولش مریض بوده در صورتی که من یه دختر شاد و خندان و مهربون بودم اهل رفت و آمد تفریح دورهمی و یه بارداری خوب و راحت داشتم قبل این اتفاق که یه پسر سالم و تپل و زیبا خدا بهم داده بود که همه میگفتن مثل بچه ۲ ماهه بدنیا اومده اینقدر زیبا و تمیز بود اونروز خیلی دلم شکست و رفت و آمدم رو باهاشون از اونروز کمتر کردم بعد اونشب اون روح یا جن نمیدونم چی بود وارد بدنم شد خوابای پریشون میدیدم با همسرم پرخاشگری میکردم تا دو سال بعدش باردار شدم تو دوران بارداری اینقدر عصبی و پریشون بودم همش خودمو میزدم گریه میکردم داد میزدم اصلا حالم دست خودم نبود یه بار میگفتم چرا حامله شدم یه بار استغفار میکردم چرا ناشکری میکنم دستمو میذاشتم رو شکمم قرآن میخوندم یه شب خواب دیدم یه نوزاد پسر تپل سفید یعنی میتونم بگم همچین بچه ای به عمرم ندیدم اینقدر زیبا و نورانی بود لباشو میچرخوند تا شیر بخوره تو خواب ما تو ماشین بودیم و این بچه تو بغلم بود تو خواب بچم یه لباس سفید از سرتاپاش پوشیده بود مثل کفن 😭 تو خواب به همسرم گفتم بریم تو اون بیمارستان بهش شیر بدم گشنشه چند روز بعد لکه بینی و دردام شروع شد تو ماه سوم بودم و رفتم دکتر گفت بچه مرده و چند روز بعد تو بیمارستان بستری شدم با خونریزی و درد شدید و سقط شد دیگه تا یکسال شب و روزم شده بود گریه و استغفار همش میگفتم خدایا منو ببخش اگر کاری کردم که نعمتتو اینطور ازم گرفتی یه شب بعد نماز به خدا گفتم خدایا دیگه خستم دیگه طاقتم تموم شده دلمو دوباره شاد کن ولی با یه بچه نه دو تا جاش به من بده شاید دلم آروم بگیره همونطور خوابای پریشون ولم نمیکرد همش پشت گردن و کمرم درد میکرد نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه یه دوستی یه آقای سیدی رو بهم معرفی کرد و رفتم پیشش و بهم گفت همزاد داری و اون اذیتت میکنه و دعایی نوشت و اونو دفن کردم و بهم گفت که کسی برات دعا نوشته که بچت زیر سه ماه سقط بشه هر وقت باردار شدی بیا برای موندن بچه دعا بهت بدم همسرم برام عقیقه کرد
🍃...تجربه زندگی...🍃
سلام آسمان جان برای خانم عزیزی که فرشته ای تو شکم دارن و از خونشون میترسن و سقط داشتن مینویسم من ا
بعد دو سه ماه دوباره باردار شدم ولی از هفته سوم اقدام درد کمر زیر دل طوری که نمیتونستم از جام بلند شم یه غذا بزارم شب و روزم شده بود گریه حالا پسرم داشت میرفت کلاس اول و کارم سخت‌تر شده بود یه روز برای آزمایش خون داشتیم میرفتیم که آینه بغل ماشین ما و یه ماشین دیگه خیلی آروم بهم خورد اون آقا شروع کرد به فحش ناموسی همسرم وقتی از ماشین پیاده شد بره که باهاش برخورد کنه یهو مردِ قمه یا شمشیر کشید و من که باردار بودم از ترس نفسم بالا نمیومد و ضربان قلبم بالا رفته بود یهو یاد حرف اون سید افتادم ۴۰ روز بود بچم ترسیدم از دست بدمش رفتم پیشش و دعا گرفتم تو ماه ۵ بودم بازم درد داشتم یه شب تو عالم خواب و بیداری یه صدایی بهم گفت که چرا نذر حضرت رقیه س نمیکنیش و منم برای همسرم خوابمو تعریف کردم و اسم دختر قشنگمونو رقیه گذاشتیم و نذر کردم اگر سالم بدنیا بیاد تا آخر عمرم روز شهادت حضرت رقیه س ۶ تا غذای نذری به کارتن خوابا بدیم خداروشکر خدا یه دختر بسیار بسیار زیبا و مهربون و صبور بهم داده واقعا همیشه میگم این هدیه اختصاصی خدا بهم بوده تا آرامش بخش قلب و خونم باشه دخترم تازه ۱ سالو ۱۱ ماهش بود که از همسرم خواستم یه بچه ی دیگه هم داشته باشیم خداروشکر همون ماه باردار شدم اینبار اصلا درد نداشتم و ماه اولم بود خونه خانواده همسر دعوت بودیم موقع شام سر سفره نوشیدنی کامبوجا آوردن و گفتن برای تقویت معده هست و .. خوب من به اندازه شاید ۱/۴ استکان خوردم بعد غذا احساس سرگیجه داشتم تپش قلب ضربان قلبمو گرفتیم ۱۳۵ شده بود فشارم ۸ رو ۶ بعد چند دقیقه خونریزی شدید وقتی به همسرم گفتم خیلی تو ذوقمون خورد و اومدیم خونه با این فکر که سقط شده حتما اومدیم خونه دیدم دست و صورت پسرم همه دونه قرمز شده یه لحظه به فکر کامبوجا افتادم تو اینترنت سرچ کردم دیدم بله اصلا خانمهای باردار و بچه های کوچیک نباید استفاده کنن و فهمیدم کار کامبوجا بوده دیگه ناراحت بیخیال شدیم ولی ماه بعد دیدم بازم دوره رسید و خبری نیست آزمایش دادم دیدم بله هنوز باردارم بازم یادحرف اون سید افتادم و سریع رفتیم و دعا گرفتم و با یه بارداری سخت که از درد گریه و ناله میکردم بازم خدا لطفشو در حقم کامل کرد و یه دختر ناز و دلبر دیگه بهمون داد اینو فراموش کردم تو هر دو تا بارداری تا قبل اینکه دعا بگیرم همش خوابای پریشون میدیدم ولی بعدش نه، خبری از خواب نبود چندوقت پیش نزدیک بود کارمون به جدایی بکشه یه حالت‌هایی داشتم وقتی شوهرم سر کار بود دلم براش تنگ میشد وقتی از در وارد می‌شد اصلا حالم دگرگون میشد میخواستم الکی باهاش دعوا کنم بهش میگفتم از خونه برو منو طلاق بده و تا اینکه دوباره پیش اون بنده خدا رفتیم گفت براتون دعا نوشتن که زندگیتون رو از هم بپاشونن و دعا داد بهمون الان حالم کامل خوبه و دوباره عاشق همسرمم یعنی بهتون بگم همسرمن یکی از بهترین بنده های خداست ازهمه لحاظ از احترام گذاشتن از پاکی از ایمان قوی از خرج کردن با عشق برای خانواده ولی من الکی بهانه میگرفتم دقیقا مثل زمانی که باردار شده بودمو سقط شد چشم زخم خیلی زود به من و بچه هام میوفته یعنی از در خونه میریم بیرون برمیگردیم یا همون تو راه یه بلایی سرمون میاد یا میام یه هفته از مریضی خونه میوفتم کلا بعضی وقتا اتفاقای بد بخاطر چشم زخم هست یا از انرژی منفی که تو خونه وجود داشته و داره یا از طلسم و جادوی آدمای حسود ونامسلمون عزیزم بگرد مشکلو پیدا کن از خدا کمک بخواه البته همسرم بخاطر اینکه پیش اون سید میرفتیم خیلی ناراحت بود یروز رفتیم پیش یه آیت الله بزرگ و با ایشون مشورت کردن و ایشون گفتن دعاها رو بندازید تو آب روان ولی وقتی بهشون گفتم ازوقتی دعا باهام هست آرومتر شدم گفتن تلقینه ولی اگر احساس آرامش داری نگه داربرای خودت ولی بهتر به آب روان بسپاری عزیزم برای خودت حتما عقیقه کن وقتی بچه عزیزت بدنیا اومد برای اون هم حتما عقیقه کن همسرم برای هممون و خودش عقیقه کرد و یه نصیحت خواهرانه هیچوقت خبر بارداریتونو به کسانی که باردار نمیشن یا نمیتونن بچه بیشتری داشته باشن ندید چون من به چشم خودم ناراحتی و خشم بنده خدایی که بخاطر بیماری دیگه شرایط بچه آوردن نداشت رو تو چشماش دیدم تو خونتون با صدای بلند قرآن پخش کن خودتونو همسرتون زیاد قرآن بخونید و نذر کنید بچتونو اگر پسره به حضرت علی اصغر ع و اگر دختره به حضرت رقیه س واقعا معجزه میکنه رو بچه البته اینم اضافه کنم که شاید هم مربوط به یه خواستگار قدیمی باشه چون اون شبی که اون اتفاق (روح تو بدنم) افتاد مادر خواستگار قبلیم اونجا بودو صبحش خواهرشم منو دید گفت چرا نمُردی😔 بعد اون اتفاق پسرش تو هر سه تا بارداری بعدم میومد تو خوابم و ازدور نگاهم می‌کردکه البته سرسقط رفتم پیش اون سیدودعادادچندشب بعدخوابشو دیدم همونطور وایستاده بودو نگام می‌کرد ولی کل فکّش و دست راستش تو گچ بود
🍃...تجربه زندگی...🍃
بعد دو سه ماه دوباره باردار شدم ولی از هفته سوم اقدام درد کمر زیر دل طوری که نمیتونستم از جام بلند ش
خداوند آدمهای شرور رو از ما دور همه ی اینارو گفتم نوشتم ولی تازه فهمیدم چرا اینقدر بلا و چشم زخم و دعا و طلسم راحت بهم اثر می‌کرد چون من با اینکه همیشه همسرم نمازهاشو با نافله و قرآن بعد نماز میخونه و بارها بهم با خواهش تذکر میداد منم پایبند نماز اول وقت باشم ولی من نمازمو خیلی سبک میشمردم و میذاشتم تا آخر وقت یه بار اول وقت ده بار آخر وقت و حسابی هم چوبشو خوردم اگر میخوای آرامش داشته باشی نمازتو اول وقت بخون و حتما بعد نماز یه صفحه قرآن بخون عزیزم لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام و خسته نباشید آسمان جان من ازتون دلخورم چون هرچه پیام دادم داخل کانال نگذاشتین. فقط میخواستم واسه اون خواهر عزیزی ک دیروز پیام دادن کرمان هستم گلزار شهدا حاج قاسم دعا گو همه هستم. حالشون خوبه ؟؟انشاالله که اتفاقی براشون نیوفتاده باشه🥺🥺 .اگ پیام رو دیدین لطفا ی خبری از خودتون بدین انشاالاه ک خوب و پایدار باشن🤲🤲🤲 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سرگذشت جذاب تاوان یک گناه قسمت اول بالای کانال سنجاق شده.. ‌
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سرگذشت جذاب تاوان یک گناه قسمت اول بالای کانال سنجاق شده.. ‌
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سرگذشت جذاب تاوان یک گناه قسمت اول بالای کانال سنجاق شده.. ‌
دوتا صندلی برای ما جدا گذاشته بودن با میزی که پر شد از غذا....میلی به غذا نداشتم در حد چند قاشق که زهر اروم بغل گوشم گفت:برای خودتون گذاشتم روی گاز،در خونه هم بستم کلیداش با خودمه.... سری تکون دادم که چشمم افتاد به فیلمبردار ،تا توی حلق مردم میرفت ،طفلکی ها داشتن شام میخوردن دست نگه میداشتن... با گرم شدن دستم به رحمت نگاه کردم که چشمکی زد:میتونی بلند شی؟ تونستنش رو که میتونستم برای همین چشمکی زدم:به شرط اینکه تو هم باشی.. سفره که جمع شد تار و تنبک شروع شد...میزدن و ...همه پر از شادی بودن... وسط حلقه که رفتیم رحمت شروع کرد دست زدن،همین یه شب بود و بیخیال حرف مردم شروع کردم برای شوهرم پایکوبی..،هر چی توی چنته داشتم رو کردم...میخندید و دست میزد...از جیبش بسته اسکناسی بیرون کشید دور سرم چرخوند وروی هوا رها کرد...هر کسی برای گرفتن اسکناسها به هوا میپرید که رحمت منو عقب کشیدیم....تا آخر شب مهمونها موندن کسی خیال رفتن نداشت تا اینکه پدر رحمت ساز و تنبک رو جنع کرد... زنعمو دستمو گرفت و زهرا در خونه رو باز کرد به هال که رسیدیم زنعمو آروم گفت:میدونم از دیشب نخوابیدی،شام درست و حسابی نخوردی و خسته ای اما همین امشب باید زن و شوهر بشید و به ب..ستر برید چون مرده نی.از داره پس مبادا نه بیاری... زهرا غذا رو گرم کرد سفره انداخت کمک کرد لباسمو دراوردم و حمام رفتم...زنعمو همه رو راهی کرد...مادرم چشماش سرخ شده بود از بس که گریه کرد ولی بابا فقط نگاهم میکرد... زنعمو خودش در خونه رو بست و رفت...کنار رحمت پای سفره که نشستم خندید:زنعموت خیلی هواتونو داره مراسم امشب رو روی انگشتش میچرخوند... تکه مرغی روی برنج گذاشت که با استها توی دهنم گذاشتم:همیشه همین بود البته با مادرمم دعوا میکنه اما جلوی مردم سیاست داره میگه هر چی بینمونه توی خودمون میمونه تا روی مردم مقابلمون باز نشه... رحمت ابرویی بالا انداخت و باهم اولین شام متاهلی رو خوردیم...لباس راحتی پوشیده بودم دست برد کلیپسمو باز کرد که موهای نم دارم دورم ریختن و گفت:به این زیبایی چرا جمعشون میکنی؟؟...موهامو پشت گوشم زدم:یه تارش که توی غذا افتاد یه هفته میفرستیم خونه بابام... لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100