eitaa logo
تࢪاۅُش🫀✍🏻
115 دنبال‌کننده
46 عکس
19 ویدیو
0 فایل
💜✍🏻 ° گمشده‌ای حیران میان روزگار° درپی روحم می‌نویسم و عشق را میان واژه‌هایم پیدا می‌کنم🫀🌱 آمنه‌سادات‌حکیم|•مبٺݪآ•| https://harfeto.timefriend.net/17152507383474 •°•°• https://www.instagram.com/Im_mobtala
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از لَیْلِ قصه‌ها
تࢪاۅُش🫀✍🏻
💜🕊 مےشود جای تنها زنده بودن زندگے کرد... و راستش این انتخاب اصلا ساده نیست...
دلم میخواد طراح لباس بشم🥺 پس برای علاقه‌ت بجنگ... قوی بجنگ🕊 شعار نیست. کاریه که خودم انجام میدم و دارم به خواسته‌هام می‌رسم🌿✨
هدایت شده از لَیْلِ قصه‌ها
🌿 [ مَآ أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَآ أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ گاهے یادت میرہ خوبیا از طرف منہ و بدیا از خودت بهت مے رسہ نہ از سمت من... ] سورہ نساء | آیہ ۷۹ @Ayeh_Hayeh_Jonon
الو! الو! باباقاسم؟ صدایم را دارید؟ سلام باباقاسم! سلام پدری که هیچگاه ندیدمتان اما هربار عکستان را که می‌بینم گمان می‌کنم از ازل کنار شما جان گرفته‌ام. بابا قاسم دلتنگتان شده‌ام. باباقاسمم! حالِ این روزهایمان خراب است. دخترانت میان خوب و بد سرگردان مانده‌اند و پسرانت میان دوراهی ها... درد هرکداممان یک چیز است اما همه‌ی ما برای آزادی تلاش می‌کنیم. بعضی خواهران و برادرانمان برای آزاد شدن از بند آزادی و بعضی برای آزادشدن ازبند ظلم قاتلانتان. و یک چیز میان همه‌ی‌ما مشترک است و آن این است که تمامی ما زمانی ارزش چیزی را می‌فهیمیم که از دستش بدهیم. مانند رفتن شما. ما شمارا دیر شناختیم باباقاسم! ما دیر فهمیدیم باباقاسم ما قهرمان است! آنها که در بند ظلم بودند فهمیدند و قدر شما را دانستند. اما ما مردم ایران که در دل آزادی رهاییم زمانی شمارا شناختیم که از میان ما رفته بودی... باباقاسم تو آرامش را چه برای آنانی که روز و شب در دل ناآرامی ها و جنایت ها بودند رقم زدی و چه برای مایی که چهل سال است که در آرامش به سر می‌بریم... باباقاسم! یقین داریم که بر می‌گردی. با آنکه برایش جان فدا کردی. اما آن زمان کدام یک از ما کنار شماییم و کداممان در مقابلتان باباقاسم؟ ✍🏻آمنه‌سادات‌حکیم|•مبٺݪآ•|
هدایت شده از مجال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و مردی که در اعماق نگاهش عجب حس غریبیست چه سردار عزیزی چه علمدار چه ماهی چه شکوهی چه نگاهی چه امیری چه سپاهی مُجال - دوراهی @mojallofficial
تࢪاۅُش🫀✍🏻
الو! الو! باباقاسم؟ صدایم را دارید؟ سلام باباقاسم! سلام پدری که هیچگاه ندیدمتان اما هربار عکستان را
کو آنکه در این خاک سفر کرده ندارد سخت است فراق تو برای همه‌ی ما! تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم پیچیده در این کوه صدای همه‌ی ما!
هدایت شده از لَیْلِ قصه‌ها
امروز تماشاگرِ تئاتر یکی از شاگردهام بودم. اون دختر آبی پوشی که وسط صحن ایستاده و نویسنده‌ی نمایش بوده، یکی از پونصدتا پروانه‌ی خوش بال و قلم منه🦋 برای قامت و قلمش لاحول ولاقوة الا بالله خوندم و با افتخار تماشاش کردم. منتظرم تک‌تکشون رو تو صحنه‌های بزرگتری ببینم و کتاب‌هاشون رو تو کتابخونه‌م بچینم🌙☁️ از ۱۴ دی ماه که عطر نرگس داشت
تࢪاۅُش🫀✍🏻
این دختر آبی پوش مهربون و دوست‌داشتنی اسمش خیاله... خیالِ‌قصه‌ها پروانه‌ارشد ملیحه‌سرای‌لَيله خیال یکی از اون آدمایی که باید تو زندگی هرکسی باشه تا بشه آرامش قلبت... وقتایی که حالت خوب نیست، حالتو خوب می‌کنه و وقتایی که در اوج نا‌امیدی به سر می‌بری دلتو گرم کنه و پشتت باشه. من و خیال باهم تفاوت سنی داریم اما مثل خواهرمه. خواهر پروانه‌ی قشنگم؛ با تمام وجود امیدوارم بدرخشی کاتبِ‌قصه‌ها💙💜
داشتم بین قفسه‌ی کتاب‌ها دنبال کتاب شعر "ضد" و "اقلیت" می‌گشتم و یهو کنارش کتاب شعر سید حمیدرضا برقعی رو دیدم... فقط یکی ازش مونده بود. سریع قاپیدمش... تو ایستگاه نشسته بودم و از ذوقم نتونستم دووم بیارم و شروع کردم به خوندنش. با لحن گویندگی معصومه‌امیرزاده می‌خوندم و انقدر حال اون لحظه‌ام خوب بود که فقط خدا می‌دونه... و خوشبختی امروزم این بود که چندتا کتاب‌شعر از شاعرای مورد علاقه‌م رو باهم داشتم🌱💚
🤍🕊 "باز این چه شورش است که درجان واژه‌هاست؟ شاعر شکست خورده‌ی طوفان واژه‌هاست" ✍🏻: سید حمیدرضا برقعی
هدایت شده از تࢪاۅُش🫀✍🏻
🍃💌 [ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ خبر دارم از اون چیزے ڪہ تو سینہ ات پنهون مے ڪنے ] سورہ فاطر | آیہ ۳۸
هدایت شده از تࢪاۅُش🫀✍🏻
جناب ملاصدرا میگه: مگر از زندگی چه می‌خواهید که در خدا يافت نمی‌شود؟! :)
هدایت شده از لَیْلِ قصه‌ها
وقتی دیزنی بیشتر دخترهایی رو خلق می‌کرد که منتظر بودن یه شاهزاده دنیاشون رو بسازه، هایائو میازاکی دخترهایی رو خلق می‌کرد که می‌خواستن دنیا رو نجات بدن :) @Ayeh_Hayeh_Jonon 🌻
وقتی قبول شد و رفت ثبت نام کنه گفتن این رشته به حدنصاب نرسیده و برگزار نمیشه پس باید یه رشته دیگه بره. رشته بعدیشو قبول شد. کم‌کم فهمید اصلا به اون رشته اولیه هیچ علاقه‌ای نداشته و عاشق این رشته و این درسه. وقتی که درس می‌‌خوند و جزوه می‌نوشت، عشقِ تو چشماش معلوم می‌شد. آینده‌ش خیلی روشنه. شبیه طلوع آفتاب بعد از سیاهی شب... می‌بینم آرزوهایی رو که داره قدم به قدم بهشون نزدیک می‌شه:)) _ آره رفیق. اعتماد کن و بسپر به خودش. خودش می‌‌دونه کجا ببرتت. خودش می‌دونه چطوری بهترین هارو برات رقم بزنه....
وقتی رهبر به تبیین سفارش می‌کنن و کسی توجه نمی‌کنه نتیجه می‌شه این. که رفتن قدیمی ترین عکس از پرت ترین و کثیف ترین جای خلیج فارس رو با بهترین جای سواحل عربی می‌گیرن و می‌گن ببینید مایه شرمساریه که کشورای عربی پیشرفت کنن و ما روز به روز پسرفت. ووقتی گفتم مایه شرمساریه از پیشرفت کشور خودتون خبر نداشته باشید و خود تحقیر باشید این بخشی از جوابایی که بهم دادن....
ما می‌توانیم در دل سیاهی‌ها بدرخشیم! این را ستاره‌ها به من یاد داده‌اند... ما می‌توانیم مثل ستاره‌ها شویم💫💛
مبتلا من نمیخوام داستان نویسی یاد بگیرم میخوام بتونم خوب بنویسم انشام قوی بشه کلا میخوام که قلمم خوب بشه واسه این کلاس نمیذاری يا کلاسی رو نمیشناسی واسش؟ چون از سال پیش خیلی بهم گفته شده که برای تقویت قلم کلاس می‌خوان و بهم َپیشنهاد دادن کلاس برگزار کنم، شاید قراره که این بار یه دوره برگزار کنم مختص تقویت قلم. دوره ای که مطمئنم شاگردها قلمشون خیلی رشد می‌کنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرعباس می‌گفت"وقتی بغض می‌کنی به جای اینکه هی لبتو گاز بگیری و دستتو رو قلبت بکشی تا آروم بشه، به آغوش یکی پناه ببر. حتما باید یکی باشه، که وقتی بغض داری بغلت کنه و تو رو شونه‌اش هق بزنی غماتو. وگرنه همه بلدن وقت خوشحالی کنارت باشن..." امیرعباس راست می‌گفت... ولی امیرم! ما آدمای زمینی، یاد گرفتیم وقتی بغض داریم بغضامونو بخوریم و شبا تو آغوش بالشتمون هق بزنیم! ما آدمای زمینی یادمون رفته که به شونه‌های هم‌دیگه محتاجیم. به آغوش پرمهر هم‌دیگه محتاجیم. به نگاه های‌ پرعشق هم‌دیگه محتاجیم... ما آدمای زمینی یاد گرفتیم به جای اینکه اشکامون با دستای هم‌دیگه پاک بشه، خودمون، اشک خودمونو پاک کنیم. راستی امیر، ما آدمای زمینی کِی انقدر ازهم دور شدیم؟ یهو به خودمون اومدیم و دیدیم فاصله‌های زیادی بین خودمون گذاشتیم... ما آدمای زمینی خیلی تنهاییم امیر... خیلی! ✍🏻 آمنه‌سادات‌حکیم|•مبٺݪآ•| https://eitaa.com/joinchat/2905407610C9ed1c58700
هدایت شده از لَیْلِ قصه‌ها
یا رب دعای خسته‌دلان مستجاب کن...
چقدر خوبه که از کلاسم راضی بودید. با این پیاماتون واقعا دل‌گرمم کردید.. منم مشتاق اون‌روزام که قلمای هنرجوهام روزام رو معطر کرده‌بود.
هدایت شده از 𝐑𝐞𝐭𝐫𝐨𝐯𝐢𝐥𝐥𝐞🕊
_
خودتو معرفی می‌کنی؟ آمنه‌سادات‌حکیم هستم با اسم هنری |•مبٺݪآ•| قصه می‌گم می‌نویسم، می‌نویسم و می‌نویسم و با نوشتن عشق می‌کنم... برای زندگی کردن تلاش می‌کنم تا به آروزها و خواسته‌هام برسم... و نوشتن و داستان نویسی رو به علاقه مندهاش تدریس می‌کنم...
خب‌خب... ببینم آماده‌اید واسه ثبت‌نام تو دوره‌‌؟ مطالب خیلی خفن و هیجان انگیز شده... امیدوارم هنرجویی که دوست داره قلمش رشد کنه و داستان‌نویس بشه رو ببینم💜🌸