eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.5هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه 1 🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم زبانحال باب الحوائج عبدالله بن الحسن... 🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم 🔸از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم قربون غریبیش برم... مثل باباش امام حسن خیلی غریب بوده... روضه ی جانسوزی داره... دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه... آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون حسین... 🔸آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو عموی غریبم حسین... 🔸کآستینم را ز دست عمّه‌ام زینب کشیدم ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت... خیلی مواظبشون بود... مخصوصا عبدالله اش رو ... صدا زد خواهرم... زینبم ... مواظب عبدالله ام باش... خواهرم مواظب یادگار برادرم باش... زینب جان این نانجیبها رحم ندارن... دیدی قاسمم شهید کردن... علی اکبرم قطعه قطعه کردن... ‌روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن... خواهرم اینا رحم ندارن... زینب ‌مواظب یادگار حسنم باش... دستهاش رو گذاشت توی دست عمه... 🔸دست او در دست های عمّه بود 🔸گوش او پر از صدای عمّه بود اما... 🔸شیون زن ها دلش را پاره کرد 🔸دید شه تنهاست فکر چاره کرد دستش به دست عمه جانش زینبه... بالای تل زینبیه... یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش حسین داخل گودی قتلگاه است... دور تا دور عمو رو گرفتن... شمشیرها بالا میره پایین میاد... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه 🔸دست او از دست عمّه شد جدا 🔸می دوید و بر لبش واویلتا هی صدا میزد ای وای... آقای غریبم حسین... 🔸می دوید و گاه می افتاد او 🔸از جگر فریاد می زد ای عمو (وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي) به خدا از عموم جدا نمیشم. ‌تا رسید کنار ابی عبدلله دید یه نانجیبی هم شمشیر به دست... داره نزدیک میشه... خودش رو انداخت روی عمو جانش حسین... نمیذارم آقام رو به شهادت برسونی... نانجیب شمشیر بلند کرد ... یاصاحب الزمان... عبدالله دست رو جلو آورد ... ‌مبادا شمشیر به بدن عمو اصابت کنه نانجیب آنچنان با شمشیر بر دست عبدالله زد... ‌‌دیدن دست به پوست آویزان شد... صدای ناله اش بلند شد... يَا عَمَّاهُ (روضة الواعظين ص ٢٠٨) عموجان حسین به ‌دادم برس... خدا...حالا ابی عبدالله چکار کنه... لحظات آخره... عبدالله اش رو در آغوش گرفت... به سینه چسباند... داره نجوا میکنه. .. اما حرمله ملعون هم کمین کرده بود... یاصاحب الزمان.... نانجیب تیر از کمان رها کرد... (فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ) سادات منو ببخشید... دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین... جان دادن... یکی ششماهه اش علی اصغر بود... یکی هم عبدالله بن الحسن... دیدن عبدالله داره روی سینه حسین دست و پا میزنه... هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین... 🔸ضربۀ محکم یک تیغ که پایین آمد 🔸نذر لبخند عمو کرد یتیمی ‌پر خویش 🔸آخرین تیر خودش را به کمان حرمله برد 🔸گردنش شد سپرش باهمۀ حنجر خویش الا لعنت الله علی القوم الظالمین فایل صوتی👇
. |⇦•اگر که‌ من شهید نشم... ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── می‌بینی عمه، تو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبداللهم و وَاللهِ بابای من اباعبدالله‌ س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم... *به امام حسین می گفت:بابا‌ از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...* دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» *سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس سپرِ کوچیکت *چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امام‌حسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار. "فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو تو آغوشت بگیر و ناز کن درِ شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» دارم می‌بینم، بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا بابام خیلی هواشو داره گرفته زیرِ شونه‌هاشو یاد کوچه به مادر میگه از رو خاک پاشو هرچی تا حالا قصه‌ شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم هنوز خمیده قامتش وای مادر هنوز کبوده صورتش وای مادر دارم می‌سوزم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد خونش پاشید به روی مولا دست و پا زد تو آغوش عشق، رسید به بابا جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن حسین زجرکش شد دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای ما رو ذره ذره کشتن حسین زجرکش شد : ✍ *این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Shab05Moharram1401[02].mp3
13.6M
|⇦•اگر که من شهید نشم... و توسل به ابن الکریم ابن حسن علیه السلام اجرا شده محرم۱۴۰۱ به نفس حاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( سلام الله علیها ) کسی که غیر مصیبت ندید زینب بود کسی که عشق از او شد پدید زینب بود نخست روز به بازار عشق آنکه ز جان متاع جور و جفا را خرید زینب بود کسی که قامت اسلام شد ز صبرش راست ولیک ، خود چو هلالی خمید زینب بود به چار سالگی آن دختری که در دل شب پیِ جنازه ی مادر دوید زینب بود کسی که فاطمه او را به دامن از اول برای کرب و بلا پرورید زینب بود تا دید برادر تنها شده دیگه یار و یاور نداره ، اومد سراغ دو تا آقا زاده ش ... برید امام زمانتون رو یاری کنید ... غریبه ... حسین ... گفتن اگه دایی اجازه بده ، از این بهتر برای ما چیه ؟ اومد خدمت برادر ، داداش اجازه بده بچه‌های منم برن جانشون رو فدای تو کنند ، فرمود : زینبم ، هر چه داغ دیدی برات بسه ... این همه داغ روی داغ دیدی ... داغ علی اکبر ، داغ عباس ، داغ قاسم ... بهر تو داغ علمدار بس است داغ یاران وفادار بس است دید اجازه نمیده ، راضی نمیشه ، قسمش داد به حق فاطمه ... بلاخره اجازه گرفت و بچه هارو روانه کرد ... وارد میدان شدند ، رجز میخونن : امیری حسین و نعمَ الأمیر ...داغ این دوتا آقا زاده رو هم به دل زینب گذاشتن ، بدنشون رو رساند خیمه ، زن ها همه از خیمه بیرون ریختند ، به سرو سینه میزدند ، اشک میرختند ، اما مادر از گوشه ی خیمه بیرون نیومد ...حسین ... زینبی که تا صدای ناله ی علی اکبر رو شنید ، سراسیمه اومد میدان ، خودشو رساند بالا سر برادرو برادرزادش ، هی صدا میزد : وای اُخیّا ...وَبنَ اُخیّا ... وای برادرم ، وای پسرِ برادرم ... اینجا دیگه از خیمه خارج نشد ، آخه مادره ، داغ دیده ، غمگینه ، راضی نشد چهره ی غمگین شو حسین ببینه ... یه داغ دیگه ، یه غم دیگه به غم های حسینش اضافه بشه ... حسین ... در برج ولایت است کوکب زینب علامه ی نارفته به مکتب زینب گفتم به خرد یگانه ی دوران کیست ؟ بی‌پرده دو‌بار گفت زینب زینب ...
◾روضه دفتری حضرت حُر◾ آمدم بر درگه تو تا دوباره جان بگیرم سربه زیر و پابرهنه دامنِ جانان بگیرم آمدم تابر تن خود جامه ی ایمان بگیرم ازکریمِ هردو عالم بخشش وعُصیان بگیرم 🌴این روضه بنامِ حضرت حُره، خوشبحالِ هر کسی که به یک نگاه ابا عبدالله عاقبتش زیر و رو بشه،با یک نگاه حسین عاقبتش ختم بخیر بشه، خوشبحال حُر که با یک نگاه ابا عبدالله عاقبتش ختم بخیر شد(یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا) لحظه ای که پای برهنه چکمه ها رو به گردنش انداخته آروم آروم داره میاد، حسین دید حُر داره میاد، اومد مقابل ابا عبدالله ایستاد روش نمیشه سرو بالا کنه، پشیمانه،،، شرمنده س، سر پایینه، نمیتونه به چشمای حسین نگاه کنه، قربون کرامتت برم اباعبدالله فرمود: حُر سرتو بلند کن، حُر آروم آروم سرشو بلند کرد (استادم میگفت...) تا سرشو بلند کرد یه وقت دید بچه ها پرده ی خیمه رو بالا زدند همه از حُر می ترسیدند بهم نشون میدادند، این همونیه که راهِ بابامونو بست، این همونیه که دل عمه جانمون زینبو به درد آورد (آی حاجت دارا ،مریض دارا ، جوون دارا، آی ناله دارا) امشب بگو آقا جان هر چی هم بد باشم ، کاری که حُر کرد من نکردم، آقا هر چی ام بد باشم مثل حُر دل زینبتو نلرزوندم، دل بچه هاتو نلرزوندم اما آقا جاااان چه کردی با حُر امان امان .... یه وقت شنید صدای العطش از خیمه ها بلنده، چکار کنه ، غم رو غم اومده راهو بسته ، بچه های حسین آب ندارن، مونده چکار کنه، صدا زد پسر فاطمه چون من اولین نفری بودم که دل شما رو به درد آوردم ، اجازه بدید اولین کسی باشم برم فداتون بشم (این روضه رو مرحوم کافی میخوند بگم و فیضشو ببره) بُریر میگه من با حُر رفاقت قدیمی داشتم، دیدم قبل از اینکه بره میدان دنبال چیزی میگرده... گفتم حُر دنبال چی میگردی؟ صدا زد بُریر به من بگو ببینم خیمه ی زینب س کدومه (دلت اینجاست یا نه... نکنه دست خالی برگردی...) بریر میگه خیمه ی زینبو نشون دادم گفت دیدم رفت صورت به خیمه ی زینب گذاشت سلام کرد بی بی جواب سلامشو داد(کی هستی؟) صدا زد بی بی من حُرم بی بی جان منو ببخش...برادرت حسین از گناه من گذشت اومدم شما هم منو حلال کنید (همه حرفا رو زدم بخاطر این جمله) بُریر میگه یه حرفی زینب زد، یه وقت دیدم صدای ناله ی حُر بلند شد (من بگم و شما هم بلند بلند ناله بزنید) صدا زد حُر منم بخشیدمت ولی حر بگم اینو بدون برادرم حسین غریبه ، حسینم کسی رو نداره همه بلند بگید یا حسین🌴 وقتی حُر رو زمین افتاد فرق سر شکافته، خون جلو چشماشو گرفته، یه وقت دید سرش از زمین بلند شد روی زانویی قرار گرفت، یه نفر داره خونای چشمشو پاک میکنه، تا چشمشو باز کرد دید پسر فاطمه حسینه، دید یه دستمالی به پیشونیش بست،،،(بگم و نالشو بزن) بگم آقا جان سر حُر رو به دامن گرفتی اما من بمیرم برات کسی نبود سرتو به دامن بگیره یه وقت حسین دید سینش سنگینه چشمشو باز کرد گفت نانجیب خوب جایی نشستی یا صاحب الزمان منو ببخش همه ناله بزنن یا حسین یا حسین یا حسین،،، 🎤