eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
136 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
798 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » پیج اینستا: @tanhatarinhaa1401 لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/3442117788
مشاهده در ایتا
دانلود
Take The Moment.mp3
4.59M
عجب شعر عجیب و معلِّمیه این شعر حافظ... خیییییلی محشره... اوج عرفانه بنظرم... مخصوصا اونجا که می فرماید: «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن...» وااااای... فقط وااااای🥲🤦🏻‍♂️🍂 ترکیب این آهنگ و آواز سنتی که حتی نتونستم نام آواز خوانش رو پیدا کنم هم که فوق العاده‌اس... منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن @Tanhatarinhaa
دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی... در نمازم خَمِ ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد... نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
احتمالا داستانِ مکالمه‌ی حضرت موسی با خداوند رو شنیدین... اینکه روزی حضرت موسی در کوه سینا به عبادت می پردازن و از خداوند درخواست می کنن که خودشون رو به حضرت موسی نشون بدن؛ با عبارتِ «اَرِنی» یعنی «خودت را به من نشان بده»... ولی خداوند در جواب می فرمایند که: لَن تَرٰنی»... یعنی«هرگز مرا نخواهی دید»... سه شاعر بزرگ یعنی حافظ، سعدی و مولانا هم درباره‌ی این مکالمه‌ی حضرت موسی با خداوند، اشعاری سرودند که بسیار قابل تأمل و جالب هستن... سعدی (علیه الرحمه) : چو رسی به کوه سینا، اَرِنی مگو و بگذر! که نیارزد این تمنا به جوابِ لَن ترٰنی حافظ (رحمت الله علیه) : چو رسی به کوه سینا اَرِنی بگو و مگذر! تو صدایِ دوست بشنو! نه جوابِ لن ترنی اما حضرت مولانا حق مطلب رو به خوبی ادا کرده‌ و فرموده‌اند: اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد تو که با منی همیشه، چه تَریٰ چه لَنْ تَرٰنی با بررسی این سه بیت، متوجه سه دیدگاه مختلفِ این شاعران بزرگ میشیم و اون سه دیدگاه، اینان: _ سعدی از منظر عقل به داستان نگاه میکنه و چون به نتیجه واقفه و میدونه که خداوند هیچ گاه خودش رو در نظر ها آشکار نمی‌کنه، از تمنایِ ارنی هم امتناع می‌ورزه... _ حافظ از منظر عشق به قضیه نگاه می کنه... اینکه حتی اگر حضرت موسی جواب لن ترنی هم بشنوه، باز هم ارزش داره که این مکالمه رو با خدا انجام بده و صدای حضرت یار رو بشنوه... _ اما حضرت مولانا از نگاهِ عرفان به این ماجرا نگاه کردن و شاید بشه گفت که این نگاه، مافوق دیدگاه های قبلی هستش و ایشون انسان رو همیشه در محضر الهی می بینن و قایل به اینن که انسانِ عارف همیشه خدا رو در همه چیز می بینه و نیازی به درخواستِ ارنی هم نداره...
13 Saghi.mp3
6.41M
من هنوز مات و مبهوت این آواز شجریان و شعر حافظم... اونجایی که فرماد: سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟... وااااای پسر... وااااااای... باده فروش کیه؟... اصلا این حافظ کیه؟...
چه به روز اومده اون موقع که فرموده: یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟! دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟!
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#آواز #ترکیب برای یک عصر زمستانی
وای از این شعر حافظ... داد از این همه خبر... در نـظربازي ما بي‌خـبران حيرانـند مـن چنينـم که نمودم دگر ايشان دانند عاقـلان نـقـطـه پرگار وجودند ولي عشـق داند که در اين دايره سرگردانند جـلوه گاه رخ او ديده من تنها نيسـت ماه و خورشيد همين آينـه مي‌گردانـند عـهد ما با لب شيرين دهنان بست خدا ما همـه بـنده و اين قوم خداوندانـند مفلـسانيم و هواي مي و مطرب داريم آه اگر خرقه پشمين به گرو نسـتانـند وصـل خورشيد به شبپره اعـمي نرسد کـه در آن آينه صاحب نظران حيرانـند لاف عشق و گلـه از يار زهي لاف دروغ عشقـبازان چـنين مستحـق هجرانند مـگرم چـشـم سياه تو بياموزد کار ور نه مستوري و مستي همه کس نتوانند گر بـه نزهتـگـه ارواح برد بوي تو باد عقل و جان گوهر هستي به نثار افشانند زاهد ار رندي حافظ نکند فهـم چـه شد ديو بـگريزد از آن قوم که قرآن خوانـند گر شوند آگه از انديشه ما مغبـچـگان بـعد از اين خرقه صوفي به گرو نستانند
لاف عشق و گله از یار، بسی لافِ دروغ عشقبازان چنین، مستحقِ هجرانند...🙂
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#آواز #شجریان
مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم فرو رفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی دمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار! که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکند..
گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند، جُرمش این بود که اسرارْ هویدا می‌کرد...🍂
تو با خدای خود انداز کار و دلْ، خوش دار که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند...
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند...🍂🕯️ ❤️🍁
هعی روزگار... به قول ملاصدرا که نادر ابراهیمی توی کتاب آورده: «ویرانه ای است این جهان🥲🍂🕯️ عُمر، کفاف نمی دهد که آباد کنیم و غیرت ، رخصت نمی دهد که رها کنیم... اینگونه رها کردن نشانه دنائت است و جاهلانه مرمت کردن نشانه رذالت است... پس آباد سازی یک گوشه گم جهان بدست ما، آباد سازی کل عالم است بدست همگان...» چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟ به اختیار، که از اختیار، بیرون است...
«مُداقّه‌ای در باب دیدگاه‌های مختلف شاعران قرن ششم و هفتم هجری‌.ق»
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهاب: عاقلان دانند... امیر: نه داداش!... عاشقان دانند... پ.ن: فعلا چیزی برای گفتن در مورد این سکانس ندارم، هر چه هست را، امیر به اجمال و جمال می گوید... اما علی الحساب این شعر حافظ را در تایید نظریه‌ی امیرخان داشته باشید که فرمود: عاقلان نقطه‌ی پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند...
خانه‌ات کجاست.mp3
9.35M
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی تا درِ میکده شادان و غزل‌خوان بروم...
مَردی ز کَننده‌ی دَرِ خیبر پُرس! اسرار کرم ز خواجه‌ی قنبر پرس! گر طالب فیض حق به صدقی حافظ سرچشمه‌ی آن ز ساقی کوثر پرس!...
963662431 (3).mp3
2.1M
زنهار از آن عبارتِ شیرینِ دلفریب گویی که پستهٔ تو سخن در شکر گرفت... هر سروقد که بر مَه و خور، حُسن می‌فروخت چون تو درآمدی پیِ کاری دگر گرفت...