هدایت شده از فرصت حضور🇮🇷🇵🇸
هوالحی💐
#وقتیکه_پشیمانی_سودی_ندارد!
▪️ همیشه کسی هست که با کمال میل بخواهد جایش را با شما عوض کند!
▪️بخواهد مثل شما نفس بکشد!
▪️مثل شما راه برود!
▪️او حتی انتظار ندارد در جایی که شما زندگی می کنید، زندگی کند!
▪️او حالا دیگر به کارتن خوابی هم راضی است !
▪️اصلا حاضر است در گورستان بخوابد !
▪️او دیگر هیچ گله ای از وضع بد معشیت خود نمی کند !
▪️حالا دیگر با تکه ای نان خشک هم مشکلی ندارد !
▪️اگر برگردد دیگر از هیچکس گله ای نمی کند !
▪️چرا که هیچ توقعی از کسی ندارد !
▪️او می گوید غلط بکنم که کسی را برنجانم !
▪️اوحالا دیگر همه را به شدت دوست دارد !
▪️ نه خانه لاکچری می خواهد !
▪️نه زن زیبا و نه ماشین شاسی بلند !
😞او همه آن سالهای از دست رفته را هم نمی خواهد !!!
☝🏻فقط چند صباحی را به او مهلت دهند کافی است !
▪️حالا دیگر می داند از فرصتهای کوتاه چگونه استفاده کند !
▪️او فقط آرزو داردیکبار دیگر برگردد !!!
▪️می خواهد برگردد تا بخاطر همه آن ناشکری ها عذرخواهی کند !
▪️او می خواهد از همه حلالیت بگیرد !
▪️چقدر دلش برای چیزهایی دور ریختنی اینجا تنگ شده !
▪️می خواهد برگردد وهمه چیزهایی را که بی جهت دور انداخته بردارد روی چشم بگذارد ! و تا می تواند از آنها عذر خواهی کند !
▪️ عمرش ! استعدادش ! کتابهایش !
دوستانش ! همسر و بچه هایش !
😔نمی دانم ...
▪️اما این را خوب می دانم که با همه وجودش می خواهد برگردد !
▪️کسی می تواند به او کمک کند !؟
✋چه کسی توانا تر از خدا !!
😏اما خدا هم می گوید دیگر دیر شده است !
👈🏽دیگر علاجی نیست !
👈🏻نمی شود !
▪️اصلا غیر ممکن است !!!
▪️سوره ی مؤمنون، آيات 99 و 100. ترجمه: (گويد) پروردگارا! مرا (به دنيا) بازگردان تا شايد به تدارك گذشته عمل صالحي بجاي آورم. (به او خطاب ميشود كه) هرگز نخواهد شد !
🔹آهاااااااااای زنده ها !!!
▪️ایا این روزها قدر آنچه را که دارید می دانید !؟
👈🏽همین که هست را می گویم !
😑با همه سختی هایش !
▪️فاتحه ای برای انها که دیگر نمی توانند برگردند بخوانید و شکر همینهایی را که دارید با تمام وجود بجای آرید !
▪️همینکه رفتید به سختی پشیمان می شوید !
☝🏻اما دیگر راه برگشتی در کار نیست !
التماس دعای فراوان 🙏
صالح ادیب💐✋
@FORSAT_HOZOR
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
روی و ریای خلق به یک سو نهادهایم
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم
در راه جام و ساقی مه رو نهادهایم
هم جان بدان دو نرگس جادو سپردهایم
هم دل بدان دو سنبل هندو نهادهایم
عمری گذشت تا به امید اشارتی
چشمی بدان دو گوشه ابرو نهادهایم
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفتهایم
ما تخت سلطنت نه به بازو نهادهایم
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادو نهادهایم
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهادهایم
در گوشه امید چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهایم
گفتی که #حافظا دل سرگشتهات کجاست
در حلقههای آن خم گیسو نهادهایم
یادم نمیرود،
فقط من برای نوشتن آمدهام،
من
فقط برای نوشتنِ اسمِ تو آمدهام.
مهم نیست این کلمات
در شبِ کدام مهتابِ مُرده
به کوچهٔ کهنْسالِ فریدونِ مشیری رسیدهاند.
سرِ شاعرانِ خواب مانده به سلامت،
صبح خواهد شد.
همه میفهمند؛
عشق
اتفاقاً آخرین عبادتِ آدمی
مقابل آدمیست!
#سیدعلی_صالحی
آمدم تا صد چمن بر جلوهْ نازان بینمت
نشئه در سر، می به ساغر، گُل به دامان بینمت
همچو دل عمری در آغوش خیالت داشتم
اینزمان همچون نگه در چشم حیران بینمت
عالمی از نقش پایت چشم روشن میکند
اندکی پیش آی تا من هم خرامان بینمت
غنچگیهایت نصیب دیدۀ بیدل مباد
چشم آن دارم که تا بینم، گلستان بینمت
#بیدل
هَله عاشقانْ بِشارت، که نَمانَد این جُدایی
بِرَسَد وِصالِ دولت، بِکُند خدا خدایی
زِ کَرَم مَزید آید، دو هزار عید آید
دو جهانْ مُرید آید، تو هنوز خود کجایی؟
شِکَرِ وَفا بِکاری، سَرِ روح را بِخاری
زِزَمانه عار داری، به نُهُم فَلَک بَرآیی
کَرَمَت به خود کَشانَد، به مُرادِ دل رَسانَد
غَمِ این و آن نَمانَد، بِدَهَد صَفا صَفایی
هَله عاشقانِ صادق، مَرَوید جُز مُوافِق
که سَعادتیست سابِق، زِدرونِ باوَفایی
به مَقامِ خاک بودی، سَفَرِ نَهان نِمودی
چو به آدمی رَسیدی، هَله تا به این نَپایی
تو مُسافری، رَوان کُن، سَفَری بر آسْمان کُن
تو بِجُنب پاره پاره، که خدا دَهَد رَهایی
بِنِگَر به قَطرهٔ خون، که دِلَش لَقَب نَهادی
که بِگَشت گِردِ عالَم، نه زِراهِ پَرّ و پایی
نَفَسی رَوی به مغرب، نَفَسی رَوی به مشرق
نَفَسی به عَرش و کُرسی، که زِ نورِ اولیایی
بِنِگَر به نورِ دیده، که زَنَد بر آسْمانها
به کسی که نور دادَش بِنِمایْ آشنایی
خَمُش از سُخَن گُزاری، تو مَگَر قَدَم نداری؟
تو اگر بُزرگواری، چه اسیرِ تَنگنایی؟
#کلیات شمس _ مولانای جان
بوی خوش از کسانی که زباله با خود حمل می کنند بلند نمی شود.
تا دور نریزی زباله هایت را و خودت را پاکسازی نکنی از زباله ها، بوی وجودت اطرافیان را آزار می دهد،و بیشتر از همه خودت را آزار می دهی.
زباله ها شامل:تعصبات،
تقدس گرایی ها،منیت ها،حسادت ها،خشم ها،قیاس ها،نفرت ها،جهل ها،ماندن در افکار و عقاید پوسیده هزاران سال پیش،..
تنها با عشق وجودت رایحه ی دلخواه و خوشبو میگردد.
تو یاد می گیری از این زباله ای خلاص شوی، اگر خودت را خلاص نکنی از زبالههای وجودیت،بوی تعفنت همه جا را میگیرد ولی اگر خودت را جدا کنی از زبالهها ،وبدنبال رایحه ای خوشبو باشی،وجودت صلح و عشق دربر میگیرد و درونت با نور عشق و با عطر دل انگیز عشق آشنا میشود و همین را در اطرافت پخش خواهی کرد.
حال حمل زباله را انتخاب می کنی؟
یاعشق و پاکسازی و رایحه خوش را؟
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهلست بیابانها
#سعدی