Asemane Akharin (in memory of Marzieh Foroutan).mp3
9.67M
همین دلی که پر است از شکایت و گله دارد
برای از تو شنیدن، هنوز حوصله دارد
#سجاد_رشیدیپور
#بیکلام_گفت
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
یاد دوران مدرسه افتادم...
وای پسر... ۶ سال گذشت...
اولا تشکر میکنم از یکی از رفقای عزیزم که این دو تا شعر رو منتشر کرد و باعث شد بعد از مدت ها در باب این مضامین، تفکری داشته باشیم...
ناگفته نماند که این مطلب، قبلا هم به صورت کوتاه در کانال ما منتشر شده و حالا این مداقه، در دو شعر دیگر این حضرات است...
بدون هیچ مقدمهای،
نگاه حضرت حافظ، عاشقانهس... عاشق در حریم عشق، وظیفهای دارد، آن هم عاشقانه خواندنِ یار است، شب و روز...
نگاه حضرت سعدی، عاقلانه است...
میگوید فایدهای ندارد اگر بخوانی و نشنود...
درست و غلط بودن این دو دیدگاه، ابدا با حرف من و شما نیست... بستگی به آن کسی دارد که میخواهد در یکی از این دو طریق، قدم بردارد...
میخواهی عاقلانه قدم برداری یا عاشقانه؟
دست خود توست...
اما دیدگاه سومی هم وجود دارد که ورای عاشقانه بودن و عاقلانه بودن است، آن هم دیدگاه عارفانه است... که نگاه معناگرایانهی حضرت مولاناست...
از نظر مولانای جان، حتی شنیدن و نشنیدن معشوق حضرت حافظ(در همهی این دیدگاه ها، معشوق، خدای جان است) مهم نیست و اساسا در این نگاه، سود و زیانی که مد نظر حضرت سعدی هست هم دیگر معنا ندارد... مولانا میگوید، تو منی و من توام... من و تویی وجود ندارد... تفکیکی بین عاشق و معشوق، قایل نیست که بخواهد شنیدن و نشنیدن و سود و زیان را بسنجد... همین که خودش را فانی در وجود او میبیند کافیست...
شرح این سه دیدگاه، در ماجرای حضرت موسی و خدا، بسیار قابل هضمتر است... حضرت موسی در سوره اعراف آیه 143، به خداوند جان میگوید: اَرِنی!«خودت را به من نشان بده!»... و خداوند جان در جواب حضرتش میفرمایند: لَنْ ترانی!« هیچ گاه مرا نخواهی دید»
سعدی در باب این مناظره میگوید:
چو رسی به طور سینا اَرِنِي مگو و بگذر!
که نیارزد این تمنّیٰ به جوابِ لَن تَراني...
«نگاه عاقلانه» سود و زیان در نظر است...
حافظ میگوید:
چو رسی به طور سینا اَرِنِي بگو و مگذر!
تو صدای دوست بشنو! نه جوابِ لَن تَراني...
«نگاه عاشقانه»_ همین که صدایی از دوست بشنود، برای عاشق، کافیست...
حضرت مولانای جان میفرمایند:
اَرِنِي کسی بگوید که تورا ندیده باشد
تو که بامنی همیشه، چه تریٰ، چه لَن تَراني؟!
«نگاه عارفانه»_ من تو را همیشه با خود دارم، دیدن و ندیدن به چه کار من میآید؟
تفصیل این دیدگاه ها، برداشت های حقیرانهی این بندهی ذلیل بوده که تا کنون متوجه آنها شدهام... هر چند که تفسیر این سه بیت در فضای مجازی هم قابل رویت است و حقیر، صرفا این برداشتها را به دو بیت ابتدایی حضرت حافظ و سعدی، تعمیم دادم... شاید درست و شاید غلط بوده باشد...
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«ببینید! خانوم شیرین! ببینید!.. من قبل از شما خیلی راحت بودم...»
آن قدر در این کانال حرف از #امیر زدهام که شاید این یک فقره اصلا به حساب نیاید... اما تمام حرف امیر، در همین یک فقره صحبتِ کوتاه با شیرینِ خیالی خلاصه میشود... او حقیقت عشق را فاش میکند... که شیرین آمده و زندگی و آرامش امیر را به چالش کشیده است... فکر و خیال و هر لحظهاش را به خود اختصاص داده و حالا هم، رفته است... حتی اگر گه گداری هم پیدایَش بشود، مایهی عذاب میشود...
همین صحبت ها، همینها برای فهمیدن ماجرای بین امیر و شیرین، کافیاند...
« خانم شیرین، بابا شما کی بودید، یهو اومدید مایه بدبختی ما شدید؟...»
#امیر
#شیرین
#وضعیت_سفید
از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل
اما چه غم؟ غمی که خدا می دهد به دل...
غم صیقل خداست خدایا ز ما مگیر
این جوهر جلی که جلا می دهد به دل...
#شهریار