.
سلام به بچههای خودم،
کسایی که افتخار همراهی باهاشون نصیبم شد. بودنتون برام مایهی خوشحالیه. 💛☁️
.
هشتگهایی برای دسترسی آسان:
#اطلاعات_نویسندگی ( ملزومات/درمورد نویسندهها)
#از_چه_بنویسیم (ایدههایی برای نوشتن)
#چطور_بنویسیم (نکات نوشتن کتاب/داستان)
#باید_نگاهی_انداخت (معرفی فیلم)
#کتابخانه (معرفی کتاب/فایل pdf)
#به_نویسنده (سخنان نویسندگان بزرگ)
#شخصيت_پردازی (ساخت کرکتر داستان)
#باشگاه_نویسندگی (نوشتههای شما)
#نکات_نوشتاری (چطور تایپ کردن)
#ادبی (آرایهها و قواعد ادبی)
#بیشتر_بدان (لغات و اصطلاحات نویسندگی)
#از_نویسنده (همه چیز در مورد نویسندگان بزرگ جهان)
#واژه_شناسی (کلمات و واژگان)
#تمرین_نویسندگی (تمرین برای راه افتادن)
WhereToRead
واژهها و اصطلاحاتِ گفتاریِ امروز در متونِ دیروز 💬
~ بعضی واژهها و اصطلاحاتِ رایج در فارسیِ امروز متعلق به گونۀ گفتاریِ زباناند و در فرهنگها برچسبِ «گفتاری» دارند.
من ردپای تعدادی از این واژهها و اصطلاحات را در متونِ صدها سال قبل یافتهام. اینک چند نمونه از آنها در سمکِ عیّار (قرنِ ششم) و اسکندرنامه (قرنِ هفتم) و...:
◽️| بدقول
این مرد بدقول و بیوفا و بدعهد است. (اسکندرنامه، ص ۳۲۹)
◾️| بدقولی کردن
شاه او را گفت: چرا بدقولی کردی و از ما بگریختی و در حصار رفتی؟ (اسکندرنامه، ص ۲۱۰)
◽️| به خوردِ کسی دادن
این دارو به خوردِ ایشان دِه. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۱۹)
گفت به هر وجه که بتوانی باید که این زهر به خوردِ شاه اسکندر دهی که هم در ساعت هلاک شود. (اسکندرنامه، ص ۷۶)
اگر تو را از این حصار به زیر نیارم و به خوردِ سگان ندهم، مرد نیستم. (اسکندرنامه، ص ۳۹۵)
◾️| چهت است (= چهته)
ای برادر میندانم تا چهت است
کهت وطن گه دِیر و گاهی مَزگِت است.
(شیخ روزبهان، لغتنامۀ دهخدا: مزگت)
◽️| خسته و کوفته
سمک گفت ای برادر، تو را به طلبِ خورشیدشاه باید رفتن، که من خستهام و کوفتهام. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۶۹)
باقیِ زنگیان همه خسته و کوفته با قلعه رفتند. (اسکندرنامه، ص ۳۹۳)
◾️| خوابش آمدن/ بردن
نیک است وقتی که خوابت نیاید، من سخن گویم، یا جزو من پیشت نهم که بنویسی تا خوابت ببرد.
(مقالاتِ شمسِ تبریزی، چ ۱ موحد، ص ۲۵۰)
◽️| دمار از روزگارِ کسی برآوردن
تا او از آن جانب درآید و دمار از روزگارِ تو برآوریم. (اسکندرنامه، ص ۳۲۵)
◾️| دولا
شاه مردی دید سخت پیر و دولاگشته و مژۀ او سفید گشته. (اسکندرنامه، ص ۲۱۳)
◽️| زود باش/ باشید
گفت ای پدر زود باش و در بگشای. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۷۳)
پس شاه فرمود که هین زود باشید و روزگار مبَرید. (اسکندرنامه، ص ۲۹۵)
#واژه_شناسی
🏠‧₊˚@WriteClub
🔖 همسایگی معنایی
واژه دفتر را در نظر بگیرید. دفتر وسیلهای است ساخته شده از کاغذ که در صفحات آن مینویسیم. همین کلمه را گرفتهایم و به معنی دفتر کار هم از آن استفاده کردهایم.
اما، مثلاً انگلیسیها این کار را نکردهاند. آنها یک notebook دارند به معنی دفتر نوشتافزار و یک office دارند به معنی دفتر کار.
- ما در دفتر اولی چه قابلیتی دیدهایم که معنای دفتر دومی را بر آن سوار کردهایم؟
- به سخن دیگر، چرا این قابلیت را انگلیسی ها ندیدهاند؟
از سوی دیگر انگلیسیها واژۀ pirate را دارند که به معنی دزد دریایی است.
در فرهنگ ما بین معنی این واژه و سارق ادبی خیلی تفاوت است، اما آنها هر دو معنی را با همین کلمه بیان میکنند.
⏰️ به نظر میرسد بتوان نتیجه گرفت که فرهنگی که سرقت ادبی را با همان برچسبی مینامد که به دزدی دریایی اشاره میکند، فرهنگی است که در آن سرقت ادبی بسیار مذموم است.
آیا هنگامی که piracy را به سرقت ادبی ترجمه میکنیم آن بخش از معنای ضمنی مربوط به دزدی دریایی را همراه آن منتقل می کنیم؟
مسلماً نه. این هم دلیلی دیگر برای ناممکن بودن ترجمه کامل.
#واژه_شناسی
🏠‧₊˚@WriteClub
تعدادی از واژههای مرکبِ فارسی در اصل ترکیبِ اضافی یا وصفی بودهاند، ولی از بدوِ تولد کسرهشان محذوف بوده. به دیگر سخن، مادرزادی بیکسره بودهاند.
مثلاً واژۀ «نیشکر» در اصل ترکیبِ اضافیِ «نیِ شکر» بودهاست.
پدربزرگ (پدرِ بزرگ)
پدرزن (پدرِ زن)
تبرزین (تبرِ زین)
توتفرنگی (توتِ فرنگی)
چوبدستی (چوبِ دستی)
خارشتر (خارِ شتر)
خواهرشوهر (خواهرِ شوهر)
دارچین (دارِ چین)
زغالسنگ (زغالِ سنگ)
زنبابا (زنِ بابا)
سرمایه (سرِ مایه)
صاحبنظر (صاحبِ نظر)
صورتحساب (صورتِ حساب)
قلمنی (قلمِ نی)
کاغذدیواری (کاغذِ دیواری)
مادربزرگ (مادرِ بزرگ)
مادرزن (مادرِ زن)
نمدزین (نمدِ زین)
نیشکر (نیِ شکر)
ولیعهد (ولیِ عهد)
ولینعمت (ولیِ نعمت)
در متونِ کهنِ فارسی شواهدی برای «سراضرب» (سرای ضرب) و «قضاحاجت» (قضای حاجت) دیدهام.
#واژه_شناسی
🏠‧₊˚@WriteClub