خدا، سَرورِ والای برآورندهی امیدها و برطرفکنندهی نیازمندیها است.
✨✨✨✨
تو یاد کن الطاف خود در سابق الله الصمد
در حق هر بدکار بد هم مجرم هر دو سرا
«مولوی»دیوان کبیر
@TAMASHAGAH
برگهای کتاب به منزلهی بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز می دهند.
(ولتر)
🍃🍃
@TAMASHAGAH
شگفتا از كسى كه نداند مويى از بدن او چگونه سياه و سفيد مىرويد.
پس آفرينشگر اشيا را چگونه مىشناسد. كسى كه مجمل و مفصل را نشناسد و اول و آخر را نشناسد، و گردش روزگار و عقل و حقايق و چارهها را نشناسد، درست نيست كه نسبت به شناسايى كسى كه زوالناپذير است، آگاهى داشته باشد.
سپاس خدايى كه آفريدگانش را با اسم و رسم و نشان و گفته و حال و كمال و زيبا در حجاب نگه داشت.
او كسى است كه زوال نمىپذيرد.
قلب پارهاى گوشت است.
معرفت در آن قرار نمىگيرد چون معرفت جوهر ربانى دارد.
مجموعه آثار حلاج
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍🕊
ای عبد...
تو را تا سر حد کمال دوست دارم.
بر تو تجلّی کردهام تا
هیچ چیزی را به جای من برنگزینی،
تا با من همنشین باشی.
و این حکمتی است میان دو عاشق
که ناظر به یکدیگرند
#المخاطبات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشفته مثل گیسوی بیدیم
و ماندهایم
آن شانهای که خواب
بر آن میشود کجاست...؟!
📻 #حامد_عسکری
@TAMASHAGAH
🔅ای درویش!
باید که بر دنیا و نعمت دنیا دل ننهی
و بر حیات و صحت و مال و جاه
اعتماد نکنی،
که هر چیز که در زیر فلک قمر است
و افلاک بر ایشان میگردد
بر یک حال نمیماند
و البته از حال خود میگردند
یعنی حال این عالم سُفلی
بر یک صورت نمیماند،
همیشه در گردش است،
هر زمان صورتی میگیرد
و هر ساعت نقشی پیدا میآید
صورت اول هنوز تمام نشده است
و استقامت نیافته است
که صورت دیگر آمد
و آن صورت اول را محو گردانید؛
به عينه کارِ عالم به موج دریا میماند
یا خود موج دریاست
و عاقل هرگز بر موج دریا عمارت نسازد
و نیتِ اقامت نکند.
#شیخ_عزیزالدین_نسفی
@TAMASHAGAH
4_5794006810398559758.mp3
4.21M
🤍🕊
دام دگر نهادهام
تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش
آنک به دل اسیرمش
در دل و جان پذیرمش
گرچه گذشت عمر من،
باز ز سر بگیرمش
راه برم به سوی او،
شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او،
حلقهی در بگیرمش
#حضرت_مولانا
🎙#حامد_نیکپی
@TAMASHAGAH
قسم به انجیر و زیتون؛به سپیده دم چشمانت،به انگور لبانت،
قسم به شب
آن هنگام که در آغوشم
آرام میگیری.
و قسم به تو!
ای ستایش شده، محبوب من!
نامت معراج من است
سوگند که مبعوث شده ام به عشق ورزیدن!
و کتابی آسمانی خواهم سرود
از آیه های دستانت موسیقی صدای و صلح ابدی آغوشت؛
قسم به تو!
به یکتایی گل سرخ لبانت
آنگاه که برای آخرین بار مرا میبوسی
و به بی نیازی موهایت،
رها شده در باد
که مرزهای سرزمینم را در می نوردند.
قسم که تو نزاده ای مگر اندوه را در من
و زاده نشده ای مگر از میان بازوانم
قسم به عطر تو، عطر کاجهای جنگل دور
شگرفی تو!
محبوب آرامم؛ چون شراب هزار ساله
و زیتونهای سبز بیت المقدس!
قسم به خورشید
آنگاه که لابلای موهای تو میدرخشد
به دستان تو بر لبهایم!
قسم به فرشتگان، که تقدیرمان را رقم میزنند
قسم به ماه و ستارگان که روی پلکهای تو میچرخند
که تو یگانه ترینی در قلبم!
قیامتی به پا کن!
مرا در آتش غمت بسوزان به جزای عاشقی!
اما بار دگر در معاد بوسه هایت
زنده ام کن به عشقی دوباره،
تا در بهشت نگاهت
جاودانه بمانم به مهر ورزیدن!
#نزار_قبانی
@TAMASHAGAH
امتحان ایمان اینگونه است که انسان توانایی انجام کار حرامی را که نفسش به آن میل دارد داشته باشد اما برای الله ترکش کند. الله متعال میفرماید:
[«آنان همان کسانی هستند که الله دلهایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است؛ آنان از آمرزش و پاداشی بزرگ برخوردارند»] حجرات ۳
🌿🌿🌿🌿
گر تو نقدی یافتی مگشا دهان
هست در ره سنگهای امتحان
سنگهای امتحان را نیز پیش
امتحانها هست در احوال خویش
گفت یزدان از ولادت تا بحین
یفتنون کل عام مرتین⭐️⭐️
امتحان در امتحانست ای پدر
هین به کمتر امتحان خود را مخر
مثنوی شریف مولوی
⭐️⭐️ أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ
آیا آنها نمی بینند که در هر سال ، یک یا دوبار آزمایش می شوند ؟! باز توبه نمی کنند، و نه آنها پند می گیرند .
سوره توبه ۱۲۶
قرآن و مولوی
@TAMASHAGAH
جان جانان من!
با داشته های اندکم،آنگونه بزرگم بدار که جز تو، به درِ هیچ خانه ای رهسپار نشوم...
زبانم را از هر #قضاوت #غیبت #تهمتی محفوظ بدار تا بی اختیار
در چنگال کلام های نادرست ام
اسیر نشوم و از چشم ات نیفتم .
جان جانان من!
یقینی در دلم قرار ده تا از یادم نرود،
به هنگام بیچارگی و ناامیدی باید صبور بود و تنها چشم به درگاه تو دوخت.
هرکه بر من ستم روا داشت،محبتی در دلش انداز تا از یاد بَرَد طمع را ،حسد و جفا در حقِ دیگران را .
سپاسگزارم ای عشق
سپاسگزارم 🙏
@TAMASHAGAH
مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست؟
به دست مردمِ چشم از رخ تو گل چیدن
#حافظ
@TAMASHAGAH
زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است .
درودها و عرض ادب یاران جان ، روز و روزگارتان بهترین..
عصرتان سرشار مهر💐✋
@TAMASHAGAH
آتش عشق است كاندر نی فتاد ... جوشش عشق است كاندر می فتاد
#مولانای جان✨
@TAMASHAGAH
گل چو خندید محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق بسامان نشود...
#صائب_تبریزی🍃
@TAMASHAGAH
چه خوب است که #انسان روحی را یافته باشد تا در میان #آشوب طوفان ها بتواند در دامنش بخزد .
پناهگاهی اطمینان بخش که در آن
به انتظار #آرامش ضربان قلب خود نفسی برآورد .
بزرگترین شادی را در آن بیابد
احساس کند که رازدارش اوست .
زیبایی های جهان را با حواس او در #آغوش کشد .با قلب او #زندگی را کام گیرد ،حتی با او رنج ببرد .
آه ...#رنج کشیدن با دوست ،اوج شادی ست .
#رومن_رولان
@TAMASHAGAH
خواهی چو خلیل کعبه بنیاد کنی
و آنرا به نماز و طاعت آباد کنی
روزی دو هزار بنده آزاد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
#ابوسعید_ابوالخیر
@TAMASHAGAH
#عالم _پر_ است_ از_ تو
#غایب_ منم_ ز _غفلت
#عطار
🔸️"...فرق است بین غیب و غایب!
در حقیقت، غایب بودن خداوند به دلیل وهم و پندار ماست.
ما اگر دچار وهم و پندار نبودیم، او را غایب حساب نمی کردیم.
در واقع ما غایب هستیم و غایب از غایب سخن می گوید.
خداوند برای ما غایب است، نه برای خودش، او غایب نیست، ما غایبیم. او غیب است و غیب برای خودش غایب نیست.
ما چون همیشه در وهم و پندار هستیم، خدا را غایب می دانیم. در واقع ، وهم و پندار ما موجب غایب بودن خداوند از ما می شود.
موجب غیبت، وهم و پندار است اگر وهم و پندار نبود، جز اناالحق چیزی باقی نبود..."
📗رازِ راز، ابراهیمی دینانی، ص۳۳۴
@TAMASHAGAH
پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را
خویش خویش من هم اینک از در صلح آمده است
بس که گوش از خلق بستم تا شنیدم خویش را
خویش خویش من مرا و هر چه من ها بود سوخت
کشتم آن خویش و زخاکش پروریدم خویش را
معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس
خویش بینی را گزیدم تا گزیدم خویش را
می شدم ساقی شدم ساغر شدم مستی شدم
تا زتاکستان هستی خوشه چیدم خویش را
سردی کاشانه را با آه گرمی داده ام
راه را بر خورشید بستم تا دمیدم خویش را
برده داران زمانها چوب حراجم زدند
دست اول تا برآمد خود خریدم خویش را
بزم سازان جهان می از سبوی پر خورند
من تهی پیمانه بودم سر کشیدم خویش را
اشک و من با یک ترازو قدر هم بشناختیم
ارزش من بین که با گوهر کشیدم خویش را
شمعم و با سوختن تا آخرین دم زنده ام
قطره قطره سوختم تا آفریدم خویش را
#معینی کرمانشاهی
@TAMASHAGAH