🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خاطره خانوم کانالمون ... 🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان قشنگو مهربون
حالا که دوستان در مورد چوب خدا صحبت میکنن بذار منم یک خاطره بگم:
تابستون بود مستاجریم و صاحبخونه گفت خونه رو خالی کنین میخام بنایی کنم،
من در به در دنبال خونه ولی با پول رهن ما خونه پیدا نمیشد . همون شبها شوهرم هرشب با دوستاش میرفت کوه
و چون شبها بیدار بود روزها مرخصی می گرفت و خواب بود. شب آخر دلم خیلی گرفته بود
از کارهاش تا ساعت ۳ که اومد بهش گفتم کجا هرشب میری، گفت سرکارم شب کار برداشتم
، ولی من از سر وضع و لباسهاش می فهمیدم. فقط گفتم هر کی دروغ میگه خدا جوابشو بده.
شوهرم گفت اگر دروغ میگم پام بشکنه خوبه؟؟ من گفتم نه من راضی نیستم تو درد بکشی
ولی ان شاءالله اگر دروغ میگی خدا رسوات کنه. فردا صبح آقا با دلخوری رفت سرکار و عصر که برگشت پاهاش شکسته بود
ولی جزیی😳😳 بخدا باورم نمیشد داشتم واسه پاش گریه میکردم که گفت برو گمشو همش تقصیر توئه.
من تازه حرف دیشب شوهرم یادم اومد، وسط گریه به قیافه اش که نگاه کردم خندیدم شوهرم هم خندید
ولی باز هم واسش درس عبرت نشده و به کارهاش ادامه میده ولی فرقش اینه که حالا میگم کجا بودی؟؟
داد میزنه خفه شو به تو چه، ناراحتی میرم دیگه بر نمیگردم. راستی بابام خدابیامرز چندبار جلوی بقیه گفت
کسی که دل دختر منو (بنده) رو بشکنه خدا زود جوابشو میده ، خودشون گفتن خودم تجربه کردم😂😂
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
من آسمان هستم مدیر کانال...
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100%/
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانومی ک جواب پاپسمیرش خوب نبوده... 🌸🍃🍃🍃
باسلام خدمت همگی ومخصوصا خاهرگلم که جواب پاپ اسمیرت خوب نبوده🥺گلم منم عین اتفاقی که براتوافتاد پارسال ۱سال بیشترنبودازدواج کرده بودم زندگی شیرین باهمسرم ،برای منم افتاد وجواب پاپ اسمیرم خوب نبود روزبارونی ازبیمارستان تاخونه زیربارون زجه زدم وگریه کردم هیچکسونمیدیدم جزخودم خدا این روزا روبراهیچکس نیاره اومدم خونه یه آدم دیگه شده بودم ازخودم وحشت میکردم باخودم حرف میزدم میخندیدم گریه میکردم وداشتم دیوونه میشدم ازترس تمام بدن خودمو نیشگون میگرفتم میگفتم بزارببینم شایدخابم بزاربیداربشم🥺🥺🥺ولی خاهر از سرنوشت نمیشه فرارکرد من وهمسرم ویروس اچ پی وی داریم ومن ازش گرفته بودم و دهانه رحمم درگیرشده وسلول های غیرنرمال داره ینی پیش سرطانی احتمال داره بعدن خدای نکرده ....ازپارسال دارم زجرمیکشم همیشه درد وسوزش وعفونت...ولی امیدم بخداست .گرخداوندمن آنست که من میدانم،شیشه رادربغل سنگ نگه میدارد.بااینکه هنوزبچه هم نداریم اقدام به آی یوآی کردیم ببینم خداچی میخاد.ولی خودمو با دلداری همسرم پیداکردم من غریبم توشهری که هیییچ فامیلی نداریم ودردم روفقط خدامیدونه☺️☺️☺️ازخداممنونم بخاطر وجودش مطمئنم شفاپیدامیکنم مطمئنم توهم خوب میشی.ولی من شکستش میدم به امیدخدا.....توهم خودتو نباز گلم اتفاقا دوستم سرطان سینه داشت الان تحت درمانه خییییلی خوب شده خداروشکر توهم خوب میشی
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
من آسمان هستم مدیر کانال...
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 درباره ی اون خانمی که گفتن وقتی بهتون خیانت میشه ول نکنید 🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان جان
درباره ی اون خانمی که گفتن وقتی بهتون خیانت میشه ول نکنید زندگیتونو و سر یه آشنا هاشون همین بلا اومده با سه تا بچه
یعنی چی این حرفتون!
اگه اون مرد زن دوم نگرفته بود یه زندگی رو از هم نمیپاشوند
همش زیر سر اون از خدا بی خبره که چهار نفر رو سوزوند به خاطر هوس خودش
زنش رو به بدبختی انداخت و سه تابچه هاشو سیاه بخت کرد
نمیشه گفت به زنه باید بسازی با هر غلطی که شوهرت کرد
بدترین کار رو اون وسط مرد کرده که آتیش زده به زندگی زن و سه تا بچه اش
انقدر کار یه سری مردا رو عادی جلوه ندید که یک زنه درد دیده بشه گناهکار
اونم برای هوس های یک مرد که حیف اسم پدر و همسر روش باشه!
امیدوارم بزارید داخل کانالتون حرفمو
🌸🍃🍃🍃
سلام خانمی که گفتن سر خونه زندگیت و بمونید و مثال زدن آقای پولدار زن دوم گرفت
و زن اولش بچه هارو ول کرد طلاق گرفت حالا بچه ها بدبخت شدن و ..
عزیزم تا حدی حرف های شما درست اما شما فقط مادر رو مقصر زندگی خراب بچه ها کردی پس پدرشون چی رفته
دنبال عشق و حال نمیدونم چرا تو این مملکت اگه بچه ای زندگیش خراب بشه
میندازه تقصیر مادر بیچاره که چرا رفت دنبال زندگی خودش این مردهای بی غیرت و بی وجدان اگه دنبال هوس بازی
و زن دوم نباشن این بلا سر خانواده نمیاد اگه تقصیری هم باشه ۸۰/: تقصیر پدرشون بوده مردشور خودش و زن دومش و پولش ببرن
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
من آسمان هستم مدیر کانال...
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من بچه شمالم سه هفته قبل مهمون امام رضا بودیم نایب زیازه تک تکتون من از امام رضا خواستم.
سلام آسمان جان امید وارم حالتون خوب باشه
من چند وقتیه کارم به مشکل خورده به هر دری میزنم نمیشه هر ذکر و دعایی بگین خواندم 💔🥺
من بچه شمالم سه هفته قبل مهمون امام رضا بودیم نایب زیازه تک تکتون من از امام رضا خواستم
بهشم گفتم آقا جان جان جوادت کاری کن زندگی من به این موضوع بستگی داره قسم های متداول دادن امام رضا به جان
پسرش روضه ی جوادش و گوش دادم دلم شکست گریه کردم گفتم آقا جان بیا و کاری بکن همش دلم میگفت درست
میشه امام رضا و خدا به حال خودم نمیگذارنم خبر آمد حالش خوب نشده هیچ بدترم شده دلم شکست
گفتم آقا طوری نیست شما برای هرکی بخواهید پدری میکنید من جان جدم حسین و قسم دادم 🥺🥺💔
این حقم نیست دیگه هم کاری باهاتون ندارم بد دلم پر شده بود شبش به اصرار مامانم رفتیم زیارت گفتم
تا حرم میرم اما نه به قصد زیارت ولی آسمان جان تا چشمم به ضریح افتاد دلم شکست صورتم خیس از اشک شد
دوباره هم گفتم آقا جان جان جوادت کاری کن حالا خبر امده روزنه ای هست حالش خوب بشه خواهرا های عزیزم میخوام
برام دعا کنید خواهشاً میگن با زبانی که گناه نکردی دعا کن براتون مقدوره ۱۰ام یجیب برام بخونید یا نماز ام البنین💔💔
خیلی لطف کردین در حقم لطفاً پیامو داخل گروه بگذارید تشکر 🙏🌸
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
من آسمان هستم مدیر کانال...
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من و یه آقایی از طریق دانشگاه باهم آشنا شدیم... 🌸🍃🍃🍃
من و یه آقایی از طریق دانشگاه باهم آشنا شدیم. قبلا از طریق فعالیت های مجازی کانال دانشگاه یه شناختی از هم داشتیم،
ولی یه بار که با دانشگاه اردوی راهیان نور رفتیم، اون آقا از من خوشش اومد و منم بدم نیومد.
بنده خدا از همون روز هم قصدش ازدواج بود و به عالم و آدم رو زد که واسطه بشن برای مطرح کردن
و معرفی کردن ما به خانواده هامون! (چون مادر پسر، الا و بلا میخواست عروس از فامیل بگیره)..
اون آقا به مسئول کاروان راهیان رو زد، نشد،
به مسئول نهاد رهبری دانشگاه رو زد، قبول نکردن واسطه بشن،
به مشاوره ی حوزه مراجعه کرد، گفتن کار ما نیست خودتون باید یه واسطه پیدا کنید،
به خاله و عمه رو زد، بازم قبول نکردن واسطه بشن..
شماره ی استادای منو گیر اوردن تا به مادرشون بدن و ازشون درمورد من تحقیق کنن، علیرغم تعریف ها، باز هم مادرشون راضی نشد.
تنها کسی که خدا خیر و دنیا آخرت بهش بده الهی، مسئول ستاد ازدواج
دانشگاهمون بود، ک به یک شب نرسیده، سریع زنگ زد هم به مادر هم به پدر اون آقا و خواستن واسطه بشن، ولی خب بازهم نتیجه نداد..
واقعاااا من به شخصه اون دنیا از کسایی که میتونستن کاری برای ما بکنن و واسطه بشن ولی کوتاهی کردن رو نمیبخشم..
هرچند که قطعا خواست خدا بوده..
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
من آسمان هستم مدیر کانال...
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دوتا کافی نیست..... 🌸🍃🍃🍃
#تجربه_من ۹۰۶
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#فرزندآوری
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#معرفی_پزشک
#توکل_و_توسل
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#قسمت_دوم
در زمستان سال ۷۷ در شهر اصفهان به دنیا اومدم ولی در شهر مقدس قم ساکن شدیم.💚
حدود ۵ سال تنها بودم و بعدش آبجیم به جمع مون اضافه شد😎 حدود دو سال بعدش آبجی بعدیم اضافه شد البته به گفته مادرم خدا خواسته بود.
گذشت و گذشت تا اینکه ما سه تا خواهر همش میگفتیم ما برادر هم میخوایم
بچه هامون دایی ندارن و ....
اینقدر گفتیم و گفتیم که یه دفعه که رفیتم مشهد، هر سه خواهر باهم دعا میکردیم که یا امام رضا یه داداش به ما بده بعد از اون سفر خدا جواب مون رو داد🥳🥳🥳
من ۱۷ سالم بود، دوتا آبجیام ۱۲ ساله و ۱۰ ساله بودن و .... یه داداش تو راه بود😍
خیلی خوب یادمه وقتی که داداشم اومد من سوم دبیرستان بودم و قششششنگ امتحانات نهاییم رو گند زدم😂😂😂 و معدل کتبی ام ۱۶ و خورده ای شد و برای منی که تمام نمراتم همیشه ۱۹ و ۲۰ بود و شاگرد اول مدرسه بودم یه اُفففففتِ عمیق بود🤣
من عااااشق و دیووونه ی بچه بودم و هستم. همیشه تو فامیل همه میدونستن که اگر کسی بچه دار بشه و من برم پیشش، دیگه بچه رو به کسی نمیدم مگر اینکه شیر و پوشک بخواد😁😁
خلاصه با اومدن داداشمون دیگه کلا درس و کنکور یه جورایی تعطیل شد. سال کنکور شده بود و منم رشته ریاضی و... واقعا برای کنکور تلاش خاصی نکردم و رتبه ام هم خوب نشد.
همزمان با کنکور، آزمون ورودی جامعه الزهرا هم دادم. بالاخره فضای خانه ما طلبگی بود و هم پدرم و هم مادرم طلبه بودن و منم دوست داشتم که طلبه بشم
وقتی که آزمون رو قبول شدم با کله رفتم حوزه😊
خیلی دوست های خوب و نابی پیدا کردم به طوری که هنوز باهم در ارتباطیم و همدیگر رو میبینیم. دروس طلبگی خیلی برام شیرین بود و منم با نمرات خوبی پیش میرفتم تا اینکه....
جناب همسرخان که ایشون هم طلبه بودن تشریف آوردن خواستگاری😁 وقتی که همسرم اومدن خواستگاری، تا صداشون رو شنیدم و مشغول صحبت کردن با پدرم شدن چشمام 😍😍😍 شد.
حدود ۳ ماه جلسات خواستگاری و مشاوره ما طول کشید که به شدت نیاز بود و راهگشا، خیلی به نظرم تو این زمینه زوج های جوان به مشاوره پیش از ازدواج نیاز دارن.
آخرین روز اسفند سال ۹۷ در حرم حضرت معصومه عقد کردیم🥺😍 و چه لحظه شیرینی❤️💚❤️
گذشت و ما ۱۴ فروردین ۹۸ جشن عقد گرفتیم و یه هفته بعدش یه تصادف سنگین کردیم، به طور معجزه آسایی من هیچیم نشد ولی چشم راست همسرم به شدت به فرمون کوبیده شد و تا قبل عروسیمون چشمشون کبود بود🥲
دوران عقد خیلی خیلی خوبی داشتیم، خانواده ها هم خیلی همکاری داشتن، با همه وجودم اون روزها رو دوست دارم😇
خلاصه بالاخره در یکی از روزهای آخر مرداد ۹۸ عروسی کردیم و رفتیم سر خونه و زندگیمون البته به صورت مستاجری😉
خب مسلما با ازدواج کردنم، ترم سوم حوزه رو فقط پاس کردم( همسرم اومدن خواستگاری و عقد) و ترم چهارم رو کمتر برداشتم( عروسی کردم) و ترم پنجم باردار شده بودم🤭
سر بچه هام هیچ کدوم از غربالگری هارو نرفتم چون واقعا درست نمیدونستم شون
و فقط پول و هزینه اضافه بود.
دختر گلم در شهر مقدس قم، یکی از ماه های زمستان ۹۹، به خاطر عدم پیشرفت زایمان با روش سزارین به دنیا اومد...
از بعد زایمان روزهای نسبتا بد من شروع شد. تا ۳ ماه اصلااا نمیتونستم صاف بخوابم چون دلم و کمرم به شدت درد میکرد. دخترم شب زنده دار بود و نوبتی من و پدرش بیدار میموندیم و با این کوچولو صحبت باید میکردیم🤔🤪😴😩
۶ ماهه شده بود دخترم که فهمیدم باردارم😂😂😂 من به شدت از سزارین وحشت کرده بودم و دیگه نمیتونستم تصور کنم که بازهم باید اون دردها رو تحمل کنم
پس رفتم دنبال دکتری که ویبک من رو قبول کنه، خانم صابریان در تهران منو پذیرفتن و بسیار بسیار مثل مادری مهربان من رو آروم میکردن و بهم امیدواری و انگیزه میدادن
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075