eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تماشاگه راز
🍀🍀🍀🍀 یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش ،کن گذری گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم ای که به عشقت زنده منم گفتی از عشقت دم نزنم من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم من ؛غرق گناهم ،تو عذر گناهی روز و شبم راتو که مهری تو که ماهی چون باده به جوشم ، در جوش و خروشم من سر زلفت به دو عالم نفروشم ای که به عشقت زنده منم گفتی از عشقت دم نزنم من نتوانم ،نتوانم ، نتوانم... همه شب بر ماه و پروین نگرم مگر آید رخسارت بر نظرم چه بگویم ، چه بگویم ، چه بگویم زین راز من همین بس ، که مرا کس ، نبود دمساز یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش ،کن گذری گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم ای که به عشقت زنده منم گفتی از عشقت دم نزنم من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم 🍀🍀🍀🍀 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‍ این جا کسی است پنهان، دامانِ من گرفته خود را سِپَس کَشیده، پیشانِ من گرفته این جا کسی است پنهان، چون جان و خوش تَر از جان باغی به من نِموده، ایوانِ من گرفته این جا کسی است پنهان، همچون خیالْ در دل امّا فروغِ رویَش اَرکانِ من گرفته این‌جا کسی است پنهان، مانندِ قَند در نِی شیرین شِکَرفُروشی دُکّانِ من گرفته جادو و چَشم بَندی، چَشمِ کَسَش نبیند سوداگَری است موزون، میزانِ من گرفته چون گُلْشِکَر من و او، در هَمدِگَر سِرِشته من خویِ او گرفته، او آنِ من گرفته در چَشمِ من نیاید خوبانِ جُمله عالَم بِنْگَر خیالِ خوبَش مُژگانِ من گرفته من خسته گِردِ عالَم، دَرمان زِکَس ندیدم تا دَردِ عشق دیدم دَرمانِ من گرفته تو نیز دل کَبابی، دَرمان زِ دَرد یابی گَر گِردِ دَرد گَردی، فرمانِ من گرفته در بَحْرِ ناامیدی، از خود طَمَع بُریدی زین بَحْر سَر بَرآری، مَرجانِ من گرفته بِشْکَن طِلِسمِ صورت، بُگْشایْ چَشمِ سیرت تا شرق و غرب بینی سُلطانِ من گرفته ساقیِّ غَیب بینی، پیدا سَلام کرده پیمانه جام کرده، پیمانِ من گرفته من دامَنَش کَشیده کِی نوحِ روح دیده از گریه عالَمی بین، طوفانِ من گرفته تو تاجِ ما وآن گَهْ سَرهای ما شِکَسته؟ تو یارِ غار وآن گَهْ یارانِ من گرفته؟ گوید زِ گریه بُگْذر، زان سویِ گریه بِنْگَر عُشّاقْ روح گشته، ریحانِ من گرفته یارانِ دلْ شِکَسته، بر صَدْرِ دلْ نِشَسته مَستان و می پَرَستان، میدانِ من گرفته هَمچو سگانِ تازی، می‌کُن شکار، خامُش نی چون سگانِ عَوعَو، کَهْدانِ من گرفته تبریز شَمسِ دین را بر چَرخِ جان بِبینی اشراقِ نورِ رویَش کیهانِ من گرفته کلیات شمس _ مولانای جان https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای گشته نهان از من پیدات همی جویم جای تو نمی دانم هرجات همی جویم بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم اندر سرِ هر مویی از تو طلبم رویی هرچند نیم زیبا زیبات همی جویم چون تو به دلی نزدیک از چه ز تو من دورم هر جا که رود این دل آنجات همی جویم زآن پای تو می بوسم کانجاست سر زلفت یعنی سرِ زلفت را در پات همی جویم هرچند تو پیدایی چون روز مرا در دل من شمع به دستِ دل شبهات همی جویم با دینی و با عقبی وصل تو نیابد سیف دل از همه برکندم یکتات همی جویم
مدتهاست که من در هر چه نگریسته‌ام تو را دیده‌ام. از هر چه جز توست دیده بر بسته‌ام . اگر خطا کرده‌ام و تو را در خود دیده‌ام، از آن روست که خود را ندیده ام. اگر از هر سنگ، از هر ریگ و از هر ذره صدای تو را شنیده‌ام، از آن روست که از خود خاموش بوده‌ام. اما این لطف تو بود که به جستجوی من آمد و مرا از من باز ستاند. اگر تو به جستجوی من نیامده بودی، من که بودم تا تو را جستجو کنم؟ منصور حلاج https://eitaa.com/TAMASHAGAH
4_5951972155607483567.mp3
1.36M
‍ ♥️ در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم. آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده روشنی و شراب را آسمانِ بلند و کمانِ گشاده‌ی پُل پرنده‌ها و قوس و قزح را به من بده و راهِ آخرین را در پرده‌یی که می‌زنی مکرر کن. در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست می‌دارم. در آن دوردستِ بعید که رسالتِ اندام‌ها پایان می‌پذیرد و شعله و شورِ تپش‌ها و خواهش‌ها به‌تمامی فرو می‌نشیند و هر معنا قالبِ لفظ را وامی‌گذارد چنان چون روحی که جسد را در پایانِ سفر، تا به هجوم کرکس‌های پایان‌اش وانهد… در فراسوهای عشق تو را دوست می‌دارم، در فراسوهای پرده و رنگ. در فراسوهای پیکرهایمان با من وعده‌ی دیداری بده. 🍀🍀🍀 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 هر که خدای تعالی را بشناسد هرآینه وی را دوست گیرد و هر که را شناختن او مؤکد شود دوستی و معرفت او مؤکد گردد این دوستی مؤکد را عشق خوانند و برای آن عرب چون پیغامبر_ص_را دیدند که در کوه حراء برای عبادت خلوت می کرد او را بدین عبارت، صفت گفتند: ((إنّ محمّدا قد عَشِق ربّه)) غزالی:احیاء علوم الدین
♥️ هلا ، روز و شب فانیِ چشم تو دلم شد چراغانیِ چشم تو پر از مثنوی های رندانه است شب شعر عرفانی چشم تو دلم نيمه شب ها قدم مي زند در آفاق بارانی چشم تو شفا می دهد آشكارا به دل اشارات پنهانی چشم تو هلا توشه راه دريا دلان مفاهيم طوفانی چشم تو مرا جذب آيين آيينه كرد كرامات نورانی چشم تو از اين پس مريد نگاه توام به آيات قرآنی چشم تو سیدحسن حسینی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ یک روز می‌گذشت، شوخکی بشولیده‌ای[آشفته] را دید که می‌گفت: «الهی! در من نگر» شیخ در غَلَباتِ وجد بود، از سرِ غیرت گفت: نیکو سر و رویی داری که در تو نگرد! گفت: ای شیخ! آن نظر از آن می‌خواهم تا سر و رویم نیکو شود شیخ را از آن سخن عظیم خوش آمد. گفت: «راست گفتی» (ذکر بایزید بسطامی، تذکرة ‌الاولیاء) الحق چه دعای لطیف و زیبایی : خدای من، محبوب من... در من نگر، تا زیبا شوم. من از نگاه تو زیبا می‌شوم. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ عشق، زندگی من است... امشب با دوست خلوت کردم و میان ما رازی است لطیف‌تر از وزش نسیم محبوبم،چشمم را تنها به روی تو گرداندم تا همه‌ی زیبایی‌ها را یکجا در وجود تو ببینم ابن فارض https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ موسی سوخته ی عشق، ساعتی زیر آن درخت بایستاد. درختی که در باغِ وصلت بود در زمین محبت بود و شاخش بر آسمان صفوت بود برگش زلفت و قربت بود. شکوفه‌اش نسیم روح و بهجت بود میوه‌اش: إِنِّی أَنَا الله بود. موسی زیر آن درخت متلاشی صفات شده، فانی ذات گشت... ای عاشق دل سوخته اندوه مدار روزی به مراد عاشقان گردد کار آن گه ندا آمد که یا موسی در دست چه داری؟ گفت عصاء من. یا موسی چه کنی تو بدین عصا؟ گفت: چون مانده شوم تکیه بر آن کنم. یا موسی از دست بیفکن تا چه بینی؟ موسی عصا بیفکند ثعبان گشت و به موسی نهیب برد، بترسید و برمید. فرمان آمد که یا موسی ندانستی که هر که تکیه بر غیر ما کند ترس و غم بیند؟ پس ندا آمد یا موسی عصا می دار و مهر عصا در دل مدار و آن را پناه خود مگیر از روی اشارت به دنیا دار می گوید: دنیا می دار و مهر دنیا در دل مدار و آن را پناه خود مساز. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅بعضی وقت ها خودت را جا بگذار... هر جا که نگاه من و عُرفی به هم افتاد بر هم نِگرستیم و گِرستیم و گذشتیم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است گر تواش وعدهٔ دیدار ندادی امشب پس چرا دیدهٔ من از همه بیدارتر است عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است در همه شهر ندیده‌ست کسی مستی من زان که مست می عشق از همه هشیارتر است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 در مناجات گفتی: الهی مرا نعمت دادی شکر نکردم، بدان که شکر نکردم نعمت از من بازنگرفتی. بلا بر من گماشتی، صبر نکردم، بلا دایم نگردانیدی بدان که صبر نکردم. الهی... از تو چه آید به جز کرم؟ ذکر حسن بصری https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 مرا هم جان تویی هم زندگانی گر آخر کس نمی‌داند، تو دانی به هشیاری و مستی گاه و بیگاه نکردم جز خیالت را نظرگاه کسی جز من گر این شربت چشیدی سر و کارش به رسوایی کشیدی خسرو و شیرین
♥️ فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد دودش به سر درآمد و از پای درفتاد مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد رامین چو اختیار غم عشق ویس کرد یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد وامق چو کارش از غم عذرا به جان رسید کارش مدام با غم و آه سحر فتاد زین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان مست از شراب عشق چو من بی‌خبر فتاد بسیار کس شدند اسیر کمند عشق تنها نه از برای من این شور و شر فتاد روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد عشق آمد آن چنان به دلم درزد آتشی کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد بر من مگیر اگر شدم آشفته دل ز عشق مانند این بسی ز قضا و قدر فتاد ز خلق چند نهان راز دل کنی چون ماجرای عشق تو یک یک به درفتاد https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔅 ای درویش... جمله ذرّات عالم، مست عشقند که اگر عشق نبودی نبات نروییدی و حیوان نزاییدی و فلک نگردیدی. تخم هر نباتی و میوۀ هر درختی و نطفۀ هر حیوانی مملوّ از عشقند. نه بر دیگری عاشقند، بر خود عاشقند و طالب دیدار خودند و می خواهند خود را چنان که خودَند، ببینند. پس به این سبب هر یک از افراد موجودات در سیر و سفرند و روی در نهایت خود دارند و طالب کمال خودند تا خود را برخود ظاهر گردانند و معشوق را در نظر عاشق جلوه دهند. پس خود می زایند و خود می رویند و خود می پویند. و چون سیر و سفر هر یک به نهایت می‌رسد باز از سر آغاز می‌کنند از جهت آن که عاشق را از دیدار معشوق هرگز سیری نباشد بلکه هر نوبت که جمال معشوق را می‌یابد، لذّتی نو و ذوقی دیگر می یابد. عشق است که جان عالم است و عشق است که دارای عالم است و عشق است که جنبانندۀ عالم است. به چندین هزار صفت و اسامی، موصوف و مسمّاست. و از این جا گفته اند که عاشق، وی است و معشوق هم وی است و محبّ، وی و محبوب هم وی است. بیان التنزیل شیخ عزیز الدین نسفی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت🌸 کسی که بهشت را در زمین نیافته است در آسمان نیز نخواهد یافت. خانه ی خدا نزدیک ماست، و تنها اثاث آن ، عشق است. بستر عشق به خدا، خدمت به مخلوق است. و همان بهشت واقعی است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ ای زلف تو بند و دام عاشق ای روی تو ناز و کام عاشق بنمای جمال خويش و بفزای در منزلت و مقام عاشق وز شربت لطفِ خويش تر کن آخر يک روز کام عاشق وز باده وصل خويش پر کن يک شب صنما تو جام عاشق https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالنور🍃