در صورت ما چون سخن از ما و من آید؟ در ملک معانی نَبُوَد بحث من و ما #شعر #نسیمی

رفت آن سوار کولی، با خود تو را نبرده... #موسیقی #شجریان برای عصرهای دیرگذرِ زمستانی...

در ایستگاه، کسی نیست... #شعر #حسین_صفا #استوری

امصبح_ یازدهم_ سفید_ صفر یک 🤍🪐🏔️

#بیکلام_گفت‌ برای روز هایی که سردند...

بر باد رفته‌ایم... مثل عمرمان... #یک_هیچ_تنها

ما به اندازه‌ی غم‌های بَشَر غمگینیم... #یک_هیچ_تنها #تک_مصرع

از یاد رفته‌ایم، مثل انسان... مثل انسان در جهان... در جهانی خالی از بُعد و زمان... در عدم... در نیستی... در لامکان...

در جهانی زندانی شده‌ام که جرم زندانی شدنم را نمی دانم... خسته‌ام، بی دلیل... دویده‌ام، بی دلیل... برای رسیدن به جایی که به من نگفته‌اند کجاست... خودم نیز هر چه می گردم، بیشتر گم می شوم... به گمانم زندانیِ ابدیِ این زندان، من باشم... #متن #یک_هیچ_تنها

می دانی؟ مدت هاست ایستاده ام بر فراز اتفاقی که نمی افـتد... #‌پابلو_نرودا

سحرگاه_ دوازدهم_ سفید_ صفر یک 🤍🪐🕊️

به گمانم خدا انسان را شبانه خلق کرده است... در دلِ تاریکی... در دلِ سکوت... ولی به سوی روشنایی... به سمتِ نور... #یک_هیچ_تنها