سلام اولا آغامین اللره دوشن الینه سلام اولا آغامین غفلتن سینان بلینه😭💔 معنی: سلام بر دستان مولایم که دست به دست شدند سلام بر کمر شکسته‌ی آقایم که ناگهان شکست‌‌‌...😭😭😭

سلام شمرین الینده گالان یارالی باشا او حالدا خیمه‌لره ناگران باخان آغاما... معنی: سلام بر آن سرِ زخمی که در دست شمر ماند سلام بر مولایم که در همان حال، نگران، به سمت خیمه‌ها نگاه می‌کرد...😭💔

جناتیدن اشیتدی، پیغمبر گرامی نعلین‌سیز عباسیز، کرب‌وبلایه گلدی‌... #حضرت_عشق #محرم #ترکی

ای داد بیداد... دل و دین دادم هر چه غیر او رفت از یادم...

این کلیپ را همین حالا در اینستاگرام دیدم و عمیقا تاسف خوردم به حال خودمان... که چه بسا خداوند، نعمتِ پرچمداریِ اهل بیت‌ را از ما بگیرد و بدهد به دست انسان‌هایی این‌چنین در شهر " دییربورن میشیگان"... که ایستاده‌اند و با نام حسین و برای حق و عدالت می‌جنگند، خسته نمی‌شوند و کربلای امروز را دریافته‌اند... کپشن: In the name of Hussain, we march for justice. The 10th Annual Ashura Procession in Dearborn, MI لبيك يا حسين #غزه #حسین #کربلا

سه یادگار پیامبر یکی از مدعیانِ علم، درویشی را گفت: این کبود، چرا پوشیدی؟ گفت: از پیامبر سه چیز بماند: یکی، فقر؛ دیگر علم؛ سه دیگر شمشیر. شمشیر را سلطانان یافتند و در جای آن به کار نبستند. علم را عُلما اختیار کردند و به آموختن تنها بسنده کردند. فقر را فقرا اختیار کردند و آن را آلت غنا ساختند. من بر مصیبت این سه گروه، کبود پوشیدم. | حکایتی از #کشف_المحجوب اثر علی #هجویری. #پند #حکایت ■ کتاب " صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها #نادر_ابراهیمی

توجه می‌فرماییم؟؟ #فکر

بله🙃 #شهید_مطهری

دل از انتظارْ، خونین...🍂 دهن از امیدْ، خندان...🌱 #سعدی

آنچنان در غم‌دریایِ عمیقِ خویش فرو رفته‌ام که گویی هیچ آینده‌ای در پیش نمی‌بینم و هیچ تعلقی نسبت به گذشته احساس نمی‌کنم و تنها لحظه‌ها را در خواب می‌برم و می‌روم به آغوشِ تنهایی... من هیچ کدام از این حرف‌ها را با تو در میان نخواهم گذاشت... من تو را سالهاست که دیگر نمی‌شناسم... من تو را سالهاست که گم کرده‌ام... با تو غریبه‌ام... سالهاست... و حالا تنها موجودی که می‌دانم از همه بیشتر مرا دوست می‌دارد، مرگ است... #لاطایلات #غریبه #حزن

از کیسه‌ی شب، دوست به هرکس صله‌ای داد "دلتنگ شدن‌" سهم من از این شب تار است... #شعر

■ صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ یار می‌آورد دل شوریدهٔ ما را به بو، در کار می‌آورد من آن شکلِ صنوبر* را ز باغِ سینه* بَرکَندَم که هر گُل کز غمش بِشْکُفت مِحنت بار می‌آورد فروغِ ماه می‌دیدم ز بامِ قصر او روشن که رو از شرمِ آن خورشید در دیوار می‌آورد ز بیمِ غارتِ عشقش دلِ پُرخون رها کردم ولی می‌ریخت خون و رَه بِدان هنجار می‌آورد به قولِ مطرب و ساقی، برون رفتم گَه و بی‌گَه کز آن راهِ گرانْ قاصد، خبرْ دشوارْ می‌آورد -حافظ *مراد از شکل صنوبر قلب است (برگ درخت صنوبر از جهت شکل به قلب آدمی شباهت دارد) در این بیت از بن‌مایه‌های گیاهی برای بیان مطلب استفاده شده. #حضرت_حافظ #ادبیات #شعر #غزل #قلب