eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
585 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی که سرانجام کوپنش را گرفت ... در خرمشهر فک و صورتش خرد شد ! علی‌رغم ۱۰ بار عمل جراحی، اثری دلخراش روی صورتش بر جای ماند ولی کوتاه نیامد و عاقبت در آوردگاه خیبر کوپنش را گرفت! این تعبیر خودِ شهید بود بارها گفته بود که «شهادت»، کوپنی است تا کوپن شهادت، به اسمِ کسی صادر نشود به شهادت نمی‌رسد کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عارف را خیلی دوست داشتم و دارم وقتی می‌گفت: می‌خواهم مدافع حرم شوم، خیلی سختم بود و مقابله می‌کردم تا اینکه یک روز به من گفت: مامان جان ؛ مگر شما زیارت عاشورا نمی‌خوانید؟ می‌بینم می‌خوانی. اما می‌خواهم بگویم آیا این زیارت را برای تعارف با خدا می‌خوانی؟ شما با خدا و اهل بیت تعارف می‌زنی. واقعیت را نمی‌گویی. زیارت عاشورا را می‌خوانی. پس اگر راست می‌گویی همان چیزی که می‌گویی باش. خلاصه گفتم قبول و با رفتنش موافقت کردم... 🎙نقل از مادر شهید 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️لحظه اصابت تیر بر پیشانی راننده لودر  وهمچنین بر قلب  جوانی دیگر حین زدن خاکریز در جبهه خدا کنه مادر وخواهر و برادر این شهدا فیلم رو نبینند، واقعا قلب انسان درد می گیره. ❌مسوولین و نماینده ها بیشتر ببینند و متوجه صندلی که نشستن باشند. برای هر پست حساس در این نظام ۷۳ نفر از جوانان این مملکت شهید شدند .تا شما مسول و نماینده بشید. 📌حرف دیگری ندارم اون روزها سر صندلی های لودر دعوا بود ،در فیلم دیدید که به دقیقه نکشید تا راننده جوان لودر تیر خورد و شهید شد جوان دیگری جای آن را پر کرد ، جگر شیر می خواست نفر دوم باشی و روی آن صندلی بنشینی. 🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چاپ قسمتی از خاطرات جانباز حسین حیدری در روزنامه جوان امروز سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ بر روی لینک بزنید و مطالعه نمائید👇👇 https://www.javanonline.ir/fa/news/1138475/%D8%B1%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%87-%D9%BE%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
مجید چهارمین فرزند خانواده است. زمانی که هنوز به دنیا نیامده بود خواب دیدم امام خمینی رحمت الله علیه در منزل ما مهمان بودند و نسبت به ما خیلی محبت ویژه ای داشتند. وقتی هم مجید به دنیا آمد نسبت به دیگر فرزندانم رشد بهتری داشت. و پسری بی آزار و سر به زیر بود. مجید بسیار مظلوم بود. و بچه ای نبود که پر سرو صدا و شلوغ باشد و هرگز آزارش به اهل خانه و خانواده نرسید و اهل کوچه رفتن نبود و اگر گاهی هم می رفت زود بر می گشت و بیرون از خانه هم هیچ وقت به کسی آزار نرساند. کمی که بزرگتر شد و به سن دبستان رسید از خانه تا مدرسه سرش که پائین بود بالا نمی آورد که بخواهد بازیگوشی کند و حواسش پرت اطرافش باشد. بدون هیچ گونه جلب توجه ای در کوچه و خیابان رفت و آمد می کرد. زمانی که به شهادت رسید یکی از همسایه ها می گفت: مگر شما مجید هم داشتید. پس چرا ما در کوچه و خیابان نمی دیدیمش که حالا شهید شده است. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
هواسرد بود و یک چراغ علاء الدین وسط اتاقمان روشن بود تا فضای اتاق گرم بماند. آنروز حسنعلی پای چراغ ایستاده بود تا دستانش را گرم کند. و رو به من کرد و گفت: مامان می خواهم بدانم این بنده خداهایی که بچه هایشان به شهادت می رسند چه می کنند؟! چه حالی دارند؟! بعد نگاه کرد دید من پشت دار قالی هستم و قالی می بافم گفت: مامان قالی نباف دعا کن خودم زنده باشم نگهداریتون می کنم و کمک حالتان میشم؛ و بعد گفت: اگر من رفتم و بر نگشتم همسرم آزاد است خودش برای آینده اش تصمیم بگیرد؛ به خودش هم گفتم اگر ماندی و ازدواج نکردی در آن دنیا باهم هستیم. ولی فقط مواظب اصغرم باشید نکند اورا فراموش کنید. مامان من دارم میرم فقط یک سفارش دارم یک عکس از بچه ام انداخته ام چاپ که شد برایم بفرستید. چند روزبعداز رفتن حسنعلی به جبهه پسر عمه ام آمد برای خداحافظی که برود جبهه و من عکس چاپ شده نوه ام را با کمی هدایا امانت بهش دادم تا بدست حسنعلی در جبهه برساند. شش روز بعد جواب نامه حسنعلی آمد که بچه ها برایم می خواندند و هر جمله ای که نوشته بود یه کلمه مادر اول جمله هایش بود همش مادر؛ مادر بود. مثلا نوشته بود مادرجان ازت ممنونم که عکس فرزندم را فرستادی و خوشحالم کردی و کلی عکس بچه ام را بوسیدم؛ مادر خیلی دوستت دارم؛ مادر حلالم کن زحمت کشیدی برایم این هدایا را فرستادی؛ و...... سفارشات لازم را نوشته بود که بعداز شهادتم بعضی مسائل را رعایت کنید. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
در این ڪوچه هــای بن بســت نَفْس، پرواز ممڪن نیست باید چگونه زیستـن بیاموزیم از آنان ڪه گمنام رفتند... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398